بازگشت

پيام هاي عاشورا از زبان عاشوراييان


مقدمه



حادثة عاشورا و تاريخ كربلا دو چهره و نمود دارد: يك چهرة سفيد و نوراني وچهره اي تاريك ، سياه و ظلماني . اما چهرة سياه و تاريكش از آن نظر سياه و تاريك است كه در آن فقط جنايت ، ظلم ، و پستي است . وقتي ما اين چهره را مي بينيم ، در آن كشتن انسان هاي بي گناه ، كشتن طفل شيرخوار، مضايقه از آب ، تير و نيزه و اسب بر بدن تاختن ،آتش زدن خيمه ها و بالاخره به اسارت بردن زنان و فرزندان را نظاره مي كنيم . اما آياتاريخچة عاشورا همين يك چهره است ؟ نه ، كربلا چهرة ديگري هم دارد كه سراسرحماسه است ، افتخار و نورانيت است ، تجلي حقيقت و انسانيت است ، تجلي حق پرستي است ، اين چهره را كه مي بينيم ، مي گوييم : بشريت حق دارد به خودش ببالد و افتخار كند.



حسين (ع) يك شخصيت حماسي است ، حماسة كامل ترين فضائل اخلاقي ،حماسة عشق و ايمان و ايثار، حماسة شهادت و شهامت و غيرت ، حماسة پاكي و صداقت ،و در يك كلمه حماسة انسانيت و همين رمز جاودانگي و بقاي نهضت او در طول تاريخ بوده و هست .



سخناني كه از امام حسين (ع) و اصحاب آن حضرت نقل شده نادر است ، ولي همين مقدار كه در تاريخ ضبط شده به طور واضح و روشن ، اهداف و انگيزه هاي اين نهضت پرشور و روحاني را تبيين مي كند و درس ها و عبرت هايي را كه انسان ها در طول قرون مي توانند از آن بهره ببرند، آشكار مي نمايد.



يكي از چيزهايي كه سبب شده كه متن اين حادثه محفوظ بماند و هدفش شناخته شود، آن است كه در اين واقعه خطبه زياد خوانده شده است ؛ خطبه در آن زمان ها حكم اعلاميه را در عصر حاضر داشته است ، چه خطبه هايي كه قبل از حادثة كربلا خوانده شده و چه در خلال آن و چه خطبه هايي كه اهل بيت در كوفه و شام و در جاهاي ديگر ايرادكرده اند.



هم چنين در قضيه كربلا، سؤال و جواب زياد شده است و همين ها در متن تاريخ ثبت شده و ماهيت حادثه را به روشني نشان مي دهد.



نيز، در قبل و بعد از ماجرا نامه هاي زيادي مبادله شده است ؛ نامه هايي كه ميان امام و اهل كوفه يا اهل بصره مبادله شده و نامه هايي كه امام قبلاً براي معاويه يا بعداًبراي ديگران نوشته است .



در خود كربلا، رجز زياد خوانده شده است ، چه از جانب خود حضرت و چه از طرف اصحاب و ياران آن حضرت كه اين رجزها خود مي تواند بيانگر اهداف و انگيزه هاي آنان در اين نهضت عظيم باشد.



علاوه بر تمام اين ها، دعاها و مناجات هايي كه حضرت در مواطن گوناگون باحضرت حق ـ جل شأنه ـ داشتند، بيانگر روح بزرگ و معنوي او و روشنگر اهداف مقدس حضرت از اين انقلاب الهي است .



نگارنده سعي دارد در اين مقال ، به گوشه اي از درس ها و پيام هاي عاشورا از زبان كساني كه خود، اين نضهت خونين و حماسي را آفريدند بپردازد؛ باشد كه ـ ان شاءاللهتعالي ـ گامي هرچند كوچك در تبيين اهداف اين واقعه عظيم و مقدس در سال مزيّن به نام عزت و افتخار حسيني باشد.







فصل اول : پيام هاي اعتقادي



توحيد و ايمان به مبدأ و معاد



عقيده به مبدأ و معاد مهم ترين عامل جهاد و فداكاري در راه خداست ، چنين اعتقادي در كلمات امام حسين (ع) و اشعار و رجزهاي او و يارانش نقش محوري دارد.وقتي سپاه حكومت حرّ راه را بر كاروان امام بست ، حضرت ضمن خطابه اي كه ايراد كرد،فرمود:



«تكيه گاهم خداست و او مرا از شما بي نياز مي كند.» روز عاشورا وقتي بي تابي خواهرش را مي بيند، مي فرمايد: «خواهرم خدا را در نظر داشته باش ، بدان كه همة زمينيان مي ميرند، آسمانيان هم نمي مانند، هرچيزي جز وجه خدا كه آفريدگار هستي است از بين رفتني است ».



صبح عاشورا نيز وقتي سپاه كوفه با همهمه رو به اردوگاه تاختند با خدا چنين مناجات مي كند: خدايا! در هر گرفتاري و شدت تكيه گاه و اميدم تويي و در هر حادثه اي كه برايم پيش آيد پشتوانة مني ».



باور به معاد رشته هاي علقة انسان را از دنيا مي گسلد و به او ياري مي رساند تابتواند در مسير عمل به تكليف راحت از جان خود بگذرد. امام (ع) در اشعاري كه بعد ازشهادت مسلم انشا فرمود، به اين مسئله مهم اشاره مي كند و مي فرمايد:



«اگر دنيا ارزشمند به حساب آيد، سراي آخرت كه خانة پاداش الهي است برتر ونيكوتر است و اگر بدن ها براي مرگ پديد آمده اند، پس شهادت در راه خدا برتر است ».



در رجزهاي ياران امام نيز اين نكته كاملاً مشهود است ؛ به عنوان نمونه وقتي «عمروبن خالد» ازدي به ميدان رفت ، در رجز خويش چنين گفت :



«اي جان ! امروز به سوي خداي رحمان و روح و ريحان مي روي و آنچه را كه در لوح تقديرت از پاداش هاي الهي نوشته شده درمي يابي ، پس بي تابي مكن كه هر زنده اي مردني است ».







اعتقاد به رسالت پيامبر



در عصر پس از پيامبر، امت دچار تجزيه شدند، برخي به سنت و دين او وفادارماندند، ولي اكثر مردم دچار ضلالت و بدعت شدند. در مكه حضرت سيدالشهداء(ع) باابن عباس دربارة امويان حاكم صحبت مي كرد و از وي پرسيد: «نظر تو دربارة كساني كه پسر دختر پيامبر را از خانه و وطن و زادگاهش بيرون كرده و او را آوارة دشت و بيابان كردندو در پي كشتن وي و ريختن خونش هستند، چيست ؟ در حالي كه اين پسر پيامبر، نه براي خدا شريكي قائل شده ، نه غير خدا را سرپرست خويش گرفته و نه از آيين پيامبر خدافاصله گرفته است ». ابن عباس در جواب عرض كرد: «درباره آنان چيزي نمي گويم ، جزاين آية قرآن كه : (آنان به خدا و پيامبرش كافر شدند...) و بعد حضرت فرمود: خدايا!شاهد باش ابن عباس به صراحت به كفر آنان نسبت به خدا و رسول گواهي داد».



