امام حسين از نگاه نبوي
اساسي ترين مسأله در هر مكتبي، حفظ و نگهداري آن از انحرافات و تضمين بقاي آن است كه اين افتخار در مكتب اسلام و تشيّع به نام اباعبداللّه الحسين عليه السلام ثبت شده است. بدين جهت بارها پيامبر گرامي اسلام صلي الله عليه و آله وسلم فرمود:
«حسينٌ منّي و انا مِن حسينٍ»1؛ حسين از من است و من از حسينم. يعني نه تنها حسين فرزند من مي باشد، بلكه بقاي دين و آيين من نيز از اوست و اسلام به واسطه فداكاري و جانبازي او و يارانش باقي مي ماند.
در اين گفتار كوتاه، بر آن شديم تا گوشه اي از شخصيّت والاي امام حسين عليه السلام را از نگاه درّ يكتاي خلقت، پيامبر خاتم صلي الله عليه و آله وسلم به تماشا بنشينيم.
واسطه فيض انبيا
اكثر انبياي الهي، به ويژه پيامبران اولوالعزم، هرگاه به مشكلي بزرگ برخورد نمودند، براي حلّ آن، خداوند متعال را به انوار طيّبه پنج تن آل عبا عليهم السلام سوگند مي دادند.2 برخي از آنها وقتي به نام امام حسين عليه السلام مي رسيدند، غمگين مي شدند و اشك مي ريختند. وقتي از علت آن سؤال كردند، خبر شهادت مظلومانه اباعبداللّه الحسين عليه السلام را شنيدند و به عزاداري پرداختند.
ابن عباس مي گويد: از پيامبرگرامي اسلام سؤال كردم: آن كلماتي كه حضرت آدم عليه السلام از پروردگارش دريافت نمود و به واسطه آن توبه اش پذيرفته شد، چه بود؟
پيامبر صلي الله عليه و آله وسلم فرمود: حضرت آدم از خدا خواست به حقِ محمّد، علي، فاطمه، حسن و حسين عليهم السلام توبه اش پذيرفته شود. خداوند نيز توبه او را قبول كرد.3
در الدّرّالثّمين، در تفسير قول خداوند: «فتلقّي آدم مِن رَبّهِ كلماتٍ» اين گونه آمده است: حضرت آدم برساق عرش، نام هاي پيامبر صلي الله عليه و آله وسلم و ائمه عليهم السلام را مشاهده كرد و جبرئيل به او تلقين كرد كه بگويد: «يا حميدُ بِحقِّ محمدٍ، يا عالِيُ بحقِّ عليّ، يا فاطرُ بحقِّ فاطمةَ، يا مُحسنُ بحقِّ الحسن و الحسين و منكَ الاحسانُ»
هنگامي كه حضرت آدم عليه السلام نام امام حسين عليه السلام را بر زبان جاري ساخت، گريان شد و قلبش خاشع گرديد. حضرت آدم عليه السلام گفت: اي جبرئيل! چرا پس از گفتن نام حسين، قلبم شكست و اشكم جاري گرديد؟
جبرئيل خبر شهادت امام حسين عليه السلام و چگونگي مصائب او را تشريح نمود و هردو چون مادر جوان مرده، عزاداري و گريه و ناله نمودند.4
نظير اين توسّلات و خبريافتن از شهادت امام حسين عليه السلام براي نوح، ابراهيم و اسماعيل عليهم السلام زكريّا، سليمان، موسي، عيسي عليهم السلام ، نيز ذكر شده است.5
اين كه خداوند متعال قبل از تولد امام حسين عليه السلام در عالم دنيا، پيامبران و اولياي خودش را با حادثه عاشوراي حسيني آشنا مي كند و چشم آن ها را اشك بار مي سازد، از عظمت و ارزش والاي حسين بن علي عليه السلام و قيام و شهادت وي حكايت مي كند، گرچه دست يابي به فهم عميق آن، در فكر بشر نمي گنجد.
