بازگشت

امام حسين (ع) احياگر حكومت نبوي




مقدمه



نبي مكرم اسلام(ص) در دوران پربار زندگي خويش تمام همت خود را به كار گمارد تا رسوم جاهلي، تعصب هاي نژادي و بدعت ها را ريشه كن كرده و اسلام ناب محمدي(ص) را جايگزين آن نمايد.

اما، درست زماني كه بدن پاك و مطهر رسول راستي و درستي بردوش باب شريعت نبوي علي(ع) مي رفت، تا به ظاهر در جوار خاك و در حقيقت ....





بر بام ملكوت آرام گيرد، دست هاي توطئه به كار افتاد و از مجمع پليد سقيفه پديده اي زشت و بي هويت به نام خلافت (آنهم خلافت كسي غير از علي(ع) و فرزندان پاكش) زاده شد كه مسير حركت جامعه را به كلي تغيير داد.

و اين سرآغازي بود براي آنچه از انحطاط و كج روي ها كه بعدها اتفاق افتاد. تا بدانجا كه پاره ي تن دخت مطهر رسول (ص)، سرچشمه ي همه ي پاكي ها و خوبي ها، حسين(ع) چاره را در آن ديد كه به اصلاحي بزرگ دست زند، و در اين راه پر فراز و پر غوغا همه هستي اش را درطبقي از خون نهاده به خدايش تقديم نمايد و روحي نو در كالبد بي جاني كه اسلام خوانده مي شد دميده شود.

آري او جان باخت و سرش برفراز ني افراشته گشت ، تا من و تو بدانيم ، از اسلام نبوي راستين تا ادعاي مسلماني چه قدر مي تواند فاصله باشد. فصل1) انحرافات پديد آمده پس از نبي اكرم(ص) بدعت

اولين بدعتي كه بعدازرحلت پيامبر رخ داد ، مخالفت باسنت آن حضرت (ص)درمورد خلافت علي (ع) بود .باقرار گرفتن خلافت دردست سياستمداران دنياطلب، احكام ديني يكي پس ازديگري جاي خود را به بدعت ها وپديده هاي جديد دادوجامعه اسلامي هرچه ازعصررسالت فاصله پيداكرد ،بدعت ها گسترده تروعميق تر شدوبا حاكميت اموي ها وتخلف از كتاب وسنت مواردبسياري يافت . آنهابا بدعت هاي خود اسلام را وارونه ونفهمي هاي خودرابه جاي اسلام معرفي كردند.امام حسين(ع) درباره آنها فرمود :«آگاه باشيد ! اين مردم ملازم شيطان شده واطاعت خداراترك كرده وفسادرا آشكار وحدودرا تعطيل وفيء وبيت المال را به خوداختصاص داده وحلال خدارا حرام وحرام اورا حلال ساخته اند .»1

قيام سالار شهيدان حسين بن علي (ع)براي احياء كتاب خدا وسنت پيامبر (ص) بوده است وكثرت بدعت ها ازمهمترين علل وزمينه هاي قيام ايشان به شمارمي آيد.2



معني بدعت

بدعت يعني پديدآوردن چيزجديد دردين.،چيزي كه دركتاب وسنت ، اصل وريشه اي براي آن نيست وخلاف قرآن وسيره ي رسول خدا مي باشد.3 «بدعت»ازآن جهت كه موجب ازبين رفتن قوانين مترقي اسلام وباعث تحميل عقايدو آراء اشخاص بردين ومعرفي آنها به نام اسلام مي شود ،ازمحرمات شمرده شده است .علي(ع)فرمود:«هربدعتي سنتي راازبين مي برد وآن رامتروك مي سازد.»4

نمونه هايي ازبدعتها درحكومت ،پس ازپيامبر اكرم (ص)

الف)غصب خلافت :

اولين رشته اي كه ازاسلام گسسته شد،جانشيني وخلافت رسول اكرم(ص) بود.وقتي حكومت وخلافت ازمحور اصلي خودخارج شد ،زمينه ي بدعت هاي ديگرفراهم آمد.علي(ع) ماجراي سقيفه ،وچيرگي سياسي دنياداران برخودش را چنين تفسير كرده وتوضيح مي دهد:

«به خدا [ابوبكر]،خلعت خلافت رادرحالي برتن كرد كه مي دانست منزلتم نسبت به خلافت منزلتي محوري است،ومن درستيغ آن مقام جاي دارم به طوري كه فيض ولايت الهي ازقله وجودم برمردم سرازير است وهيچ پرنده اي راياراي رسيدن به پايه ومقامم نيست.لكن من ازمقام – مقام خلافت – چشم پوشيدم وازآن ابراز سيري نمودم .،ودراين انديشه فرورفتم كه با دست كوتاه برغاصبان حمله ورشوم يا برتحمل ظلمت وجهالت پيش آمده شكيبايي ورزم ؟براين شرايط سياسي گمراهي آور وانحطاط انگيزي كه پيردرآن فرتوت شودوكودك درايام درازش به جواني رسد،مؤمن چندان به زحمت ورنج درافتد تابميرد وبه لقاي پروردگارش نائل آيد .سرانجام به اين نظررسيدم كه شكيبايي ورزيدن براين اوضاع سياسي نوپيد ا ، خردمندانه تر است .درنتيجه درحالي كه خار به چشمم خليده واستخوان درگلويم گيركرده بود شكيبايي ورزيدم ومي ديدم كه چگونه ميراثم – ولايت برمؤمنان وخلق _ رابه غارت مي برند.