در طول سفر نيز امام و خاندانش پيوسته از رسول خدا(ص) ياد مي كردند و خود را ازنسل آن حضرت معرفي مي كردند و به آن افتخار كرده و كرامت و شرافت خود را در آن مي دانستند.



امامت



فلسفه سياسي اسلام براي مديريت جامعه بر مبناي دين در قالب و شكل امامت تجلّي مي كند. اهل بيت پيامبر به لحاظ صلاحيت هاي ذاتي شايسته تر از ديگران براي تصدّي زمام داري مسلمين اند، آنچه كه در غدير خم اتفاق افتاد، تأكيد مجدّد براي چندمين بار بود كه رسالت پيشوايي امت پس از رسول خدا(ص) را به عهدة شايسته ترين فرد پس از او؛ يعني اميرالمؤمنين (ع) مي انداخت ؛ هرچند كه عدّه اي رياست طلب وزورمدار با راه اندازي غوغاي سقيفه مسير امامت مسلمين را در بستري ديگر انداختند وامت را از امامت علي (ع) محروم كردند، ولي اين حق ازآن ِ امام بود و خود او پيش ازرسيدن به خلافت و پس از آن در درگيري و مناقشاتي كه با خلفا و معاويه داشت ، و پس ازشهادتش ، امامان ديگر شيعه پيوسته بر اين حق مسلّم تأكيد كردند و آن را حق خويش وديگران را غاصب دانستند.



قيام عاشورا، جلوه اي از اين حق خواهي و باطل ستيزي در ارتباط با اين والاترين ركن جامع اسلامي بود، امام حسين (ع) در مسير راه كوفه پس از برخورد با سپاه حرّ درخطابه اي كه ايرادكرد، چنين فرمود:



«اي مردم ! اگر تقواي خدا پيشه كنيد و حق را براي صاحبانش بشناسيد، خدا ازشما بيشتر راضي خواهد بود، ما دودمان پيامبريم و به عهده داري اين امر و ولايت بر شمااز ديگران كه به ناحق مدّعي آنند و در ميان شما به ستم و تجاوز حكومت مي كنندسزاوارتريم ».



پيام عاشورا اين است كه در جامعة اسلامي حاكميت و ولايت ْ حق ّ شايسته ترين افراد است ؛ يعني فردي كه تعهد ايماني بالايي داشته باشد و براي اجراي فرامين قرآن وهدايت جامعه به سوي اسلام ناب بكوشد و شيوة حكومتي اش بر مبناي عدل و قسط باشد.



شفاعت



مقام شفاعت براي پيامبر و خاندان او در قيامت يكي از اركان اعتقادي شيعه است . در كوفه وقتي امام سجاد(ع) را با آن حال رقّت بار و دست و زنجير بر گردن آوردند،حضرت ضمن ايراد اشعاري به اين نكته مهم اشاره مي كند و مي فرمايد:



«اگر روز قيامت ما و پيامبر خدا در يك جا جمع شويم ، شما چه خواهيد گفت و چه حرفي براي گفتن يا عذرخواهي داريد؟».



در سخناني هم كه حضرت زينب 3 در كوفه داشت ، از جمله به اين شعر تمثّل جست كه :



«آن گاه كه پيامبر (در قيامت ) به شما بگويد: چه كرديد؟ شما كه امت آخرالزمان هستيد! چه جوابي خواهيد داد؟».



يادآوري موضوع اعتقادي شفاعت نوعي ملامت بر عملكرد دشمنان نيز بود، چراكه جنايت آنان به ذريّة پيامبر(ص) با وضع امتي كه به شفاعت آن حضرت اعتقاد داشته باشند ناسازگار است .



درخواست شفاعت و اميد به آن كه در زيارت نامه ها آمده است ، همين اثر تربيتي رادارد، از جمله در زيارت امام حسين (ع) مي خوانيم : «اللّهم ارزقني شفاعة الحسين يوم الورود».







بدعت ستيزي



امام حسين (ع) مصداق بارزي از عمل به اين تكليف الهي به دفاع از حريم دين پرداخت و از انگيزه هاي خويش احياي دين و بدعت ستيزي را برشمرد، از جمله درنامه اي كه به بزرگان بصره نوشت چنين آمده است :



«أدعوكم الي كتاب الله و سنة نبيّه فاءن ّ السنّة قد اُميتت والبدعة قد اُحييت »؛ (شمارا به كتاب خدا و سنت پيامبرش دعوت مي كنم ، همانا سنت پيامبر مرده و بدعت زنده شده است ».







فصل دوم : پيام هاي اخلاقي



آزادگي



حضرت علي (ع) در جايي مي فرمايد:



«آيا هيچ آزاده اي نيست كه اين نيم خورده (دنيا) را براي اهلش واگذارد؟ يقيناًبهاي وجود شما چيزي جز بهشت نيست ، پس خود را جز به بهشت نفروشيد».



آزادگي در آن است كه انسان كرامت و شرافت خودش را بشناسد و تن به پستي وذلت و حقارت و اسارت دنيا و زير پا نهادن ارزش هاي انساني ندهد.



نهضت عاشورا، جلوة بارزي از آزادگي در مورد امام حسين (ع) و خاندان و يارانش است كه بعضي از موارد آن به عنوان نمونه اشاره مي شود:



وقتي مي خواستند به زور از آن حضرت براي يزيد بيعت بگيرند با ردّ درخواست آن ها اين گونه فرمودند:



«نه به خدا سوگند نه دست ذلّت به آنان مي دهم و نه چون بردگان تسليم حكومت آن ها مي شوم ».



صحنة كربلا نيز جلوة ديگري از اين آزادگي بود، آن حضرت از ميان دو امر؛ يعني شمشير يا ذلّت مرگ با افتخار را پذيرفت و فرمود: «هيهات منّا الذلة ».



روح آزادگي امام (ع) سبب شد حتي در آن حال كه مجروح بر زمين افتاده بود به تصميم سپاه دشمن براي حمله به خيمه ها فرياد برآورد: «اگر دين نداريد و از روز رستاخيزنمي هراسيد، لا اقل در دنياي خود آزاده باشيد».



فرهنگ آزادگي در ميان ياران امام هم كاملاً مشهود بود، حتي «مسلم »پيشاهنگ نهضت حسيني در كوفه نيز هنگام رويارويي با سپاه ابن زياد رجز مي خواند كه :«هرچند كه مرگ را چيز ناخوشايند مي بينيم ، ولي سوگند خورده ام كه جز با آزادگي كشته نشوم ».