عترت پيامبر
پيامبر گرامي اسلام، بارها اميرمؤمنان، فاطمه، حسن و حسين عليهم السلام را به عنوان عترت و اهل بيت خود معرفي نمود و در موقعيت هاي مختلف و حوادث گوناگوني آنها را عِدل قرآن قرار داد و پذيرش ولايت و اطاعت آنها را بر همه لازم دانست.
روايات زيادي در اين زمينه از شيعه و اهل سنّت نقل شده است كه بعضي از آنها را در اين جا يادآور مي شويم.
آيه تطهير
ام سلمه مي گويد: روزي پيامبر صلي الله عليه و آله وسلم در خانه من بود. دخترش، فاطمه عليها السلام غذايي از آرد و شير (حريره) براي رسول خدا صلي الله عليه و آله وسلم آورد. پيامبر صلي الله عليه و آله وسلم فرمود: شوهر و دو فرزندت را نيز دعوت كن. ام سلمه مي گويد: علي، حسن و حسين عليهم السلام آمدند و از آن غذا تناول كردند و در زير كساي پيامبر قرار گرفتند و من در اتاق خودم مشغول نماز بودم. پس خداوند متعال اين آيه را بر پيامبر صلي الله عليه و آله وسلم نازل فرمود: «انّما يُريدُ اللّهُ ليذهب عنكم الرّجس اَهلَ البيتِ و يُطهّركم تطهيراً»6؛ خداوند متعال اراده فرمود تا ناپاكي ها را از شما، اهل بيت دور سازد و شما را پاك و پاكيزه گرداند.
پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله وسلم دامن كسا را گرفت و همه را پوشاند و دست خود را از كسا بيرون آورد و به سوي آسمان دراز كرد و گفت:
اين ها افراد برگزيده و اهل بيت من هستند. خدايا! پليدي و ناپاكي را از اينها دور نما. پيامبر صلي الله عليه و آله وسلم اين جمله را دوبار تكرار نمود.
ام سلمه مي گويد: من نزد آنها رفتم و عرض كردم: يا رسول اللّه! آيا من نيز با شما هستم؟
پيامبر صلي الله عليه و آله وسلم فرمود: خوب هستي، تو خوب هستي7 (كنايه از اين كه از اهل بيت نيستي، گرچه تو انسان خوبي هستي.)
اين روايت، در كتب روايي شيعه و بسياري كتب اهل سنّت آمده است.8
نظير اين روايت در مورد آيه مباهله ذكر شده است.
حديث ثقلين
رسول خدا صلي الله عليه و آله وسلم بارها فرمود: «انّي تارك فيكم الثّقلين ما اِن تمسّكتُم بهما لن تضلّوا بعدي، احدهما اعظم من الآخر، كتاب اللّه حبل ممدود من السّماء الي الارض، و عترتي أهل بيتي، و لن يفترقا حتّي يردا عليّ الحوض، فانظروا كيف تخلّفوني بهما»؛9
«من (از ميان شما مي روم و) دو چيز گران بها را در ميان شما مي گذارم. اگر بعد از من، به آن دو تمسك نماييد گمراه نمي شويد. يكي از آن دو از ديگري بزرگ تر است و آن، كتاب خدا (قرآن كريم است كه چون) ريسماني از آسمان به زمين كشيده شده است. (يك سر آن به دست خدا و سر ديگر آن به دست مردم است.) و (ديگري) عترت و اهل بيت من هستند و اين دو هرگز از هم جدا نمي شوند، تا كنار حوض كوثر بر من وارد شوند. پس دقّت كنيد، با عترت من چگونه رفتار خواهيد كرد.»
اين روايت از شيعه و اهل سنّت به حدّ تواتر نقل شده است و جاي هيچ شك و ترديدي باقي نمي گذارد.10
عبداللّه بن يحيي مي گويد: همراه اميرمؤمنان علي بن ابي طالب عليه السلام به سوي صفّين در حركت بوديم. نزديك نينوا رسيديم. حضرت علي عليه السلام فرياد زد: اي عبداللّه! صبر كن!
