بازگشت

برسي اسناد زيارت شريفه عاشورا


زيارت شريفه عاشورا در دو منبع اصلي شيعي و قابل اعتماد ذكر شده است:



1- المصباح، تأليف شيخ طوسي قدس سره.(1)

2- كامل الزياراة (الزيارات) تأليف ابن قولويه قدس سره.(2)

هر يك از دو منبع اصلي فوق الذكر به طريقي اين زيارت را براي ما نقل نموده است. و ميان دو متن نقل شده نيز اختلافاتي وجود دارد. البته مشتركاتي نيز با هم دارند.

قبل از ذكر دو طريق اين زيارت شريفه جا دارد كه روشن شود؛ اعتماد ما به ورود روايت در اين منابع روائي و حديثي به دو راه ممكن است.

راه اول: اعتماد به اطمينان يا مراتب صحت انتساب اين كتابها به مؤلفين آنها، و همچنين امكان احراز علمي رسيدن اين مضامين وارده به اصحاب كتاب هر چند اختلاف نسخه وجود دارد. و نيازي به خواندن متن و سند بر اسناد حديث وجود ندارد.

راه دوّم: برخي محققان فرموده اند كه براي رهائي از ارسال و تعليق اسناد اين روايات، بايد به طريق ---- نقل روايت، هر مؤلف و محققي به طريقي به كتب اصلي و منبع داشته باشد، و اكتفا به اشتها-- يا صحت انتساب كافي نيست.

علماي اعلام هر كدام طريقي يا طرايقي متصل به أصحاب كتب أربعه و سپس به اصحاب اصول دارند كه در كتب تراجم و اجازات روايت تفصيلاً آمده است. جهت اطلاع به اجازات بحاالانوار و اجازات متأخر از بحار كه در بسياري از كتب آية ا..العظمي نجفي مرعشي(قدس سره) آمده است و قابل مطالعه است رجوع شود.

بررسي سند روايت شيخ طوسي(قدس سره)



1- سند شيخ طوسي براي زيارت عاشورا اين چنين است: «راوي محمد بن اسماعيل بن بزيع عن صالح به عقبة عن أبيه عن أبي جعفر عليه السلام...».

مطلب اول: اتصال سند و صحت سند شيخ تا محمدبن اسماعيل بن بزيع.

نكته اول: با توجه به اينكه شيخ طوسي (ره) از كتاب محمدبن اسماعيل بن بزيع روايت نموده است بايد گفت كه: قطعي يا اطميناني بودن كتب رواة و أصحاب اصول در زمان شيخ براي اتصال سند و صحت آن كافي است. بنابراين ضعف طريق شيخ مثلاً به كتاب مثل محمدبن اسماعيل بن بزيع ضرري نخواهد داشت.

نكته سوّم: نيازي به تصريح علامه و غير او به صحت طريق شيخ طوسي به كتاب محمدبن اسماعيل نداريم زيرا كه سلامت و صحت اين طريق ازبديهيات است نزد اهل فن و آن طريق عبارت است از:

شيخ مفيد استاد شيخ طوسي از صدوق از پدرش و او از احمند بن محمدبن عيسي و او از محبن اسماعيل بن بزيع

اين سلسله سند همه از اكابر اماميه مي باشند كه مي توان ادعاي قطع در سلامت روايت هر يكك نمود.

و محمد بن اسماعيل بن يزيع حود از اجله مي باشد و علماي شيعه بر جلالت قدر و عظمت شأن دو متفق اند،بلكه نقل چون او از كسي را دليل اعتماد و وثاقت دانسته اند.

و تعبير بزرگان از روايت او به «صحيحه»نشانه اين نكته توفيق و اعتماد مي باشد.

صالح بن عقبه بن قيس بن سمعان



كتاب رجال نجاشي در تعداد اسماء مصتقين شيعه است و يا توجه به اينكه نجاشي (ره)تصريح نموده است كه هر كه قدحي داشته باشد-خواه در ترجمه خودش و خواه در ترجمه مشخص ديگر- متعرض مي شود. پس عدم قدح يك فرد در كتاب نجاشي ،هم دليل بر امامي بودي آن، و هم سلامت او از قدح كه مستلزم مدح اوست مي باشد.