تاآنكه اولي به زندگي خاتمه ،وخلافت را ازطريق وصيت به ديگري [عمر ] انتقال داد ...عجيب است ! درحالي كه خودش وقتي زنده بودبارها مي گفت:«مراازاين كار- خلافت – معاف داريد چون من شايسته ترين فردشمانيستم.

حق خلافت راپس ازمرگ خودش به ديگري انتقال داد .اين چه خلافت شگفت آوري است ! مگرخلافت راتاابد به مالكيت او درآورده بودند كه سهم دوره ي عمرش رابراي خودش نگه داشت وسهم بعدازمرگش رابه ديگري ميراث داد.»

بادرگذشت پيامبر(ص) قبيله گرايي وخودخواهي كه درنفوس تازه مسلمانان مكنون بود ظهور پيداكرد.وبا جمله «حسبنا كتابُ الله»،صريحاً بارسول خدا(ص) كه فرمود:«اني تاركٌ فيكم ثقلين»مخالفت كردندواهل بيت (عليهم السلام) - ثقل كبير – را مهجور ساختند.وبا انتخاب ابوبكر به جانشيني پيامبر(ص) اولين بدعت شكل گرفت.5



سيربدعت هادرعصر عثمان

انحطاط سياسي واقتصادي دردوره ابوبكر وعمر ، سيرچندن شديدي نداشت.تنها انحطاط فرهنگي بود كه به علت مهجوريت اهل بيت (عليهما السلام)وعدم تعبد وتقيد خلفا به قرآن وسنت ،ازسرعت زيادي برخوردار بود .اما با حاكميت يافتن عثمان ،بني اميه – مسلمانان مصلحتي _ به قدرت رسيدند وانحطاط همه جانبه جهان اسلام شدت پيداكرد .گواه اين مدعي علاوه براسناد تاريخي ، سخنان علي(ع)درنهج البلاغه است، كه لحن انتقادهاي حضرت از عثمان به مراتب شديد تراز دو خليفه ديگر است.{آن بزرگوار}درخطبه شقشقيه درانتقاد ازعثمان مي فرمايد:

«... تا سومين آنها برسركارآمد ، اوهمانند شترپرخوروشكم برآمده ، همّي جز جمع آوري وخوردن بيت المال نداشت بستگانش به همكاري اش برخاستند.آنها همچون شتران گرسنه اي كه بهاران به علف زار بيفتندوباولع عجيبي گياهان راببلعند،براي خوردن اموال خدادست ازآستين برآوردند اما!عاقبت بافته هايش (براي استحكام خلافت)پنبه شد وكردار ناشايستش كارش راتباه ساخت .»6

ابن ابي الحديد مي گويد:«اين تعبيرات از تلخ ترين تعبيرات است وبه نظرمن از شعر معروف حُطيئه كه گفته شده ،هجوآميز ترين شعرعرب است ، شديدتراست.7

درحكومت خليفه سوم بدعت ها ونقض احكام خدا آن قدراوج مي گيرد كه فرياد امربه معروف ونهي ازمنكر ازهرسوبلند شده بسياري از مهاجران وانصار ازاينكه جامعه اسلامي به سوي ارزشها ي جاهلي سوق داده شده وتعصب قومي ونژادي به تما م معنا احياگرديده است شكوه مي كنند .اوحكومت را به معناي استعباد ديگران واستثمار آنها تلقي مي كرد ولذا تاحدي كه مي توانست درراه زراندوزي وتصرف ناروا دربيت المال حركت كرد واستاندارانش بزرگ ترين كاخ ها رابنيان نهادندعثمان براي اولين بار دردنياي اسلام يك رژيم مبتني بر اشرافيت برقرار ساخت.8

اوبسياري از سنن پيامبر اكرم(ص) ونصوص قرآن كريم را رهاكرد، وبه اجتهادات خود ودستورات كعب الاحباريهودي عمل نمود .مسعودي دراين باره مي نويسد:«روزي ابوذر درمحل جلوس عثمان رفت.عثمان براي حاضران درجلسه اين مساًله راطرح كرد:به نظرشما اگركسي زكات مالش راپرداخت كند وظيفه ديگري براي او هست ؟كعب الاحبارگفت :نه ،اي اميرالمؤمنين (وظيفه اي جزپرداخت زكات برايش نيست .)ابوذربه سينه كعب كوبيد وفريادكشيداي يهود ي زاده دروغ مي گويي.»وبعداين آيه راخواند كه:«نيكي اين نيست كه روبه سوي شرق وغرب( براي نماز)بگردانيد بلكه نيكوكار كسي است كه به خداي يگانه ايمان آورد وبه دوران آخرت وفرشتگان وكتاب آسماني وپيامبران معتقد باشدومال را به خويشاوندان ويتيمان وبيچارگان ودرراه ماندگان وگدايان بدهد ودرراه آزادي بردگان صرف كند....»9