آن حضرت فرمود: روزي نزد رسول خدا صلي الله عليه و آله وسلم رفتم كه از چشمانش اشك مي ريخت. عرض كردم: اي رسول خدا! پدر و مادرم به فدايت، چرا گريه مي كني؟ آيا كسي شما را رنجانده است؟
فرمود: نه، بلكه جبرئيل خبر شهادت حسين عليه السلام را در شطّ فرات برايم آورده است. آيا مي خواهي از تربتش ببويي؟
عرض كردم: آري. پيامبر صلي الله عليه و آله وسلم مشتي از خاك را به من داد. بي اختيار گريستم. فرمود: نام آن سرزمين «كربلا» ست.
وقتي حسين عليه السلام دوساله شد، پيامبر به سفري رفت و در بين راه، كلمه استرجاع «انّا للّه و انّا اليه راجعون»را بر زبان جاري ساخت و اشك از ديدگانش فرو ريخت. از علت گريه آن حضرت سؤال شد. آن حضرت فرمود: جبرئيل از سرزميني در كناره شطّ فرات به من خبرداد كه نام آن كربلاست. فرزندم، حسين در آن جا كشته مي شود. مثل اين است كه الآن قتلگاه و محلّ دفن او را مي بينم و گويا مشاهده مي كنم (اهل بيتش) را كه چون اسيران بر محمل ها سوار مي شوند و سر بريده فرزندم، حسين را براي يزيد ـ لعنة اللّه عليه ـ هديه مي برند. به خدا سوگند! هيچ كس نيست كه به سر بريده حسين عليه السلام نگاه كند و خوشحال شود، مگر اين كه (منافق است و) خداوند بين دل و زبانش جدايي قرار مي دهد و عذاب دردناكي در انتظارش است.
سپس پيامبر صلي الله عليه و آله وسلم غمگين و محزون از سفر بازگشت، بر منبر بالا رفت، حسن و حسين عليهما السلام را نيز با خود بر بالاي منبر برد و خطبه خواند و مردم را موعظه نمود. پيامبر صلي الله عليه و آله وسلم پس از اين كه از سخنراني فارغ گشت، دست راست را روي سر حسن و دست چپ را روي سر حسين نهاد و فرمود:
«اللهمّ اِنَّ محمّداً عَبدُكَ و رسولُكَ و هذانِ أَطائِبُ عِتْرَتي و خيِارُ اُرُومتي و اَفْضَلُ ذُرِّيَتي...؛ خدايا! محمد، بنده و فرستاده توست، و اين دو پاكيزه ترين عترت من و برگزيده ترين خاندان من و برترين ذرّيه من هستند... جبرئيل به من خبرداد اين فرزندم به وسيله سمّ شهيد مي گردد و آن يكي در ميدان جنگ به خون مي غلتد.
خدايا! شهادت را بر آنها مبارك گردان و آنها را از سروران شهدا قرار بده. خدايا! قاتل و كشنده وي را مبارك نگردان و او را خوار و ذليل بساز و حرارت آتش را به او بچشان و او را در پايين ترين منازل جهنّم جاي بده.»
مردم گريه و ناله نمودند و پيامبر صلي الله عليه و آله وسلم به آنها فرمود: اي مردم! شما براي حسين گريه مي كنيد و ياري اش نمي كنيد! خدايا! تو ولي و ياورش باش.
سپس فرمود: اي مردم! من از ميان شما مي روم و دو چيز گران بها را در بين شما باقي مي گذارم: كتاب خدا و عترت و اصل و ميوه دلم و جان خودم. اين دو هرگز از هم جدا نمي شوند تا اين كه در روز قيامت بر لب حوض كوثر بر من وارد شوند. من از شما چيزي نمي خواهم جز آنچه را كه خداوند مرا مأمور ساخته است تا از شما بخواهم و آن، دوستي اهل بيت من است.
بر حذر باشيد از اين كه در قيامت بر لب حوض در حالي با من ملاقات كنيد كه اهل بيت من از سوي شما اذيّت شده باشند و بر آنها ظلم كرده يا آنها را به قتل رسانده باشيد.