به همين النل در بسياري موارد شيخ فاضل تقي الدين حسن بن داود(ره)به نجاشي نسبت مدح داده است. و بي خبران اعتراض مي نمايند كه در كلام نجاشي(ره) چنين مدحي نيامده است.

بنابرين كلام نجاشي نسبت به صالح بن عقية بن قيس بن سمعان كه «روي عن أبي عبداللَّه(ع)» مفيد اينست كه صالح بن عقبه امامي و ممدوح است هر چند كه نجاشي گفته است: «قيل انه روي عن ابي عبداللَّه(ع)». زيرا كه تضعيف براي روايت مستقيم او از امام صادق(ع) است نه تضعيف خودش. پس ذكر نام او در رجال نجاشي مفيد مدح او مي باشد.

البته شيخ طوسي در فهرست خود او را ذكر كرده است وگفته است: «له كتاب» واين خود نيز شهادت بر استقامت مذهب او است. زيرا كه شيخ متلزم به ذكر علماي اماميه است مگر در مواردي كه تصريح به خلاف كند.و اثبات كتاب درآن زمان براي كسي خالي از مدح نيست.

اما سخن علامه در قدح او به خاطر اعتماد به ابن غضايري است زيرا كه علامه سند ديگري بجز اصول خمسه رحالي ندارد و خود تنسيق يا تعديل مستقل ندارد. و عادت ابن غضايري بر قدح در ثقات و عدول بوده و به صرف روايت رواياتي در مدح اهل بيت(ع)فرد را به غلو نسبت ميداده است،و ظاهر نجاشي عدم صحت قدح ابن غايري است.

و دليل ديگر:روايت محمند بن اسماعيل بن يزيع از او است كه دليل اعتماد است.

و ظاهر صدوق نيز اعتماد كتاب او است .

لهذا مشايخ ثلاثه (صدوق و مفيد و شيخ طوسي) كه مدار فقه مي باشند به اخبار او عمل كرده اند.

پس اصلح وأقوي آنستكه روايت از جهت صالح بن عقبه بن قيس بن سمعان معيوب نمي باشد.

نكته ديگر اينستكه :محمد بن اسماعيل بن يزيع در ذيل حديث ،حديث را از سيف بن عميره و او از علقمه نقل كرده است.و ظاهر روايت اينستگه علقمه نيز حاضر بوده استو كلام را شنيده و تعليم كرده استو محل حاجت ما همان نقل علقمه است .

اما سيف بن عميره:شيخ در فهرست و نجاشي در رجال خود و علااخه در خلاصه به وثاقت او تصريح كرده اند.

و كسي در او قدحي نكرده مگر از متأخرين مثل آنچه از كشف الرموز (فاضل آبي) نقل شده است كه گفته شده:مطعون فيه ملعون،و مستنداين مطلب نسبت ابن شهرآشوب او را به «وقف». در حاليكه شهيد(ره)فرموده است:«و ضعف بعضهم سيفا"و الصحيح انه ثقة »و توثيق شهيد كلام ابن شهرآشوب را تحت الشعاع قرار ميدهد.

و كلام ابن شهرآشوب علاوه بر آنكه موافقي ندارد،مخالف صريح فهرست شيخ و رجال نجاشي است.و كلام شيخ و نجاشي البته مقدم مي باشد بر سايرين.

أماّ علقمة بن محمد: شيخ طوسي اورا در رجال خود از اصحاب امامين باقر و صادق(ع) شمرده و «------» فرموده است. و اين عبارت در نزد برخي مفيد مدح مي باشد.

البته شيخ شمئي نيز مناظره اي از او با زيد بن علي(ره) نقل كرده است كه دلالت بر بصيرت و حسن و حال او دارد.

نكته اي نيز در ذيل روايت به چشم مي خورد مبني بر اينكه سيف بن عميره بن صفوان مي گويدكه اين دعاي پس از زيارت را «علقمه بن محمد» براي ما از امام باقر(ع) نقل كرد. سپس صفوان در صدد جواب اين اشكال آمده و دعا را از امام صادق(ع) نقل مي كند. اين اعتراض سيف به صفوان نشان دهنده اين است كه علقمه داراي جلالتشأن بوده به حدّي كه روايت نكردن او معارض روايت صفوان بوده است. و احتمال استاط عمدي يا عدم حفظ در او ----- است.لذا صفوان به گونه اي ديگر جواب سيف را مي دهد. پس شرايط روايت در علقمه بوده است و اين يا تعديل است يا مدحي بزرگ .