بعدعثمان گفت :« آيااشكالي دارد كه مبلغي ازبيت المال مسلمانان راخرج كارهاي خودمان كنيم يابه شمابپردازيم؟»بازكعب الاحبارجواب داد خير!ابوذرچوب دستي خودرابلند كرده برسينه كعب الاحبارفشردوگفت:يهودي زاده چه عاملي باعث شده اينطورگستاخانه درباره دين ما اظهار نظركني ؟عثمان به ابوذر تشرزد كه چقدر مرااذيت مي كني بروبه جايي كه تورانبينم ».وابوذربه خاطرنابساماني هاي فراواني كه مي ديده همواره معترض بود .لذا بعداز اين كلام عثمان به شام هجرت كرد.10

نمونه اي ديگر ازاين نوع نمازسفر عثمان است.نمازمسافردرسفرقصرمي شود .مشروعيت نمازقصر طبق كتاب وسنت واجماع مسلمانان ثابت است .قرآن كريم مي فرمايد:

«واذاضربتم في الارض فليس عليكم جناحٌ اَن تقصروا من الصلواة إن خفتم أن يفتنكم الذين كفروا .11

هنگامي كه سفرمي كنيد ،گناهي برشما نيست كه نمازراكوتاه كنيد اگرازفتنه كافران بترسيد.»

پيامبراكرم(ص)بعدازنزول اين آيه شريفه نماز خودرادرسفرقصر مي خواندند .شيخين نيزهمانند رسول خدا (ص)درمسافرت نماز راشكسته مي خواندند . 12

اما عثمان برخلاف سيره پيامبر (ص)درمسافرت تمام مي خواند به طوري كه مورداعتراض اصحاب ومسلمانان قرارگرفت ليكن توجهي نكرد.13درزمان عثمان بدعت هاي ابوبكروعمرنيز دنبال شد وباواردشدن مسلمانان مصلحتي – بني اميه – به صحنه قدرت زمينه ي بازگشت بسياري ازارزشهاي جاهلي فراهم آمد.14



به قدرت رساندن امويان

وقتي عثمان زمام امورخلافت رابه دست آورد بستگانش رادورخود فراخواند.حكم بن ابي العاص راازتبعيدخارج كردوبه مدينه آورد.15 همان كه پيامبر(ص)اوراترد وبه خارج مدينه تبعيدكرده بود .وليدبن عقبه،پسرابي معيط– همان كه پيامبرخبرداده بودكه اواهل دوزخ است– وعبدالله بن ابي سرح،معاوية بن ابي سفيان ،عبدالله بن عامر وسعيدبن عاص كه همه ازخويشان عثمان بودند به قدرت رسيدند.

عثمان درقدرت دادن به بني اميه دردوجنبه سياسي واقتصادي به طرزعجيبي اقدام نمود.به گونه اي كه درتصرف بيت المال ولايت تام يافتند وآنقدرقدرتمند شدند كه پس ازكشته شدن عثمان وزعامت يافتن علي(ع) توانستند درمقابل آن حضرت بايستند وجنگ هاي داخلي رايكي پس ازديگري سامان دهندومانع اصلاحات اوشده ونهايتاً سلطه ي خودشان را بركل جهان گسترش دهند.16



به وجودآمدن اختلاف طبقاتي

دركنارطبقه ي ثروتمندبني اميه طبقه ي فقيري به وجودآمد كه نه زمين داشت نه مال وثروت ونه بهره اي ازبخششهاي كلان.اين طبقه راسربازان ومجاهدان اسلامي وخانواده هاي آنها تشكيل مي دادند .

باگذشت زمان فاصله ي بين اين دوطبقه بيشتر شد وجامعه ي اسلامي ازارزشهاي الهي وديني فاصله ي بيشتري گرفت .17



خاندان ابوسفيان

درباره ي برخي ازچهره هاي سياسي بني اميه قبلاً مطالبي مطرح شد .آنها حدود بيست سال باپيامبر جنگيدند وزماني ايمان آوردند كه شمشير پيامبر(ص)بالاي سر آن ها قرار داشت وهيچ چاره اي جزپذيرش اسلام نداشتند .ابوسفيان دربدر ، ازسران مشركين، ودراحد وخندق سردار لشكرو زعيم سپاه كفربود.18 اوكسي است كه پس ازبه خلافت رسيدن عثمان برسرقبر حضرت حمزه رفت وبا پاي خودبرقبر اوزد وگفت اكنون برخيزوبنگرآنچه راما باهم به خاطر آن جنگ مي كرديم. اينك كودكان ماباآن بازي مي كنند.19



معاوية بن ابو سفيان

تاريخ زندگي معاويه پراززشتي وپليدي است.اوبدعت هاي زيادي دراسلام ايجادكرد وظلم هاي فراواني مرتكب شد .

پيامبراكرم(ص)درباره اوفرمود:«إذارأيتم معاوية علي منبري فاقتلوهُ. يعني :وقتي معاويه رابرمنبرمن ديديد اورابكشيد!»

اوهرگز ايمان نياورد وتظاهربه اسلام كردوازهرفرصتي براي تضعيف اسلام بهره برد .علي(ع)درباره عدم ايمان معاويه مي فرمايد :«سوگند به خدا آنان (معاويه وطرفدارانش )اسلام نياوردند بلكه تظاهر به مسلماني كردند وكفرخودراپنهان داشتند ،چون ياراني يافتندبه دشمني خود با ما برگشتند ...»20

معاويه همچون پدرش شرب خمر مي كرد21 ومعاصي كبيره مرتكب مي شد .باحاكميت بيست ساله ي اوجهان اسلام خسارات زيادي ديد.احكام اسلام دگرگون.،وبدعت ها فراوان گرديد.