جالب آن كه همين شعار و رجز را عبدالله پسر «مسلم » در روز عاشورا هنگام نبرد بادشمنان مي خواند و اين نشان دهندة پيوند فكري مرامي اين خانواده بر اساس آزادگي است . مصداق بارز ديگري از آزادگي ، حرّبن يزيد رياحي است و همين صفت او را از دوزخ نجات داد و راهي بهشت كرد و چون به شهادت رسيد سيدالشهدا(ع) بر بالينش حاضر شدو او را حرّ و آزاده خطاب كرد و فرمود: «تو آزاده اي ، همان گونه كه مادرت نامت را حرّگذاشت ».



اگر آزادي خواهان در راه استقلال و رهايي از ظلم مي جنگند، در ساية همين آزادگي است كه ارمغان عاشورا براي هميشة تاريخ است .







ايثار



در صحنة عاشورا نخستين ايثارگر خود حضرت بود كه حاضر شد جان خود را فداي دين خدا كند و رضاي او را بر همه چيز برگزيند، اصحاب آن حضرت نيز هر كدام ايثارگرانه جان خويش را فداي امام خويش كردند.



اظهارهاي ياران امام در شب عاشورا مشهور است ، يك به يك برخاستند وآمادگي خود را براي جانبازي و ايثار خود در راه امام (ع) اظهار كردند؛ به عنوان نمونه ، به اين سخن «مسلم بن عوسجه » اشاره مي كنيم كه به امام (ع) فرمود:



«هرگز از تو جدا نخواهم شد، اگر سلاحي براي جنگ با آنان نداشته باشم با سنگ با آنان خواهم جنگيد تا همراه تو به شهادت برسم ».



حضرت زينب 3 عصر عاشورا هنگام حملة سپاه كوفه به خيمه ها، چون ديد شمربا شمشير آخته قصد كشتن امام سجاد(ع) را دارد، فرمود: كشته نخواهد شد، مگر آن كه من فداي او شوم ».



جلوة بارز ايثار در واقعة عاشورا حضرت ابوالفضل (ع) بود؛ علاوه بر آن كه امان نامة ابن زياد را ردّ كرد و شب عاشورا نيز اظهار كرد:



«هرگز از تو دست نخواهم كشيد خدا نياورد زندگي پس از تورا».



روز عاشورا نيز وقتي با لب تشنه وارد شريعة فرات شد، با ياد آوري كام تشنة امام حسين (ع) ايثارگري و فداكاري به او اجازه نوشيدن آب نداد و با لب تشنه به شهادت رسيد. و نمونه هاي بسيار زياد ديگر كه اين مختصر، گنجايش بيان تمام آنها را ندارد.







توكّل



امام حسين (ع) در آغاز حركت خويش از مدينه تنها با توكّل بر خدا اين راه رابرگزيد و در تمام مسير تنها تكيه گاهش خدا بود، حتّي توكّلش بر ياران همراه هم نبود. ازاين رو از آنان خواست كه هر كس مي خواهد برگردد و همين توكل باعث شد هيچ پيشامدي نتواند در عزم او خلل وارد كند.



در وصيتي كه به برادرش محمدبن حنفيّه در آغاز حركتش از مدينه داشت ، ضمن بيان انگيزه و هدف خويش از قيام در پايان فرمود: «ما توفيقي اءلاّ بالله عليه توكّلت و اءليه اُنيب » و يا درخطبه هايي كه در روز عاشورا ايراد نمود، جملة «اني توكّلت علي الله ربّي وربّكم » را بيان كرد كه بيانگر همين روحيه است .







جهاد با نفس



خود ساختگي و جهاد با نفس زيربناي جهاد با دشمن بيروني است و بدون آن ، اين هم بي ثمر است و كربلا سرشار از اين مجاهدت هاست . نافع بن هلال همسري داشت كه نامزد بود و هنوز عروسي نكرده بود، در كربلا هنگامي كه مي خواست براي نبرد به ميدان رود همسرش دست به دامان او شد و گريست . اين صحنه كافي بود كه هر جواني را متزلزل كند و انگيزة جهاد را از او سلب نمايد، ولي او با آن كه امام نيز از او خواست كه شادي همسرش را بر ميدان رفتن ترجيح دهد، بر اين محبت دنيوي و غريزي غلبه يافت وگفت :



«اي پسر پيامبر! اگر امروز تو را ياري نكنم ، فردا جواب پيامبر را چه بدهم ؟»جنگيد تا شهيد شد.







شجاعت



شجاعت عاشوراييان ، ريشه در اعتقادشان داشت ، آنان كه به عشق شهادت مي جنگيدند از مرگ ترس نداشتند تا در مقابله با دشمن سست شوند و به همين دليل لشگريان دشمن پيوسته از برابرشان مي گريختند و چون توان مبارزة فردي را با آنهانداشتند به طور جمعي حمله كرده و آنها را به شهادت مي رساندند.



يكي از راويان ِ حوادث كربلا حميدبن مسلم مي گويد:



«به خدا سوگند! هيچ محاصره شده اي در انبوه مردم نديدم كه فرزندان و خاندان ويارانش كشته شده باشند و چون حسين بن علي قوي دل و استوار و شجاع باشد».







صبر و استقامت



آنچه حماسة كربلا را ماندگار و جاودانه كرد، روحية مقاومت و صبر امام حسين (ع)و ياران و همراهان او بود. حضرت در يكي از منزلگاه هاي ميان راه اين گونه فرمود: «صبر ومقاومت كنيد اي بزرگ زادگان ! چرا كه مرگ شما را از رنج و سختي عبور مي دهد و به سوي بهشت گسترده و نعمت هاي هميشگي مي رساند».



در شب عاشورا به خواهرش زينب و ديگر بانوان توصيه فرمود:



«اين قوم جز به كشتن من راضي نمي شوند، اما من شما را به تقواي الهي و صبر بربلا و تحمل مصيبت وصيت مي كنم ».



از زمزمه هاي حضرت در آخرين لحظات زندگي در گودال قتلگاه ، صبر بر قضاي الهي به گوش مي رسيد.







عزّت و افتخار



امام (ع) و خاندان و اصحاب حضرت در مواقع و مواطن مختلف عزت و افتخار،خود را در عمل و گفتار به منصة ظهور رساندند و در مقابل ، ذلت و خواري يزيد و دودمان ناپاكش را اثبات كردند كه نمونه هاي آن بي شمار است :



وقتي والي مدينه بيعت با يزيد را به حضرت پيشنهاد كرد، حضرت ضمن ردّ آن ، باذليلانه شمردن آن اين گونه فرمود:



«كسي همچون من با شخصي چون او بيعت نمي كند».



در جاي ديگر با ردّ پيشنهاد تسليم شدن فرمود:



«همچون ذليلان دست بيعت با شما نخواهم داد».



در خطابة پرشور ديگري در كربلا به سپاه كوفه فرمود: «ابن زياد مرا ميان كشته شدن و ذلّت مخيّر كرده و هيهات ! كه من جانب ذلّت را بگيرم ، اين را خدا و رسول ودامن هاي پاك و جان هاي غيرت مند و باعزّت نمي پذيرد».