البته با عدم شهادت شيخ مفيد و ابن شهر آشوب ---- خواهد بود. پس خبر مورد بحث از اين جهت كه (علقمه بن محمد) راوي اوست ياصحيح است و يا حسن.

2- تا اين جا ما به دو طريق براي شيخ به اين زيارت شريفه رسيده ايم. و بايد طريق سوم شيخ را نيز مدّ نظر قرار دهيم.

3- طريق سوّم شيخ طوسي به زيارت عاشورا به محمد بن خالد طياسي مي رسد. البته طريق شيخ به محمد بن خالد طياسي كه در فهرست مذكور است صحيح است، و

و محمدبن خالد طياسي از اصحاب امام كاظم (ع) است. ودر فهرست شيخ طوسي و رجال نجاشي آمده است و قدحي درباره او شنيده نشده است. و بنابر آنچه گفته شد مورد اعتماد خواهد بود. مضاناً بر اينكه او صاحب كتاب و نوادري است كه امامي بودن و ممدوح بودن او را مي رساند.

گذشته از اين مطلب: روايت علي بن حسن بن فضّال و محمدبن علي بن محبوب و جمعي از اجلّه از او دليلي بر غايت اعتماد و استناد به او مي باشد.

شيخ طوسي نيز در كتاب رجال خود فرموده است: روي عنه حميد أصولاًكثيرة، و اين عبارت خود (مدحي جليل) مي باشد.

براي كسيكه در علم رجال ممارست دارداز اين عبارات ظن به عدالت حاصل مي شود.

با توجه به اينكه طريق شيخ طوسي به سيف بن عميرة معلوم الطحه است. و حال صفوان و جلالت شأن او نيز نياز به تنبيه و تذكر ندارد. و شيخ گفته است: «قال سيف بن عميرة»

اين اسناد شيخ كلام خود را به سيف نشان دهنده اينست كه حديث ديگري است و طريق ديگري جناب شيخ طوسي به سيف دارد. البته ممكن است كه فاعل(قال) جناب محمد بن اسماعيل باشدكه از دو طريق از علقمه از محمد باقر(ع) روايت كرده است و چنانچه تتمه روايت محمدبن خالد باشد حكمش از آنچه گذشت معلوم مي شود.

و برخي بزرگان به استناد اين سه طريق ادعاي قطع به صدور نموده و حصول اين قطع را طبيعي و قابل اعتماد دانسته اند.(3)

اين سه طريق همانطور كه در نمودار مي بينيد از امام باقر(ع) بوده، كه با طريق شيخ به محمدبن خالد طياسي روايت زيارت شريفه عاشورا با دعاي معروف آن به امام صادق(ع) از طريق صفوان ميرسد و در نتيجه براي زيارت عاشورا از راه شيخ طوسي چهار طريق خواهيم داشت كه به دو امام بزرگوار (باقر و صادق عليهاالسلام) ميرسد.

برسي سند شيخ أجل ابوالقاسم جعفر بن محمد بن قولويه قمي(ره)



سند شيخ أجل استاد شيخ مفيد جناب ابوالقاسم جعفر بن محمد بن قولويه قمي(ره) اين چنين است:

1- «حكيم بن داود بن حكيم و غيره عن محمدبن موسي الهمداني عن محمد بن خالد الطياسي، عن سيف بن عميره و صالح بن عقبه معاً(جميعاً)، عن علقمة بن محمد الحضرمي،

2- و محمدبن اسماعيل عن صالح بن عقبة، عن مالك الجهيني عن أبي جعفر الباقر (عليهاالسلام)...»

نكته مهم اين است كه: در اين سند خدشه اي وارد شده است مبني بر اينكه محمد بن موسي همداني ضعيف بوده و حكيم بن داودبن حكيم مجهوالحال است.

ولي براي رفع اين اشكال گفته شده است كه روايت اين قولويه از كتاب محمدبن خالد طياسي أخذ شده است. به قرينه اينكه اين كتاب نزد شيخ طوسي بوده و به طريق اولي نزد ابن قولويه كه متقدم بر شيخ بوده وجود داشته است. و ذكر طريق براي اتصال سند است.