آگاه باشيد! امت در روز قيامت در سه گروه، هر كدام با پرچمي خاص نزد من مي آيند؛ گروهي با پرچم سياه وارد مي شوند. آنها افرادي هستند كه ملائكه از اعمال زشت آنها شيون مي كنند. وقتي در مقابل من قرار مي گيرند، از آنها سؤال مي كنم: شما كيستيد؟ آنها در حالي كه نام مرا فراموش كرده اند، مي گويند: ما عرب و يكتا پرست هستيم. مي گويم: من احمد، پيامبر عرب و عجم هستم. مي گويند: ما از امّت تو هستيم. مي گويم: با كتاب خدا و اهل بيت من، بعد از من چگونه رفتار نموديد؟ مي گويند: كتاب خدا را ضايع نموديم و عترت شما را با جدّيّت تمام خواستيم از روي زمين برداريم و نابود سازيم.
بعد از شنيدن اين سخنان، از آنها رو مي گردانم و آنها تشنه و رو سياه برگردانده مي شوند.
سپس گروه ديگري با برچم سياه تري مي آيند. مي گويم: شما با ثقلين، يعني كتاب خدا و عترت من، بعد از من چگونه رفتار نموديد؟ مي گويند: باثقلِ اكبر، يعني قرآن مخالفت كرديم و ثقلِ اصغر، يعني عترت و اهل بيت شما را هرچه توانستيم، اذيّت نموديم. مي گويم: از من دور شويد! آنها را با روسياهي و عطش باز مي گردانند.
سپس گروه سوم با پرچمي روشن و چهره هايي نوراني نزد من مي آيند. مي گويم: شما كيستيد؟ مي گويند: ما از امت محمد مصطفي صلي الله عليه و آله وسلم و اهل كلمه توحيد و تقوا هستيم. ما از بازماندگان اهل حق و حقيقت مي باشيم. به كتاب خدا عمل نموديم، حلال آن را حلال و حرام آن را حرام دانستيم، ذرّيه پيامبر خاتم را دوست داشتيم و بدان گونه كه يار و مددكار خود بوديم. آنها را ياري نموديم و با دشمنانشان جنگيديم.
پس به ايشان مي گويم: بشارت باد بر شما! من پيامبر شما محمّد هستم. در دنيا همان گونه كه گفتيد، بوديد.
سپس از آب كوثر به آنها مي نوشانم. سيراب و خوشحال از آنجا باز گردانده مي شوند و داخل بهشت مي گردند و براي هميشه در آنجا مي مانند.11
پاره تن پيامبر صلي الله عليه و آله وسلم
امام صادق عليه السلام مي فرمايد: به پيامبر خدا صلي الله عليه و آله وسلم خبر دادند كه امّ ايمن شب و روز گريه مي كند. وي را به حضور پيامبر صلي الله عليه و آله وسلم آوردند. آن حضرت پرسيد: چرا گريه مي كني؟
گفت: خوابي دردناك ديده ام.
فرمود: خوابت را بگو.
گفت: بر من سخت است كه خواب را بر زبان آورم.
فرمود: خوابت آن گونه نيست كه مي پنداري.
گفت: يا رسول اللّه! شبي در خواب ديدم پاره اي از پيكرت جدا شد و در خانه من افتاد.
فرمود: امّ ايمن! آسوده باش! فاطمه پسري به دنيا مي آورد، تو او را پرورش مي دهي و نگهداري اش مي كني. او پاره تن من است كه در خانه تو خواهد بود.
امّ ايمن مي گويد: روز هفتم، نوزاد را به نزد پيامبر بردم. حضرت فرمود: آفرين بر تو و نوزادي كه در بغل داري! اين است تعبير خواب تو.12
خبر شهادت
آنچه بيش تر از هرچيز در زندگي ابا عبداللّه الحسين عليه السلام خصوصاً در زمان پيامبر صلي الله عليه و آله وسلم و از زبان آن حضرت به چشم مي خورد، اين است كه در حوادث زيادي، خبر از شهادت آن حضرت به ميان مي آيد و پيامبر گرامي اسلام صلي الله عليه و آله وسلم و همسران آن حضرت و اهل بيت عليهم السلام به ياد كربلا و حوادث دل خراش آن، اشك مي ريزند.