اين روحيه در فرزندان ، برادران و ياران حضرت نيز نمودي آشكار داشت كه ازجملة آنها ردّ امان نامة ابن زياد توسط قمر بني هاشم و برادرانش مي باشد.



خاندان حضرت نيز عزّت خود را پس از عاشورا در قالب اسارت حفظ كردند وكم ترين حرف يا عكس العملي كه نشان دهندة ذلّت و خواري آنها باشد از خود نشان ندادند. حضرت زينب 3 سخنان تحقيرآميز ابن زياد را در كوفه و گستاخي هاي يزيد را درشام با عزت و سربلندي جواب داد و آنها را به محاكمه كشانيد، در خطبة بليغي خطاب به يزيد اين گونه فرمود:



«اي يزيد! خيال كرده اي با اسير كردن ما و به اين سو و آن سو كشيدن ما خفيف وخوار مي شويم و تو كرامت و عزت مي يابي ؟... به خدا سوگند! نه ياد ما محو مي شود و نه وحي ما مي ميرد و نه ننگ ِ اين جنايت از دامان تو زدوده مي شود».







عفاف و حجاب



نهضت عاشورا براي احياي ارزش هاي ديني بود و از جملة آنها حفظ حجاب وعفاف زن مسلمان است ، سيدبن طاووس مي گويد: شب عاشورا امام حسين (ع) درگفت گو با خانواده اش آنان را به حجاب و عفاف و خويشتن داري توصيه كرد.



دختران و خواهران امام (ع) مواظب بودند تا حريم عفاف اهل بيت پيامبر تا آن جاكه مي شود، حفظ و رعايت شود. اُم كلثوم 3 به مأمور اسيران فرمود:



«وقتي ما را وارد شهر دمشق مي كنيد از دري وارد كنيد كه تماشاچي كمتري داشته باشد». و از آنان درخواست كرد كه سرهاي شهدا را از ميان كجاوه هاي اهل بيت فاصله بدهند، تا نگاه مردم به آنها باشد و حرم رسول خدا را تماشا نكنند و فرمود:



«از بس مردم ما را در اين حال تماشا كردند، خوار شديم ».



يكي از اعتراض هاي شديد حضرت زينب 3 به يزيد اين بود:



«آيا از عدالت است كه كنيزان خود را در حرم سرا پوشيده نگاه داشته اي و دختران پيامبر را به صورت اسير شهر به شهر مي گرداني ، حجاب آنها را هتك كرده ، چهره هايشان را در معرض ديد همگان قرار داده اي كه دور و نزديك به صورت آنها نگاه كنند؟!».







عمل به تكليف



امامان شيعه در شرايط مختلف اجتماعي طبق تكليف عمل مي كردند و در اين راه هيچ چيز نمي توانست آنها را از آن منع كند. حادثة عاشورا نيز يكي از جلوه هاي بارز عمل به وظيفه بود و اين را امام حسين (ع) و خاندان و اصحاب او در كردار و گفتار به اثبات رساندند.



حضرت وقتي مي خواست از مكّه به سوي كوفه خارج شود، در جواب ابن عباس كه او را از رفتن به سوي عراق برحذر مي داشت ، فرمود:



«با آن كه مي دانم تو از روي خيرخواهي و شفقت چنين مي گويي ، اما من تصميم خود را گرفته ام ».



وقتي دو نفر از سوي والي مكّه برايش امان نامه آوردند تا از ادامة سفر خودداري كند به آنها فرمود: «در خواب پيامبر خدا را ديدم ، به چيزي فرمان يافتم كه به سوي آن خواهم رفت چه زيانم باشد چه سودم ».







غيرت



يكي از خصلت هاي پسنديده ، غيرت است و خداوند نيز بندگان غيرت مند خود رادوست دارد.



در حادثة عاشورا جوانان بني هاشم پيوسته اهل بيت حضرت را در طول سفر درخيمه ها محافظت مي كردند، شب ها با حراست آن ها ـ به ويژه قمر بني هاشم ـ زنان حرم آسوده و بي هراس مي خفتند.



خود حضرت نيز تا وقتي كه زنده بود، نتوانست تحمّل كند كه نامردان به حريم ناموس او نزديك شوند تا جايي كه نوشته اند: حضرت در حمله هاي خود نقطه اي در ميدان نبرد انتخاب كرده بود كه نزديك خيام حرم باشد تا در صورت حملة دشمن كسي متعرض مخدّرات نشود.



در واپسين لحظات هم كه مجروح بر زمين افتاده بود، وقتي شنيد كه گروهي ازسپاه دشمن قصد حمله به خيمه ها و تعرّض به زنان و كودكان را دارند بر سرشان فريادبرآورد:



«اي پيروان آل ابوسفيان ! اگر دين نداريد و از معاد نمي ترسيد، لا اقل در دنيا آزاده مرد باشيد... من با شما مي جنگم و شما با من مي جنگيد، به زنان كه نبايد تعّرض كرد! تاوقتي من زنده ام طغيان گرانتان را از تعرّض به حرم من باز داريد».







فتوّت و جوانمردي



امام حسين (ع) و يارانش زيباترين جلوه هاي جوانمردي و فتوت را در حماسة عاشورا از خود نشان دادند، چه با حمايتشان از حق ، چه با جانبازي در ركاب امام خويش تاشهادت و چه در برخورد انساني با ديگران حتي دشمنان . در كوفه وقتي «هاني » را به اتّهام پنهان كردن «مسلم » در خانه اش دستگير كرده و به دار الاماره بردند، ابن زياد از اوخواست كه «مسلم » را تحويل دهد، ولي او اين را نامردي دانست و در جواب گفت :



«به خدا سوگند! هرگز او را نخواهم آورد، آيا مهمان خود را بياورم و تحويل دهم تا اورا بكشي ؟ به خدا قسم ! اگر تنهاي تنها و بدون ياور هم باشم ، او را تحويل نخواهم داد تادر راه او كشته شوم ».



در مسير، وقتي امام (ع) با لشكر حرّ برخورد كرد وقتي يكي از اصحابش پيشنهادكرد كه اينان گروه اندكند و جنگ با اينها آسان تر از نبرد با گروه هايي است كه بعداًمي آيند، در جواب فرمود: «من شروع به جنگ نمي كنم ».



و صحنة ديگر آب دادن به سپاه تشنة حرّ بود كه حضرت حتي آن كه از همه ديرتررسيده بود را سيراب كرد.