و با توجه به تصحيح سند و طريق از جهت محمد بن خالد طيالسي و صيف بن عميرة و صالح بن عقبة و محمدبن علقمه كه در طريق و سند شيخ طوسي گذشت بحثي در اين سند با رفع اشكال فوق نمي ماند، اين نسبت به طريق اوّل مي باشد.

و اما طريق دوّم كه از محمدبن اسماعيل شروع شده است، حذف ابتداي سند به جهت تواتر كتاب محمدبن اسماعيل بوده و (واو) عطف در حقيقت عطف بر حكيم بن داود است نه عطف بر علقمه بن محمد. يعني اين سند ديگري است و جزئي از سند سابق نيست.

و شاهد آن ذكر صالح بن عقبة پس از محمدبن اسماعيل مي باشد.

اما مالك جهني: از اصحاب صادقين عليهاالسلام است و در مدح امام باقر (ع) ابياتي سروده است كه در ارشاد آمده است. و در سند صحيح دركافي(4) روايتي از او نقل كرده است.

يونس از اصحاب اجماع بوده و مقتضاي قاعده اجماع عصابه صحت حديثي است كه سندش تا او صحيح باشد. و بر اين اساس در روايتي كه مالك جهيني از امام باقر(ع) نقل نموده و وصف به تشيع شده و وثاقت يا بلكه عدالت او را مي رساند اشكال نخواهد بود زيرا كه اين حديث را يونس نقل نموده ودر حقيقت گواهي به صحت مضمون حديث درسته و اين مدح جليل در حق مالك ثابت خواهد شد.

قسمتي از اين حديث چنين است: «أنتم شيعتنا، ألاتري أنك تقرط في أمرنا... و كما لا يقدر علي صفقنا كذلك لا يقدر علي صفةالمؤمن...»(5)

و محمد بن عيسي مورد تأييد بزرگان ما بوده است و توقف صدوق در او وجهي ندارد و نجاشي در رجال خود او را «ثقة عين كثيرالرواية حسن التصانيف» ياد كرده است و در حقيقت صدوق را رد كرده است.

و كشّي نيز در ترجمه محمدبن سنان به عدالت او تصريح كرده است. و با توجه به اختيار شيخ معلوم مي شود كه آنچه را شيخ از شيخ و كشّي بايد شمرده شود.

و تضعيف شيخ در فهرست به تبع صدوق بوده كه ردّ آن نيز روشن شد.

عبدالله بن مكان كه از اصحاب اجماع مي باشد، طبق آنچه در روضه كافي آمده است، روايتي از مالك جهيني نقل نموده است كه دلالت بر علو مرتبه او دارد.

خود روايت ابن مكان و يونس نيز اماره و عدالت مدح است.

و ابن ابي عمير كه از غير ثقات نقل مي كند نيز از او روايت كرده است.

و علامه و شهيد نيز در كتاب مواريث حكم به صحت حديث او كرده اند.

و با توجه به حسن حال صالح بن عقبه، حديث حسن مي شود.

پس راويان مباشر حديث زيارت عاشوراء از صادقين عليهاالسلام عبارت اند از: عقبة بن قيس و علقمة بن محمد و مالك جهيني و صفوان. و متن زيارت شريفه را علقمه از امام باقر(ع) و صفوان از امام صادق (ع) نقل فرموده اند.

و دعاي پس زيارت را كه به علقمه نسبت مي دهند صفوان از امام صادق(ع) نقل نموده است. و سند روايت محل شك نيست و عمل شيعه و سيره علماي اعلام شيعه و اهتمام بليع به آن او را مقطوع الصدور مي نمايد. و با توجه به صحت برخي سندها و حسن برخي ديگر وجهي براي ترديد باقي نمي ماند.

پاورقي

1) المصباح از شيخ طوسي: 538 - 542

2) كامل الزيارات از ابن قولويه: 174 - 176، 191 - 197 چاپ مكتبةالصدوق و 325 - 333 از چاپ نشر الفقاهة

3) ميرزا ابوالفضل تهراني در شفاء صدور: 69

4) الكافي 2: ص 180 حديث 6 «علي بن ابراهيم عن محمد بن عيسي عن يونس عن يحيي الجلي عن مالك الجهيني قال له ابوجعفر(ع)»

5) كافي 2: ص 180. حديث 6.