معاويه ازاينكه نام ابوبكر وعثمان برده نمي شد ودرشبانه روز پنج بارنام مبارك رسول خدا (ص) دراذان ذكرمي شد شديداً متاً ثربود ومي گفت: به خداسوگنداز پا ننشينم تاآن رادفن كنم (اززبانها بيندازم) خاندان بني اميه نه تنها بامخالفان پيامبر اكرم(ص) برخورد قاطع نمي كردند حتي به افراداجازه مي دادند آن حضرت راهجو نمايند .22



يزيد بن معاويه

يزيد فرزند معاويه ازكريه ترين چهره ها ي تاريخ بشريت است.وسياه ترين صفحات تاريخ بشر صفحاتي است كه درآن شرح زندگي يزيد ثبت شده است.اوتربيتش تربيت مسيحي بود وبامسيحيت بيش ازاسلام آشنا بود وفرزندش خالدرانيز به مسيحيان سپرد وهرگز باآنها جنگ نكرد.23

عقادمي گويد :يزيد جوان بدخويي بودكه شب وروزش را درميگساري واشتغال به تار مي گذراند وازمجلس زنها وندمايش برنمي خاست مگر براي شكاروروزهايي را درشكار بي اطلاع از جريان اموركشور سرمي كرد.24

همچنين مي گويد :علاقه ي شديد يزيدبه شعر او را به ميگساري ومعاشرت با شعرا وندما راغب كرده بود .توجه او به تربيت يوزها وبوزينگان اورا در عداد وهم رديف صاحبان يوز وبوزينه قرارداد. يزيد بوزينه اي داشت كه آن را ابوقيس مي خواندولباس حريربه آن مي پوشاندوآن را به طلاونقره زينت مي نمود ودرمجالس شراب حاضرمي ساخت ودرمسابقات اسب دواني برالاغي سوارش مي كرد وتحريص مي نمو د تامسابقه راازاسب ها ببرد .او حتي درمدينة الرسول نيز ازميگساري وگناه خودداري نمي كرد.25

اگردرباره ي يزيدبن معاويه هيچ مطلبي نداشتيم بجز كلام نوراني امام حسين(ع)كه فرمود :«وعلي الاسلام السلام إذ قد بليت الامة براع مثل يزيد» 26درمعرفي اوكفايت مي كرد .

يزيدبزرگترين جنايات تاريخ رامرتكب شده است .وي دراولين سال سلطنتش سبط پيامبر(ص)،امام حسين(ع)وفرزندانش واصحابش را بافجيع ترين وضع به شهادت رساند ودرسال دوم مدينة الرسول را غارت نموده وخون بهترين شخصيتهاي روزگاررا مباح ساخت.ودرسومين سال سلطنتش با هتك حرمت مسجدالحرام وبه منجنيق بستن خانه كعبه قبله مسلمانان وسوزاندن سقف وپرده هاي كعبه جنايات خودرابه اوج رسانيد.27



اقدامات بني اميه برعليه خاندان رسول

ابن ابي الحديد از كتاب الاحداث مدائني نقل مي كند. «معاويه در سال عام الجماعة 28فرماني عمومي براي كارگزارانش در تمام بلاد اسلامي صادر كرد. كه در آن آمده بود هركس كه چيزي در فضيلت ابوتراب {علي (ع)} و خاندانش روايت كند خونش هدراست، و مالش حرمت ندارد، و از حوزه حفاظت حكومت بيرون خواهد بود. پس از صدور اين اعلاميه، مردم كوفه، يعني دوست داران خاندان علوي ...





بيش از ديگران زجروبلا كشيدند.29 دراين ميان افرادي مثل ميثم تمار وصعصعة بن صوحان وحجربن عدي وعدي بن حاتم [امام حسين (ع)درمسيرحركت خويش ازمكه به كربلا ازاين افرادوظلمي كه به آنها درراه حمايت از اسلام واقعي روا شده بسياريادمي كند. ] كه باولاي علي زندگي مي كردند بيشترگرفتار شكنجه وقتل وغارت حاكمان شهر شدند .

معاويه درحضور تعدادي ازصحابه گفت كسي حق ندارد درفضايل علي(ع)وفرزندانش چيزي بگويد.همه سكوت كردند بجزعبدالله بن عباس كه گفت:توماراازخواندن قرآن وعمل به قرآن نهي مي كني ؟ ابن ابي الحديد مي نويسد اين مطلب حقيقت دارد كه بني اميه ازاظهار فضايل علي (ع)مانع شدند وراويان فضايل علي(ع)رامجازات مي كردند تا آنجا كه اگركسي حديثي از وي نقل مي كرد كه به فضيلت اوهم مربوط نبود بلكه به احكام ديني مربوط مي شد جرأت نام بردن اورا نداشت ومي گفت: ابوزينب روايت كرده است .