مواسات



يكي از زيباترين خصلت هاي اخلاقي ، مواسات ؛ يعني غم خواري و هم دردي وياري كردن ديگران است . از جلوه هاي بارز مواسات در حادثة عاشورا، صحنه اي است كه ميان بني هاشم و ديگر ياران امام (ع) پيش آمد و هر گروه حاضر بودند پيش مرگ ديگري شوند. در شب عاشورا حضرت ابوالفضل (ع) در خيمة بني هاشم اين گونه ايراد سخن كرد :



«فردا صبح ، شما نخستين گروهي باشيدكه به ميدان مي رويد، ما پيش از آنان به استقبال مرگ مي رويم تا مردم نگويند اصحاب را جلو فرستادند...» و بني هاشم هم برخاستند و شمشيرها را كشيدند و گفتند:



«ما هم با تو هم عقيده ايم »، از طرف ديگر، در خيمة اصحاب حبيب بن مظاهرسخنراني كرده و در ضمن سخنانش گفت :



«صبح كه شد، شما اولين نفراتي باشيد كه به ميدان مي رويد، ما زودتر به مبارزه مي پردازيم ، مبادا كه يكي از بني هاشم خون آلود شود، در حالي كه هنوز جاني در بدن وخوني در رگ داريم ! تا مردم نگويند سروران خويش را به جنگ فرستادند و از فداكاري مضايقه كردند» و بعد همه با شمشيرهاي آخته گفتند: «ما با تو هم عقيده ايم ».







وفا



وقتي به صحنة عاشورا مي نگريم ، در يك طرف مظاهر برجسته اي از وفا رامي بينيم و در سوي ديگر، نمونه هاي زشتي از عهدشكني و بي وفايي . شب عاشوراسيدالشهدا(ع) وقتي با اصحاب خود صحبت مي كند، وفاي آنان را مي ستايد و مي فرمايد:«من باوفاتر و بهتر از اصحابم ، اصحابي نمي شناسم ».



شهداي كربلا جان بازي در ركاب آن حضرت را وفاي به عهد مي دانستند، عمروبن قرظه روز عاشورا خود را در برابر شمشيرها و تيرهاي دشمن قرار مي داد تا به امام آسيبي نرسد، آن قدر جراحت برداشت كه بي تاب شد، آن گاه رو به حضرت كرد و پرسيد: «اي پسرپيامبر! آيا وفا كردم ؟»، امام فرمود:



«آري تو در بهشت پيش روي مني و زودتر به بهشت مي روي ، سلام مرا به پيامبربرسان ».



و در زيارت امام حسين (ع) خطاب به آن حضرت مي گوييم : «أشهد انّك وفيت بعهدالله وجاهدت في سبيله حتي أتاك اليقين ».







فصل سوم : پيام هاي عرفاني



اخلاص



صحنة عاشورا، صحنة تصفية خالصان از ناخالصان است . آنها كه از اول به قصدي غير از رضايت و قرب الهي و عمل به وظيفه ، همراه امام (ع) به طرف كربلا حركت كردند،هر يك به بهانه اي از حضرت جدا شدند و تنها كساني ماندند كه اين راه را خالصانه انتخاب كرده بودند و خلوص خود را در شب عاشورا و روز نبرد نشان دادند.



امام (ع) پيش از شروع حركت از مدينه ضمن خطابة مفصلي كه ايراد كرد، هرگونه شائبة دنياطلبي و رياست خواهي و جنگ قدرت را ردّ كرد و انگيزة خالص «اصلاح ديني واجتماعي » را مطرح ساخت .



در جاي ديگر، اين گونه فرمود:



«من هرگز به عنوان شورش و خوش گذراني ، سرمستي ، فسادانگيزي يا ستم قيام نكردم ، بلكه براي طلب اصلاح و امر به معروف و نهي از منكر قيام كردم ».



عابس بن ابي شبيب شاكري كه يكي از اصحاب حضرت است ، حمايت خالصانه والهي خود را از اهل بيت پيامبر(ص) در رجزش اين گونه بيان مي كند:



«من با شمشيرم در راه شما تيغ مي زنم و جهاد مي كنم تا به ديدار خدا بروم و بااين كار جز به پاداش الهي چشم ندوخته ام و چيزي نمي خواهم ».







بلا و امتحان



عارفان با ايمان نه تنها از بلا نمي گريزند، بلكه آن را نشانة لطف الهي و سبب پاكي روح و جان خود مي دانند و به استقبال آن مي روند.



سيدالشهدا(ع) در روز عاشورا در مناجاتي كه در آخرين لحظات حيات با خدا دارد،خداوند راهم به نعمت هاي سرشارش مي ستايد و هم به بلاي نيكويش .



هم چنين هنگام آخرين وداع با اهل بيت ضمن آن كه آنان را آمادة تحمل بلا ورنج مي سازد فرجام خوشي بر ايشان بازگو مي كند و مي فرمايد:



«خداوند دشمنانتان را با انواع بلاها عذاب مي كند، ولي به شما در مقابل اين بلا وبه عوض آن انواع نعمت ها و كرامت ها را مي بخشد، پس شكوه نكنيد و چيزي بر زبان جاري نكنيد كه ارزش شما را بكاهد».







رضا و تسليم



اهل بيت : در مقابل خواست خدا و تقدير الهي كاملاً راضي و خشنود بودند و باپشتوانة آن هر مشكل و بلايي را صبورانه و عاشقانه تحمل مي كردند.



امام حسين (ع) وقتي مي خواست از مدينه خارج شود، هنگام وداع با قبرپيامبر(ص) از خدا خواست كه آنچه رضاي او در آن است ، برايش مقدّر كند.



در مسير كوفه نيز پس از برخورد با «فرزدق » و آگاهي از اوضاع كوفه فرمود:



«اگر قضاي الهي بر چيزي نازل شود، آن را دوست داريم ».



شعار «رضا الله رضانا أهل البيت » از كلمات نوراني امام (ع) و خاندان او در اين سفربود. در واپسين لحظه هاي حيات خود هم از حنجرة خونينش زمزمة رضايت از تقديرالهي به گوش مي رسيد.







شهادت طلبي



صحنة عاشورا جلوة شهادت طلبي ياران با ايمان امام حسين (ع) بود، خود حضرت نيز پيشتاز و الگوي اين ميدان بود.



وقتي امام مي خواست از مكه حركت كند با خواندن خطبه اي از زيبايي مرگ در راه خدا سخن گفت و از آنها خواست كه هر كس طالب شهادت است و آمادگي بذل جان خويش را دارد همراه حضرت برود.



اگر در اظهارهاي ياران امام در شب عاشورا دقت شود، اين روحيه در گفتارشان موج مي زند و هر يك برخاسته و عشق خود را به كشته شدن در راه خدا و در حمايت ازفرزند پيامبر و مبارزه با ظالمان ابراز مي كند و سخن شان اين بود:



«سپاس خدايي را كه با ياري كردن تو ما را گرامي داشت و با كشته شدن همراه تومارا شرافت بخشيد».



حتي نوجواني چون حضرت قاسم (ع) مرگ را شيرين تر از عسل معرفي مي كند واز آن استقبال مي نمايد.



در صبح عاشورا با آغاز تيراندازي سپاه عمر سعد، حضرت خطاب به ياران خويش فرمود:



«خدا رحمتتان كند! برخيزيد به سوي مرگي كه چاره اي از آن نيست ».