قيام و شهادت امام حسين عليه السلام نقطه عطفي در تاريخ اسلام بود؛ در صدر اسلام دو هجرت واقع شده: هجرت پيامبر صلي الله عليه و آله وسلم از مكه به مدينه، كه براي پايه گذاري مكتب نجات بخش اسلام بوده و هجرت امام حسين عليه السلام از مدينه به مكّه و سپس به طرف كربلا، كه براي حفظ آن بود.
پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله وسلم مي دانست كه شهادت امام حسين عليه السلام اسلام را تا ابد حفظ مي كند؛ به همين خاطر آن حضرت بيش ترين كلامش را در معرّفي امام حسين عليه السلام و راه و روش او و شهادتش به كار گرفت.
در اين جا به بعضي از آن حوادث و سخنان پيامبر صلي الله عليه و آله وسلم اشاره مي كنيم:
ترتب سرخ
امام باقر عليه السلام مي فرمايد: روزي پيامبر صلي الله عليه و آله وسلم در خانه امّ سلمه بود. سفارش كرد: كسي نزد من نيايد. طولي نكشيد كه حسين عليه السلام در حالي كه كودك بود، وارد شد و سراغ پيامبر را گرفت و بلافاصله خودش را به پيامبر رساند.
امّ سلمه مي گويد: به دنبالش دويدم (شايد مانع شوم). وقتي به او رسيدم، ديدم حسين صلي الله عليه و آله وسلم روي سينه پيامبر صلي الله عليه و آله وسلم نشسته است و پيغمبر گريه مي كند و چيزي در دست دارد.
پيامبر صلي الله عليه و آله وسلم فرمود: امّ سلمه! اين جبرئيل است كه به من خبر مي دهد حسينم كشته خواهد شد. اين هم خاك سرزميني است كه حسين در آنجا شهيد مي شود. آن را نزد خود نگهدار. هر وقت به خون تبديل شد، حسينم كشته گرديده است.
امّ سلمه عرض كرد: يا رسول اللّه! از خدا بخواه از او دفع كند.
فرمود: خواستم و خدا وحي كرد: اين درجه اي است كه هيچ كس بدان نرسد (جز حسين عليه السلام ). حسين، هر يك از پيروان خود را كه شفاعت كند، پذيرفته مي شود. حضرت مهدي عليه السلام فرزند او است. خوشا به حال كسي كه از دوستان و پيروان حسين باشد! به خدا قسم آنها در روز قيامت رستگارند.13
راز بوسه هاي پيامبر صلي الله عليه و آله وسلم
امام باقر عليه السلام مي فرمايد: شيوه پيامبر صلي الله عليه و آله وسلم اين بود كه چون حسين عليه السلام نزد او مي آمد، او را به پيش خود مي كشانيد و به اميرمؤمنان عليه السلام مي فرمود: حسين را نگهدار. سپس جاي جاي بدن او را مي بوسيد و مي گريست. حسين سؤال مي كرد كه: پدرجان! چرا گريه مي كني؟ پيامبر صلي الله عليه و آله وسلم مي فرمود: پسرجانم! جاي شمشيرهايت را مي بوسم و مي گريم.14
فضائل و ويژگي ها
اباعبداللّه الحسين عليه السلام سومين اختر تابناك آسمان امامت و ولايت، امامي معصوم، تربيت يافته در خانه عصمت و طهارت، تعليم يافته از سرچشمه وحي و رسالت و پرورش يافته در دامن خاتم پيامبران، داراي فضائل و ويژگي هاي زيادي است كه بعضي از آنها را از زبان پيامبر صلي الله عليه و آله وسلم متذكّر مي شويم:
نامگذاري
حضرت امام رضا عليه السلام مي گويد: «چون امام حسين عليه السلام متولد شد، پيغمبر صلي الله عليه و آله وسلم به اسماء بنت عميس فرمود: فرزندم را بياور. اسماء مي گويد: حسين را در جامه سفيدي پيچيدم و به خدمت حضرت رسول بردم. آن حضرت او را گرفت و در دامن گذاشت. سپس در گوش راست او اذان و در گوش چپ او اقامه گفت.