معاويه به اينكه فضايل علي(ع) وفرزندانش منتشر نشود قانع نبود بلكه دستورداد احاديثي را در ذمّ حضرت علي(ع)جعل كنند .معاويه گروهي ازاصحاب وگروهي ازتابعان را گماشت تا اخبارزشتي را درباره علي (ع)نقل كنند كه باعث دوري مردم ازاهل بيت (عليهم السلام)شود وبراي اين افراد امتيازاتي قائل شدتاديگران نيزبه اين امر تشويق شوند.30

اينكه پس از شهادت حضرت علي (ع)عده اي گفتند:«آيا علي (ع)هم نماز مي خوانده است ؟»نتيجه اين سياست معاويه است .

سبّ جانشين پيامبر 31

معاويه درادامه سياست مهجوركردن علي (ع)وفرزندانش ، برخلاف سنت رسول الله(ص)،سبّ علي(ع)، همسر فاطمه زهرا(س)وخليفه ي رسول خدا(ص)راروا شمرد !

معاويه ابتدا خودش سب وبدگويي به علي (ع)راآغازنمودوسپس ائمه جمعه وجماعت ومردم رابه اين كاروادار نمود .32



تبديل خلافت به سلطنت

يكي ازخيانت هاي معاويه به جهان اسلام موروثي كردن خلافت اسلامي بود.وي بدون درنظر گرفتن معيارهاي ديني فرزندش يزيدراكه جواني نادان وفاسد بود به عنوان زعيم جامعه اسلامي معرفي كرد.معاويه كوشش زيادي كرد كه براي وليعهدي يزيد ازامام حسين(ع)بيعت بگيرد ، لذانامه هاي متعددي دراين باره به امام حسين (ع)وسران قبايل نوشت ، امام (ع)درپاسخ نامه اش جواب كوبنده اي به او داد.33 ودرمقابل معاويه كه جهت اخذ بيعت براي يزيد درمدينة النبي سخن مي گفت فرمود:«...مطلبي را كه درباره كمالات (!)يزيد ولياقت وي براي اداره ي امور امت اسلامي نوشته بودي فهميدم .اي معاويه تويزيدراچنان توصيف كرده اي كه گويا شخصي را مي خواهي معرفي كني كه زندگي اوبرمردم پوشيده است، ويااز غايبي خبرمي دهي كه مردم اورانديده اند ويادراين مورد فقط تو علم واطلاع به دست آورده اي!نه ، يزيدآنچنان كه بايد ، خودرانشان داده وباطن خود را آشكارساخته است .يزيد جوان سگ باز وكبوترباز وبوالهوسي است كه عمرش با ساز وآواز وخوش گذراني سپري مي شود.يزيدرااينگونه معرفي كن واين تلاشهاي بي ثمررا كنار بگذار.گناهاني كه تاكنون درباره ي اين امت بردوش خود باركرده اي بس است،كاري نكن كه هنگام ملاقات پروردگار بارگناهانت ازاين سنگين تر باشد!توآنقدربه روش باطل وستم گرانه ي خودادامه دادي وبا بي خردي مرتكب ظلم شدي كه كاسه ي صبرمردم را لبريز نمودي ...»34



شرك وكفر يزيد

يزيدبن معاويه برخلاف پدرش كه خودرا مسلمان وانمود مي كرد پرده از چهره ي پرتزوير وكفرآلود بني اميه برداشت وهدف اصلي خاندان بني اميه ازحكومت راآشكار ساخت.يزيد كه درفكر خام خود كاردين داران واسلام راتمام شده تلقي مي كرد[همان طور كه پيش ازاين هم ذكر شد] يكسره به فكر شراب وعياشي بود.

درجريان كربلا ، آشكارا ازشكست كفار قريش دربرابر مسلمانان درجنگ بدر اظهار تأ ثرواندوه نمود وكشتن فرزندان پيغمبر وخاندان وحي را به حساب انتقام از پيامبر(ص) عنوان كرد وآرزوكرد اجداد وپدران وي بودند وشهادت فرزندرسول خدا (ص)رامي ديدند وبه اومي گفتند اي يزيد دست تو شل مباد ودرپايان گفت: بني هاشم با ملك وقدرت بازي كردند .پس بايد دانست نه خبري آمده ونه وحيي نازل گرديده است.35



ب)تبعيض نژادي:

تبعيض نژادي به اين معناست كه براساس نژاديا رنگ پوست وياقوميت به كسي امتيازي داده شود وبرهمين مبنا به ديگران ظلم شود ياازآن امتياز محروم وممنوع شوند.تبعيض نژادي امري زشت وناپسند است كه فطرت انساني آن رارد وعقل وخرد آن را محكوم مي كند .

قرآن به صراحت وروشني نشان مي دهد كه ساحت اسلام ازهرگونه پيرايه «قوميت ونژاد»مبراست.اسلام به عنوان يك ايدئولوژي انساني ازروز نخست بافرهنگ تبعيض نژادي وقومي مبارزه كرد وفرمود :ملاك برتري نزدخداوند متعال تقوا وپرهيز كاري است36، وپيامبر(ص)درحجة الوداع اعلام كرد :هيچ عربي رابرغيرعرب برتري وفضيلتي نيست جز به تقوا وپرهيزكاري37.