و اين در واقع فراخواني به سوي حيات بود، حياتي جاويدان در ساية مرگ سرخ .







عشق به خدا



يكي از شاعراني كه به حادثة عاشورا از زاوية عرفاني و عشق به خدا نگاه كرده ،عمان ساماني است ، ديوان «گنجينة الاسرار» او با همين تحليل به حماسة حسيني نظردارد. او امام حسين (ع) را سرمست از شوق و عشق الهي مي بيند، او را موجي برخاسته ازدريا مي داند كه محو حقيقت خداست و در جدال عقل و عشق سپاه عشق را غالب مي سازد و حتي در وداع آخر خود با خواهرش از او مي خواهد كه حجاب وصل نشود.



و آنچه گفته شد، در مورد خاندان و ياران حضرت هر يك با توجه به مرتبة خويش جاري است .







ياد خدا



سيدالشهدا(ع) در تمامي حالات و در بحراني ترين پيشامدها با ياد خدا آرامش مي يافت و اين اطمينان قلبي را به خاندان و يارانش نيز منتقل مي كرد.



حضرت وقتي براي اصحابش خطبه مي خواند، آغاز آن را حمد و ثناي الهي قرارمي داد. در صبح عاشورا وقتي سپاه دشمن به سويش مي آيد، مي فرمايد:



«خدايا در هر گرفتاري ، تو تكيه گاه مني ».



امام و ياران پاكباز او شب عاشورا را مهلت گرفتند تا اين كه بتوانند تا صبح به نماز وقرآن و ذكر خدا بپردازد.



در روز عاشورا در اوج سختي ها حضرت يك لحظه از ياد خدا غافل نبود و پيوسته ذكر: «لاحول ولا قوة اءلا بالله العلي العظيم » بر زبانش جاري بود.



وقتي كودك شيرخوارش را بر روي دستانش به شهادت رساندند، اين گونه فرمود:«آنچه تحمل اين مصيبت را آسان و هموار مي سازد، اين است كه جلوي چشم خداونداست و او مي بيند و شاهد است ».



مناجات هاي عاشقانة حضرت با معبودش در آخرين لحظه هاي زندگي نيز تداوم همين حالات روحاني و عرفاني است .



ياران حضرت نيز همگي اين گونه بودند، نمونه آن مسلم بن عقيل است . وقتي دستگير شد و او را براي كشتن به بالاي دارالاماره مي بردند، زبانش به ذكر حق گويا بود ودلش به ياد معبود مي گفت : «الحمد لله علي كل ّ حال » و پيوسته «الله اكبر» مي گفت و ازخدا مغفرت مي طلبيد و بر فرشتگان و فرستادگان الهي صلوات و درود مي فرستاد.







فصل چهارم : پيام هاي تاريخي



اتمام حجت



در نهضت عاشورا امام حسين (ع) و يارانش پيش از آن كه جنگ درگيرد و دست دشمن به خون پاك آنان آلوده شود اتمام حجت مي كردندو با آيات بيّنات راه صحيح وحق را به آنها نشان مي دادند تا مبادا كسي از روي جهالت خود را دچار عذاب الهي كند.



در روز عاشورا حضرت ضمن خطبه اي كه ايراد كرد، اين گونه فرمود:



«به نسبت و تبار من بنگريد؛ آن گاه به وجدان خويش باز گرديد و خود را سرزنش كنيد، ببينيد آيا كشتن من و هتك حرمتم براي شما رواست ؟ آيا من پسر دختر پيامبرتان نيستم ؟ آيا من پسر وصي ّ و عموزاده پيامبر نيستم ؟ آيا حمزه سيدالشهدا و جعفر طيّارعموي من نيستند؟ آيا اين سخن پيامبر به گوشتان نرسيده كه فرمود: اين دو ]حسن وحسين [ سرور جوانان بهشتند؟.... آنچه مي گويم حق ّ است و تاكنون دروغي نگفته ام . اگرمي پنداريد دروغ مي گويم از جابر بن عبدالله انصاري ، ابوسعيد خدري ، سهل ساعدي ، زيدبن أرقم و أنس بن مالك بپرسيد كه مي گويند اين سخن را از پيامبر دربارة من و برادرم شنيده اند. آيا اين كافي نيست كه دست به كشتنم نيالاييد؟».



افشاگري



در حادثة كربلا يكي از رسالت هاي بازماندگان حادثه افشاگري عليه دشمن بود وضربه زدن به رژيم اموي از طريق تبيين آنچه در كربلا گذشت . نقش امام سجاد(ع) وحضرت زينب در اين ميان حائز اهميت بود.



امام در نطقي كه در كوفه داشت ، در حضور انبوه مردم اين گونه خود را معرفي كرد:



«اي مردم ! هركس مرا مي شناسد، كه شناخته است و هر كس مرا نمي شناسد، من علي بن الحسين هستم ، پسر آن كه حرمتش را زير پا نهادند و نعمت را از او سلب كردند،مالش را به غارت بردند، خانواده اش را به اسارت گرفتند، من پسر كسي هستم كه بي گناه او را در كنار شط ّ فرات سر بريدند».



و نيز حضرت ، در خطابه اي كه در كاخ يزيد ايراد كرد اوصاف و فضائل پدرش وجدّش و همة خدمت ها و فضيلت هاي دودمان خود را برشمرد تا آن جا كه صداي ضجّه وگرية همه بلند شد و يزيد براي جلوگيري از رسوايي بيشتر و بيم بروز فتنه به مؤذن گفت اذان بگويد تا شايد فضاي جلسه عوض شود، ولي حضرت از فرازهاي اذان هم در معرفي خود و رسوا ساختن يزيد استفاده كرد.



سخنراني هاي حضرت زينب 3 و حضرت ام كلثوم 3 نيز همين محتوا وجهت گيري را داشت .







ريشة عاشورا در سقيفه



عاشورا در واقع تجلي نهايت دشمني هاي امويان با اهل بيت عصمت و طهارت بود كه با هم دستي همة عوامل ِ پيدا و پنهان شكل گرفت ، اگر وصيت پيامبر(ص) دربارة سرنوشت مسلمين پس از خودش عمل مي شد و ولايت حاكميت مي يافت . آن بدعت ها،رجعت ها و شعله ور شدن آتش كينه و عداوت بازماندگان احزاب شرك و ضربه خوردگان ازتيغ اسلام بروز نمي يافت ، شهادت امام علي (ع) و يارانش در عاشورا برگي ديگر از آن ستم نخستين بود، تيري كه روز عاشورا بر قلب حسين (ع) نشست و خون حضرت را برزمين ريخت ، درواقع در روز سقيفه رها شده بود و در عاشورا به هدف نشست !



اين كه يزيد پس از كشتن امام (ع) مغرورانه مي گفت : كاش اجدادم و نياكانم بودندو شاهد اين انتقام گيري بودند، نشانة ديگري از همين كينة ديرينه است .