جبرئيل نازل شد و گفت: خداوند به تو سلام مي رساند و مي فرمايد: چون علي عليه السلام نسبت به تو به منزله هارون نسبت به موسي عليه السلام است، پس او را به نام پسر كوچك هارون كه «شبير» است، نامگذاري كن و چون زبان تو عربي است، او را «حسين» بنام.»15
خليفة اللّه در زمين و سرور جوانان بهشت
ابن عباس مي گويد: روزي رسول خدا صلي الله عليه و آله وسلم بين اصحاب نشسته بود، حسن عليه السلام وارد شد. تا نگاه پيامبر صلي الله عليه و آله وسلم بر او افتاد، گريست و فرمود: نزديك بيا. پيامبر صلي الله عليه و آله وسلم او را به نزديك خود كشيد و بر زانوي راست خود نشاند. طولي نكشيد، حسين عليه السلام وارد شد. پيامبر صلي الله عليه و آله وسلم تا او را ديد، گريه كرد و او را نزديك خود برد و بر زانوي چپ خود نشاند. سپس فاطمه عليها السلام وارد شد. پيامبر صلي الله عليه و آله وسلم با ديدن او گريان شد و او را طرف راست خود نشاند.
پس از آنها، حضرت علي عليه السلام وارد شد و پيامبر صلي الله عليه و آله وسلم با ديدنش، اشك ريخت و او را در طرف چپ خود نشاند.
اصحاب گفتند: اي پيامبر! هر كدام از آنها را مشاهده كردي، گريه نمودي! آيا در بين آنها هيچ كس نبود كه با ديدنش مسرور شوي؟
پيامبر صلي الله عليه و آله وسلم در گفتاري طولاني به اوصاف آنها پرداخت و خبر شهادت آنها و مكر و حيله و ظلم امتش در باره آنها را بيان فرمود.
آن حضرت در باره امام حسين عليه السلام چنين بيان داشت: «وَ امّا الحسينِ، فَاِنَّهُ مِنّي وَ هُوَ ابْني وَ وَلَدي وَ خَيْرُالْخَلْقِ بَعْدَ اَخيهِ وَ هُوَ امامُ المُسلمينَ و مَوليَ المُؤمنينَ و خَليفَةُ رَبِّ العالمينَ...؛ حسين از من است. او فرزند من و بعد از برادرش، بهترين فرد بين مردم، است. او پيشواي مسلمانان، سرور و مولاي اهل ايمان، جانشين پروردگار جهانيان، فريادرس درماندگان، پناهِ پناه خواهان و حجّت خدا بر تمام جهانيان است».
پيامبر گرامي اسلام صلي الله عليه و آله وسلم در ادامه سخنانشان فرمود:
«وَ هُوَ سَيِّدُ شَبابِ اَهْلِ الْجَنّة وَ بابُ نجاةِ الاُمَّة، اَمْرُهُ اَمْري وَ طاعَتُهُ طاعَتي...؛ او سرور جوانان بهشت و بابِ نجات امت است. فرمان او، فرمان من است و فرمانبرداري از او، فرمانبرداري از من است. كسي كه از او پيروي كند، از من است و كسي كه با او مخالفت كند، از من نيست.»16
زينت آسمان ها و زمين
امام حسين عليه السلام مي فرمايد: هنگامي نزد رسول خدا صلي الله عليه و آله وسلم رفتم كه اُبَيّ بن كعب نزد آن حضرت بود. رسول خدا صلي الله عليه و آله وسلم به من فرمود: «مَرْحَباً بِكَ يا اَباعَبْدِاللّهِ يا زَيْنَ السَّماواتِ وَالاَرْضِ؛ خوش آمدي اي اباعبداللّه! اي زينت آسمان ها و زمين!»