وروز فتح مكه فرمود :«اي مردم ! خداوند كبرونخوت جاهليت وفخرفروشي باپدران را ازميان شما برداشت آگاه باشيد كه شما از«آدم» هستيد وآدم ازگل بود،همانا بهترين بندگان خدا بنده اي است كه پرواكند...پس هركس كردارش اورا به جايي نرساند حسب ونسبش اورا به جايي نمي رساند...»38يارن نزديك پيامبر(ص)ازمليت هاي گوناگون بودند:سلمان فارسي، بلال حبشي ،ابوذر غفاري ،حذيفة بن يمان و ...39



تبعيض نژادي دردوران حاكميت خلفا وبني اميه

درعصر خليفه دوم برخلاف نص صريح قرآن وسنت رسول الله(ص)، سياست تبعيض نژادي بنيان نهاده شد ودرتدابير احكام ، مقررات ومواضعي كه درشرايط ومناسبت ها حالات مختلف داشت حقوق غيرعرب پايمال گرديد وعرب برعجم تفضيل وبرتري يافت .واعراب نيز برخي بربرخي ديگر برتري پيداكردند.اين سياست پيامدها ي بسياربدي درجهان اسلام به بارآورد كه يكي ازآنها گرايش مسلمانان به دنيا وبه وجودآمدن اختلاف طبقاتي دربين آنان مي باشد .ابن ابي الحديد مي نويسد:«عمر درپرداخت اموال به مسلمانان ، قانون مساوات عصر پيامبر(ص)رانقض كرد اوسابقين دراسلام را برمسلمانان ديگر ، مهاجرين از قريش را برغير قريش ، مهاجرين رابرهمه انصار وعرب رابر عجم وغيربرده را بر بردگان ترجيح وبرتري داد .40 اين سياست عمررا امويان دقيقاً به اجرادرآوردند وتا قرن ها آثار ونتايج آن استمرا ر يافت.41

ج)جريانهاي فكري وسياسي ايجادشده درآن روزگار



عثمانيه

يكي ازگروههاي مطرح درعصرامام حسن(ع)عثمانيه مي باشند .اينان به واسطه ي پيوند با دولت اموي ، ازموقعيت ممتازي برخوردار بودند .عثمانيه دربدو حكومت امام حسن (ع)ازبيعت با آن حضرت پرهيزكردند 42زماني كه معاويه پس ازصلح قدرت را به طور كامل دردست گرفت، ازآنجايي كه درتبليغات گسترده،خودرا خون خواه عثمان معرفي كرده بود ، چترحمايتي خودرا برسر اين گروه گسترانيد.بنيان گذار دولت اموي پس ازآن دستورداد تا عمال اوبرمنبرها ودرشهرهاي مختلف به علي (ع)لعن ونفرين فرستند.43



مرجئه

به نظر مي رسد، گذشته از عثمانيه، فرقه ي مرجئه نيز در اين عصر قابل توجه بوده اند .ديدگاه كلامي مرجئه درمورد مرتكب گناه كبيره وهمچنين كافي دانستن ايمان قلبي براي نجات انسان ازسوي آنان ، باعث به وجودآمدن نوعي ديدگاه تسامحي درآنان گرديده بود كه مي توانستند گروه هاي مختلف كلامي وسياسي ، ازجمله دولت اموي را تحمل نمايند وبا آنان كنارآيند.44

خوارج

هرچنداكثريت هسته اصلي خوارج كه درعصرحكومت امام علي (ع)وپس از نبرد صفين شكل گرفتند،درجنگ نهروان به قتل رسيدند ونبرد فوق ، ضربه مهلكي براين فرقه وارد آورد.اما باقي مانده ي آنان با طرفداراني كه جذب نمودند ، به يكي ازجريانهاي مهم سياسي – اجتماعي دردوره امام حسن (ع)وعصرامويان تبديل شدند.45



فصل 2) امام حسين(ع) ولزوم احياي ارزشهاي ديني و سنت نبوي(ص)



رجعت همه جانبه ي ارزشهاي جاهلي

چنانكه ازفرمايشات امام حسين(ع)درمواردمختلف استنباط مي شودوكتابهاي تاريخ نيزآن راتأ ييدمي كند ، جامعه درعصرخلفا ي سه گانه وپس از به حاكميت رسيدن بني اميه وبدترين آنها، يزيدازجهات مختلف به عقب برگشته بود.امام هرگز ازگناهان وكارهاي نارواي كوچكي كه ميان عامه ي مردم شايع بود سخن نگفت بلكه ازتغييررويه هاي سياسي ، فرهنگي واقتصادي وبازگشت آنها ازحالت اسلامي به حالت جاهلي شكوه مي كرد. حتي اگرگروه بي شماري ازمردم به قانون اسلام عمل نمي كردند بازنمي توانست چنان شرايط واوضاع ناگواري به وجود بياورد كه ولي خدا وحجت حق را به ستوه آورده وآرزومند شهادت سازد.آنچه تأ ثر فرزندرسول خدا (ص)رابرمي انگيخت ، ترك سنت پيامبر(ص)وقرآن كريم درتمام شئون فر دي واجتماعي بود كه درعصر يزيدبه اوج خود رسيد .