هم چنين اين كه ابن زياد در كوفه بر سر مبارك سيدالشهدا(ع) جسارت مي كرد و باچوبي كه در دست داشت ، بر لب هاي حضرت مي زد و مي گفت : «يوم بيوم بدر» باز هم نشان دهندة ريشه داشتن كربلا در سقيفه است .







عبرت آموزي



حادثة كربلا، يكي از حودث الهام بخش و عبرت آموز است ، در عين حال كه براي همة حق جويان و عدالت خواهان و مبارزان راه حق و آزادي يكي از غني ترين منابع الهام بخش است ، از نگاه ديگر، يكي از تلخ ترين حوادث و دردناك ترين فجايعي است كه در تاريخ اسلام به دست امت پيامبر پديد آمد و جا دارد دقيقاً مطالعه و عوامل بروز اين حادثة تلخ ريشه يابي شود.







مقام معظّم رهبري فرموده اند:



«ملت اسلام جا دارد فكر كند كه چرا پنجاه سال بعد از وفات پيغمبر كار كشوراسلامي به جايي رسيد كه همين مردم مسلمان از وزيرشان ، اميرشان ، سردارشان ،عالمشان ، قاضي شان ، قاري شان گرفته تا اجانب و اوباش در كوفه و كربلا جمع شدند وجگرگوشة همين پيغمبر را با آن وضع فجيع به خاك و خون كشيدند! خوب ، بايد آدم به فكر فرو رود كه چرا اين طوري شد؟... كار به جايي برسد كه جلوي چشم مردم حرم پيامبر رابياورند توي كوچه و بازار به آنها تهمت خارجي بزنند».







فصل پنجم : پيام هاي سياسي اجتماعي



امر به معروف و نهي از منكر



در قرآن كريم و منابع روايي ما از اين اصل به عنوان يكي از مهم ترين فرايض ،بلكه برترين فريضه ياد شده كه در صورت فراهم شدن شرط بر همگان واجب است .



امام حسين (ع) در ضمن بيان انگيزه هاي قيام خويش به اين امر مهم اشاره مي كند و مي فرمايد:



«اريد أن آمر بالمعروف و أنهي عن المنكر».



در مسير راه كربلا نيز در ضمن ايراد خطبه اي با اشاره به شرايط پيش آمده و اين كه دنيا دگرگون شده و معروف رخت بربسته و به حق عمل نمي شود و از باطل دوري جسته نمي شود شوق خود را با لقاي خدا و مرگ شرافت مندانه ابراز مي كند و زندگي در كنارستمگران را ماية نكبت مي شمارد و چنين شرايطي را زمينه ساز قيام خود معرفي مي كند.







اصلاح



جامعه اي كه دچار انحطاط شده و از ملاك هاي ارزشي فاصله بگيرد، دچار فساداست . خصوصاً جامعه اي كه در رأس قدرت افرادي باشند كه خود از جامع ترين مظاهرفساد از هر حيث باشند، چنين جامعه اي نياز به اصلاح دارد و بر آگاهان و دلسوزان جامعه خصوصاً ائمه دين واجب و فرض است كه ساكت ننشينند و به اين امر مهم قيام كنند.حركت امام حسين (ع) از نوع همين حركت اصلاح گرانه بود و خود در سخن معروف خويش به آن اشاره مي كند، آن جا كه مي فرمايد:



«انّما خرجت لطلب الاصلاح في اُمة جدّي ».







جهاد



در عصر امام حسين (ع) مردم گرفتار حكومت ظالم و فاسدي شده بودند كه براي مقدسات ديني و اسلام و مسلمانان حرمتي قائل نبود و اسلام در چنين شرايطي درمعرض نابودي بود. امام حسين (ع) قيام بر چنين حكومتي را واجب مي ديد و با امتناع ازبيعت با يزيد به مكه رفت و از آن جا به كوفه عزيمت كرد تا شيعيان را در جهاد بر ضد ستم رهبري كند.



خود حضرت در ديداري كه با «فرزدق » در مسير كوفه داشت ، ضمن برشمردن فسادهاي حكومت «امويان » و تعطيل حدود الهي و رواج مي خواري و غارت اموال مردم فرمود:



«من سزاوارترين كسي هستم كه به ياري دين خدا برخيزم و شريعت مطهر او راعزيز بدارم و در راه او جهاد كنم تا كلام الهي برترين شود».







عدالت خواهي



پيام عاشورا دعوت از انسان ها براي تلاش در راه اقامة عدل و قسط است ، زيرابدون حيات اجتماعي مبتني بر عدل همة ارزش ها تباه مي شود و زمينة مرگ دستورهاي ديني و آيين الهي فراهم مي آيد.



در اين زمينه وظيفة علماي دين و در رأس آنان امامان به حق سنگين تر است .امام حسين (ع) در يكي از سخنراني هاي خويش با استناد به فرمايش حضرت رسول (ص)كه قيام عليه سلطة جابرانه را لازم مي شمارد، خود را شايسته ترين فرد براي قيام جهت تغيير حكومت و ساختار سياسي معرفي مي كند.



اين هدف در سخن ياران امام (ع) نيز ديده مي شود، مسلم بن عقيل پس ازدستگيري خطاب به ابن زياد فرمود:



«ما آمده ايم تا به عدالت فرمان دهيم و به حكم قرآن فرا بخوانيم ».







عزت خواهي



امام حسين (ع) مرگ در راه مبارزه با ستم و عدوان را سعادت مي داند و زندگي دركنار ستمگران را ماية ننگ و ذلت مي شمرد: «لا أري الموت اءلاّ سعادة والحياة مع الظالمين اءلاّ بَرَماً».



در جايي ديگر اين گونه زندگي حقيقي را تفسير مي كند : «مرگ در راه عزّت جزحيات جاويد نيست ».



آنان كه در زندگي در راه اهداف خويش مبارزه مي كنند و سلطة بيداد رانمي پذيرند، ملّت زنده اند اگر چه در اين راه همه كشته شوند و به همين دليل ، شهيد همواره زنده است و با همين فلسفه شهداي كربلا حيات جاودانه يافتند.



هجرت



قرآن كريم از مهاجران به عظمت ياد مي كنند. در تاريخ اسلام نيز مهاجران به حبشه و يثرب موقعيت و احترام داشتند و هجرت يك ارزش مكتبي به حساب مي آمد وروي همين حساب مبدأ تاريخ قرار گرفت .



در نهضت عاشورا نيز امام حسين (ع) براي مقابله با حكومت جور، براي امر به معروف و نهي از منكر و در راه احياي دين دست به هجرت زد و مدينه را به قصد مكّه ومكّه را به سمت عراق پشت سر نهاد، حضرت هنگام خروج از مدينه آية (فخرج منها خائفاًيترقّب قال رب ّ نجّني من القوم الظالمين ) را تلاوت كرد كه به هجرت حضرت موسي (ع)از ظلم و ستم فرعون مربوط مي شود.