اُبَيّ گفت: اي رسول خدا! چگونه فرد ديگري غير از شما، زيور آسمان ها و زمين است؟
فرمود: سوگند به خدايي كه مرا بحق، به پيامبري برانگيخت! حسين بن علي در آسمان ها بزرگوارتر است تا در زمين. سمت راست عرش خداي عزّوجلّ نوشته است: «مصباح هُدي و سفينة نجاة ...؛ (حسين) چراغ هدايت و كشتي نجات است. امامِ خير، بركت، عزّت، فخر، دانش و ذخيره است.»17
ائمّه از صلب حسين عليه السلام
بنابر روايات زيادي كه از پيامبر و ائمه معصومين عليهم السلام رسيده است، 9 امام معصوم از صلب پاك و طاهر اباعبداللّه الحسين عليه السلام مي باشند.
امام حسين عليه السلام مي گويد: «من و برادرم (در خردسالي) نزد جدّمان، رسول خدا صلي الله عليه و آله وسلم رفتيم. آن حضرت من و برادرم را بر روي پاهاي خود نشاند. سپس ما را بوسيد و فرمود:
«پدرم فداي شما دو امام صالح باد! خداوند شما را از من و پدر و مادرتان برگزيد. از صلب تو ـ اي حسين ـ 9 امام (ديگر) را برگزيد كه نهمين آنان قائم آنان ـ عجّل اللّه تعالي فرجه ـ است. همه شما در فضيلت و منزلتي كه نزد خدا داريد، برابريد.»18
در روايت ديگري آمده است كه پيامبر صلي الله عليه و آله وسلم فرمود: «روز قيامت، عرش خدا به تمام زينت ها آراسته مي شود و امام حسن عليه السلام بالاي يكي از منبرها و امام حسين عليه السلام بالاي منبري ديگر قرار مي گيرند. خداوند عرش را با وجود اين دو بزرگوار مي آرايد، همچنان كه دو گوشواره، زن را مي آرايد.»19
برترين انسان
پيامبر صلي الله عليه و آله وسلم فرمود:
«حسن و حسين بعد از من و علي و مادرشان، بهتر از همه انسان هاي روي زمين مي باشند و مادرشان بهترين زنان عالم است».20
در كتاب ادريس21 آمده است:
«حضرت ادريس عليه السلام روزي به ياران خود رو كرد و فرمود: روزي فرزندان آدم عليه السلام در باره بهترين مخلوقات خدا بحث كردند. بعضي گفتند: پدر ما آدم بهترين مخلوق خدا است؛ چون كه خدا او را با دست قدرتش خلق كرد و روح منسوب به خود را در او دميد و به امر او، فرشتگان به عنوان احترامِ آدم، او را سجده كردند و آدم را «معلّم فرشتگان» خواند و او را خليفه زمين قرار داد و اطاعت او را بر مردم واجب نمود.
عده اي گفتند: نه، بلكه بهترين مخلوق خدا، فرشتگانند كه نافرماني از خدا نمي كنند...
گروه سوم گفتند: بهترين خلق خدا، جبرئيل است كه در درگاه خدا امين وحي مي باشد.
گروه ديگر، سخن ديگري گفتند و گفت و گو زياد شد، تا اين كه حضرت آدم عليه السلام در مجلس حاضر گشت. پس از اطلاع از ماجرا به آنها فرمود:
فرزندانم! آن طور كه شما فكر مي كنيد، درست نيست. وقتي خداوند مرا آفريد و روحش را در من دميد، بلند شدم و نشستم، در حالي كه به عرش خدا مي نگريستم. ناگهان پنج نور در نهايت شكوه و كمالِ درخشش را ديدم كه غرق در انوار آنها شدم.
عرض كردم: خدايا! اين پنج نور كيستند؟
فرمود: اين پنج نور، نورِ «اشرف مخلوقات اند.» اينها باب هاي رحمت من و واسطه هاي بين من و مخلوقاتم هستند. اگر اينها نبودند، تو را و آسمان ها و زمين و بهشت و دوزخ و خورشيد و ماه را نمي آفريدم.