همان طور كه پيش ازاين نيز گفته شد،«سقيفه ي بني ساعده»اولين بدعت وانحرافي بود كه بدعت ها وانحرافهاي ديگر را به دنبال آورد ومجموع بدعت هايي كه درعصر خلفاي سه گانه ، معاويه ويزيدبن معاويه به وجود آمد ،بارديگر جاهليت را باهمه ي ويژگي هايش زنده كرد وارزشها وسنت هاي الهي را نا بود ساخت .تبعيض نژادي درعصر خليفه ي دوم پايه گذاري ودرزمان معاويه به اوج خود رسيد.وبدين طريق نظام طبقاتي عصر جاهليت دوباره تحقق يافت؛تعصبات قبيله اي درزمان عمر وعثمان شروع شد ودرعصر يزيد به اوج خود رسيد به نحوي كه اموي ها خودرا ازهمه افرادجامعه بالاتر مي دانستند وبه چيزي جز منافع خود فكرنمي كردند؛ زمام داري لجام گسيخته درعصر خلفاي سه گانه پايه گذاري شد،وباسلطنت يزيد گسترش يافت .دراين راه خون هزاران بي گناه به زمين ريخته شد ؛ شرب خمر ولهوولعب اززمان معاويه آغاز ، ودرزمان يزيددركل جامعه شيوع يافت.به نحوي كه مردم درشهرهاي مكه ومدينه نيز گرفتارلهوولعب شدند!اموي ها به جاي سفارش مردم به تدبر وقرائت قرآن كريم ، آنهارابه خواندن شعر توجه دادند وبامكتب تراشي وسركوب عالمان وارسته ودين شناس ، جامعه را به سرگرداني معنوي مبتلا ساختند؛ باترويج دنياگرايي مردم را ازآخرت وخداي جهان آفرين غافل نمودند.طبيعي بود كه درچنين محيطي ، انسان آزاده وباايماني همچون حسين بن علي (ع)آرزوي مرگ كند وبراي بيدارساختن مردم باتمام وجودبه پاخيزد.46



اهداف وانگيزه هاي قيام عاشورا ازديدگاه اباعبدالله(ع)

نظريه پردازان ومفسران زيادي دراين باره سخن رانده وهركدام ازديدگا ه ومنظرخاصي به اين مسئله پرداخته اند.كه هركدام ازاين نظرات ضعف هايي رادربرمي گيرد از جمله اين ضعف ها مي توان به ، يك سونگري ها وگاه تحليل هاي غلط ومغاير با واقعيت اشاره كرد .

اما با نگاهي جامع به سخنان امام (ع)به طور كلي مي توان موارد زير رابرشمرد:



1.احياي آيين خدا ونجات اسلام ازچنگال بدعت ها

به يقين نهضت خونيني همچون نهضت كربلا واستقبال امام حسين(ع)ازهمه ي حوادث شكننده ي آن وپذيرش شهادت خود ، ياران وفرزندان واسارت زنان وكودكانش ،نمي تواند مسئله ي ساده اي باشد.

بايدمطمئن بود كه آن امام بزرگوار وياران گرانقدرش به دنبال هدفي مهم بودند كه تقديم جان ومال وپذيرش هرنوع سختي وآزار رابراي آنان سهل وآسان مي كرد .هدفي كه والاتر ازسرمايه هاي زندگي مرداني همچون حماسه سازان كربلا بود.

اگرنگاهي به آيات قرآن بيافكنيم درمي يابيم خداون درچه زماني چنين اجازه اي را به مسلمانان مي دهد وبراي رسيدن به چه هدفي، بذل جان ومال را لازم مي شمرد.درجاي جاي قرآن كريم ازقتال« في سبيل الله»سخن به ميان آمده است وبه مجاهدان راه خدابشارت هاداده وازآنان تجليل شده است .47

يادمردان خداپرستي را كه همراه جمعي ازپيامبران درراه خدا كشته شدند،گرامي داشته 48وازشهيدان راه خدا به عظمت يادكرده است.49

درواقع قدرمشترك اين آيات تجليل ازجهادي است كه هدف آن ،تقويت دين خداواعلاي كلمه ي حق باشد{وكلمةُ اللهِ هي العليا}.50

به تعبيرامام خميني(قدس سره):«اسلام آن قدرعزيز است كه فرزندان پيغمبر ،جان خودشان را فداي اسلام كردند.حضرت سيدالشهدا(ع)با آن جوان ها،باآن اصحاب ،براي اسلام جنگيدندوجان دادند واسلام را احيا كردند.»

اميرمؤمنان علي(ع)درروايتي مي فرمايد:هنگامي كه حادثه اي پيش آمد (كه دين ياجان شماراتهديد مي كند ) جان خويش را فدا كنيد ، نه دينتان را»51

تاريخ به خوبي گوياي اين حقيقت است كه ازعصراستيلاي بني اميه بربلاد اسلامي،زحمات رسول خدا (ص ) وتلاش مجاهدان صدراسلام درنشر آيين خدا به تاراج رفت؛ارزش هاي اسلامي زيرپاگذاشته شد؛بدعت وفسق وفجور رايج گشت.سخن ازمحونام رسول الله (ص)به ميان آمد وتبعيض وبي عدالتي ، ستم وبيدادگري ،شكنجه وآزار مؤمنان ،شاخصه ي اين حكومت بود .

ازاين رو امام حسين (ع)دراواخرعمرمعاويه ،مبارزه ي خود رابه گونه اي علني آغاز كرد وبا سخنراني معروفش درسرزمين منا،درجمع گروهي از صحابه وفرزندان آنان به افشاگري پرداخت وزمينه ي يك قيام را فراهم كرد.