فصل ششم : پيام هاي احياگري



احياي كتاب و سنت



در سخنان سيدالشهدا(ع) نمونه هايي از مرگ سنت ها و حيات بدعت ها وجهالت ها و نيز جملاتي از احياگري به اصول و ارزش هاي فراموش شده و از دست رفته وجود دارد:



حضرت در نامه اي خطاب به مردم بصره مي نويسد:



«من شما را به كتاب خدا و سنّت پيامبر فرا مي خوانم ، سنت مرده و بدعت زنده شده است ، اگر سخنم را بشنويد و فرمانم را پيروي كنيد، شما را به راه رشد هدايت مي كنم ».



در جايي ديگر اين گونه مي فرمايد:



«كوفيان به من نامه نوشته و از من خواسته اند كه نزد آنان بروم ، چرا كه اميدوارم معالم و نشانه هاي حق ّ زنده گردد و بدعت ها بميرد».



اين كه در زيارت حضرت مي خوانيم :



«تلوت َ الكتاب َ حق َّ تلاوته » تلاوت واقعي قرآن تلاش براي احياي تعاليم آن درمتن جامعه است كه امام حسين (ع) به آن پرداخت و دستاورد نهضت عاشورا بود.







احياي دين



سيدالشهدا(ع) مرگ در راه حق و احياي آن را زندگي مي شمرد و در اين راه باكي ازشهادت نداشت ، اين سخن از اوست : «چه آسان است مرگ در راه رسيدن به عزّت و زنده كردن حق ».



حمايت از دين و فداكاري در راه آن جلوة بارزي از احياگري است و اگر آن جهادها وشهادت ها نبود، اساس دين باقي نمي ماند، اگر صداي اذان و آواي تكبيري پابرجاست ،نتيجة همان فداكاري ها و جان فشاني ها است .



در شعري كه زبان حال حضرت را بيان مي كند به اين مطلب به صراحت اشاره شده است :



«لو كان دين محمّد لم يستقم اءلاّ بقتلي فيا سيوف خذيني »



حضرت ابوالفضل (ع) نيز در رجزي كه در روز عاشورا، پس از قطع شدن دست راست خويش خواند بر مسئله حمايت از دين تأكيد داشت :



«والله اءن قطعتم يميني اءنّي أحامي أبداً عن ديني »



احياي نماز



امام حسين (ع) و ياران باوفايش در نهضت عاشورا به نماز و اقامة آن اهميت بسياري مي دادند، مهلت شب عاشورا به خاطر همين بود، عشق به نماز و دعا و استغفار دردل امام (ع) آن چنان بود كه به برادرش عباس (ع) فرمود:



«از اين گروه بخواه تا نبرد را به فردا بيندازند و امشب به تأخير افتد، باشد كه به نمازو دعا و استغفار بپردازيم ، خدا مي داند كه من پيوسته علاقه به نماز و تلاوت آيات الهي داشته ام ».



ظهر عاشورا وقتي «ابوثمامه صيداوي » وقت نماز را به يادآورد، حضرت فرمود:«نماز را به ياد آوردي ! خداوند تو را از نمازگزاران و ذاكران قرار دهد».



سعيدبن عبدالله حنفي نيز هنگام نماز جلوي امام (ع) ايستاد و همة تيرهاي دشمن را كه به سوي حضرت مي آمد، به جان خريد تا آن جا كه نماز امام پايان يافت و او درخون غرق گشت و اولين شهيد نماز در جبهة كربلا شد. پيام عاشورا پيام اقامة نماز وتربيت نسل نمازخوان و خدادوست و اهل تهجّد و عرفان است .







نتيجه گيري



عاشورا مكتب انسان سازي است و حسين آموزگار بزرگ بشريت ؛ عاشورا يك حادثه نيست ، بلكه يك مكتب است ، مكتبي كه درس ايمان و عقيده ، شهامت و شهادت ،عدالت و آزادي خواهي ، همّت و غيرت ، جهاد و قيام ، صبر و استقامت ، امامت و ولايت ،ايثار و رشادت و در يك كلام درس انسانيت به تمامي بشر و تمام آنها كه مي خواهندانسان باشند و انسان زندگي كنند، مي دهد. عاشورا در ظاهر يك روز، ولي در واقع به بلنداي تمام اعصار و قرون است و عاشوراييان در ظاهر تعدادي محدود، اما در واقع به تعداد تمام عدالت جويان و آزادي خواهان جهان و تمام آنهايي كه قلبشان براي انسانيت مي تپد. آري ، در آن زمان اگر چه به ظاهر يزيد بر خاندان پيامبر(ص) تسلط پيداكرد و توانست بدن هاي آنها را زير سُم اسبان لگدكوب كند، اما مكتب و مرام آنها هرگز ازبين نرفت و تا حق و حقيقت وجود دارد حسين و حسينيان زنده و جاويدند و همين رمزبقاي نهضت اواست . آنچه شيرزن دشت كربلا، عقيلة بني هاشم ، زينب كبري 3 در كاخ شام فرمود:



«اي يزيد: هر چه حيله و مكر مي تواني به كار ببر و آنچه در توان داري تلاش كن .به خدا سوگند! هرگز نمي تواني ذكر ما را ]از سينه ها[ محو كني ».



آري ، «كل ّ يوم ٍ عاشورا و كل ّ أرض ٍ كربلا».










پاورقي

1ـ الاحتجاج ، الطبرسي ، احمدبن علي ،م 560 ه ، نشر دارالنعمان ، بيروت ، لبنان .



2ـ الارشاد، شيخ مفيد،م 413 ه،نشر دارالمفيد،تحقيق مؤسسه آل البيت :، قم .



3ـ بحارالانوار، مجلسي ، محمدباقر،م 1111 ه ، نشر مؤسسة الوفاء،بيروت ، لبنان .



4ـ حماسة حسيني ، مطهري ، مرتضي ،م 1358 ش ، مجموعة آثار، جلد 1(ع)، انتشارات صدرا، تهران .



5ـ حياة الامام الحسين (ع)، قرشي ، باقر شريف ،معاصر، مطبة أدب ، نجف اشرف .



6ـ صحيفة الحسين (ع)، قيومي اصفهاني ، جواد،معاصر، مؤسسة نشر اسلامي ،قم .



7ـ العوالم ، بحراني ، عبدالله،م 1130 ه،نشر مدرسة الامام المهدي (عج )،قم .



8ـ كلمات الامام الحسين (ع)،شريفي ، محمود،معاصر،نشر دارالمعروف ، قم .



9ـ مسند الامام الشهيد(ع)،عطاردي ، عزيزالله،معاصر، انتشارات عطارد.



10ـ معالم المدرستين ،عسكري ، سيد مرتضي ،معاصر، مؤسسة النعمان ، بيروت ،لبنان .



11ـ مناقب آل ابي طالب (ع)،ابن شهرآشوب ،م 588 ه، مطبعة الحيدرية ، النجف .


سيد مجتبي غيوري