عرض كردم: خدايا! نام اينها چيست؟
فرمود: به عرش بنگر. وقتي نگاه كردم، اين نام هاي پاك را يافتم:
... محمّد، علي، فاطمه، حسن و حسين عليهم السلام ».22
فراق جانگداز
همان گونه كه پيامبر صلي الله عليه و آله وسلم به امام حسن و امام حسين عليهما السلام علاقه فراوان داشت؛ آنها نيز به پيامبر صلي الله عليه و آله وسلم محبّت شديد داشتند.
ابن عباس مي گويد: در لحظه آخر عمر پيامبر صلي الله عليه و آله وسلم ، حسن و حسين در حالي كه مي گريستند و شيون مي نمودند، به بالين پيامبر آمدند و خود را روي پيامبر افكندند. حضرت علي عليه السلام خواست آنها را از پيامبر صلي الله عليه و آله وسلم جدا كند، ولي پيامبر صلي الله عليه و آله وسلم فرمود: علي! بگذار من آنها را ببويم و آنان مرا ببويند، من از ديدار آنها بهره مند گردم و آنها نيز از ديدار من بهره گيرند. اين دو فرزند بعد از من، ستم ها خواهند ديد و مظلومانه كشته مي شوند.
آن گاه پيامبر صلي الله عليه و آله وسلم 3 بار فرمود: خدا لعنت كند آنان را كه به اين دو فرزندم ظلم مي كنند.23
پاورقي
1. الحسين و السّنّة، سيدعبدالعزيز طباطبايي، ص 13.
2. بحارالانوار، علامه مجلسي، ج 16، ص 366.
3. تفسير نورالثّقلين، عروسي، ج 1، ص 68.
4. بحارالانوار، ج 44، ص 245.
5. همان، ص 245 ـ 243؛ نفس المهموم، محدّث قمي، ترجمه كمره اي، ص 16.
6. احزاب/ 33.
7. كتاب خصائص الوحي المبين، يحيي بن الحسن الحلي، (ابن بطريق)، ص 69؛ النّورالمشتعل من كتاب ما نزل من القرآن في علي(ع)، ابن نعيم اصفهاني، ص 186 ـ 176.
8. سنن التّرمذي، محمد بن عيسي بن سورة، ج 5، ص 621، حديث 3787؛ صحيح مسلم، بشرح الامام النووي، ج 15، ص 194 و 195؛ ترجمه ريحانة رسول اللّه الشهيد الحسين بن علي بن ابي طالب(ع)، من تاريخ مدينة دمشق، ابن عساكر، ص 78 ـ 76.
9. خلاصة عبقات الانوار في امامة الائمّة الاطهار، ج 1، ص 3؛ سنن التّرمذي، ج 5، ص 622.
10. خلاصة عبقات الانوار في امامة الائمة الاطهار، ج 1، ص 3. (در ص 17 و 28، نام 187 راوي از اهل سنّت ذكر شده است كه اين حديث را نقل كرده اند.
11. بحارالانوار، ج 44، ص 247 و 248.
12. مناقب آل ابي طالب، ابن شهرآشوب، ج 4، ص 70.
13. نفس المهموم، ص 16.
14. همان، ص 20.
15. بحارالانوار، ج 43، ص 239؛ جلاءالعيون، ص 281؛ لسان العرب، ج 4، ص 392.
16. امالي صدوق، ص 101 ـ 99.
17. كمال الدين، صدوق، ج 1، ص 269 ـ 264.
18. موسوعة كلمات الامام الحسين، معهد تحقيقات باقرالعلوم، ص 91.
19. سيره چهارده معصوم(ع)، محمدي اشتهاردي، ص 309.
20. امام حسين آفتاب تابان ولايت، محمدي اشتهاردي، ص 38.
21. همان. (كتاب ادريس در سال 1895 م. در لندن به زبان سرياني چاپ شد و روايت مذكور در ص 514 و 515 آن آمده است.)
22. همان، ص 21.
23. سيماي پرفروغ محمّد، ترجمه كحل البصر، محمّدي اشتهاردي، ص 321.
سيد محمد صادق حسيني