همچنين نامه هايي كه آن حضرت به معاويه نوشت وبا شجاعت تمام به نكوهش او پرداخت، همگي گوياي اين حقيقت است كه امام از آن زمان مبارزه ي خويش را آغاز كرده بود؛ هرچند براساس پايبندي به صلح برادرش به قيام مسلحانه دست نزد ولي نشان دادكه آماده ي قيامي بزرگ است ومنتظر است تا پس ازمعاويه به آن دست زند.

معاويه باآن كه از اين ماجراها آگاه بود ازدرگيري با امام پرهيزداشت وگاه به تهديد بسنده مي كرد. اما پس ازمرگ معاويه شرايط تغيير كرد؛ چراكه ازسويي ، يزيد به فسق وفجور و بي ديني شهره بود و از انجام هيچ گناهي حتي به صورت علني پروا نمي كرد؛ و از سوي ديگر، يزيد هيچ سابقه اي (هر چند به صورت ظاهر) دراسلام نداشت؛ جواني خام و ناپخته وهوسران بود؛ به همين دليل، ميان صحابه و فرزندان آنان نيز داراي هيچ گونه امتيازي نبود و از سوي ديگرگروه زيادي ازمردم كوفه براي همراهي با امام (ع) اعلام آمادگي كرده بودند.امام مي ديداگرازاين فرصت براي افشاي چهره ي واقعي بني اميه وياري دين خدااستفاده نكند، ديگر نامي از اسلام وقرآن ورسول خدا(ص) باقي نخواهدماند.52



2.اصلاح امت ، امربه معروف ونهي ازمنكر

باآن كه به حسب ظاهر عواملي چون امتناع امام حسين (ع)ازبيعت با يزيدويا دعوت به پاسخ كوفيان درتحقق اين قيام خونين بي تأثيرنبود،ولي درعين حال كلمات امام(ع)، به طورمكرر از اصلاح امت و دو فريضه ي مهم امربه معروف ونهي ازمنكر به عنوان يكي ازانگيزه هاي اساسي اين نهضت بزرگ ياد شده است.

دوفريضه اي كه قرآن هلاكت وانقراض اقوام پيشين رابه سبب فراموش كردن آن معرفي كرده، مي فرمايد: «چرادرقرون (واقوام)پيش ازشما دانشمندان صاحب قدرتي نبودندكه از فساد درزمين جلوگيري كنند.»53

همچنين درباره ي آن گروه ازبني اسرائيل كه موردلعن پيامبراني چون حضرت داود(ع)وعيسي(ع) قرارگرفتند،مي فرمايد:

(چون)آنان ازاعمال زشتي كه انجام مي دادند يكديگررانهي نمي كردند ،چه بدكاري انجام مي دادند.54

درحقيقت اين سازشكاري وبي تفاوتي آنان بودكه موجب تشويق افراد گناهكار مي شد،ودرنهايت به هلاكت همگان مي انجاميد.درآيه اي ديگرخداوند اجراي اين اصل را به طور گسترده ازويژگي هاي امت اسلامي به عنوان «امت برتر»دانسته،مي فرمايد:«شمابهترين امتي بوديدكه به سود انسان ها آفريده شديد(چه اينكه )امربه معروف مي كنيد ونهي ازمنكر ، و به خدا ايمان داريد.55 نكته ي جالب اينكه اين آيه دليل بهتر ين امت بودن را «امربه معروف ونهي ازمنكر» دانسته آن را بر«ايمان به خدا » مقدم مي دارد تا بيانگر اين معني باشد كه بدون اين دوفريضه،ريشه هاي ايمان به خدا نيزدردلها سست مي شود وپايه هاي آن فرومي ريزد و به تعبيرديگر ايمان به خدابرآن دوفريضه استوارمي گردد.56 همان گونه كه اصلاح همه ي امورجامعه برآن دواستواراست.

***

به راستي كه امام حسين(ع)رابايد قهرمان اين ميدان دانست.آن حضرت علاوه برامربه معروف قلبي وزباني ،عمل به آن رانيز به منتهاي اوج خود رسانيدوبالاترين مرحله ي عملي آن راانجام داد[مراحل سه گانه ي امربه معروف ونهي ازمنكر]وباشجاعتي وصف ناپذيربه همگان اعلام كرد:

«اي مردم!هركس ازشمادربرابرتيزي شمشيروزخم نيزه ها شكيبااست،بامابماندوالا ازماجداشود!!»57

مطابق روايات قيام باشمشير(درجاي خود)عالي ترين وپرفضيلت ترين مرحله اازمراحل امربه معروف ونهي ازمنكر است كه امام حسين(ع)به آن قيام كرد.

امام حسين نه تنهاباسخنانش به افشاي جنايات بني اميه پرداخت كه با شمشير برضدّآنان به مبارزه برخاست وتاپاي جان ايستادگي كردواين حركت خويش را «امربه معروف ونهي ازمنكر واصلاح امورجامعه»ناميدودربيان وسخنان خويش مكرر ازاين فريضه ي بزرگ ياد كرد ، وبا صراحت ، يكي ازانگيزه ها ي حركتش را احياي همين امر مهم شمرد. 58



3.تشكيل حكومت اسلامي ومبارزه باستمگران

اهميت تشكيل حكومت اسلامي ازديدگاه اسلام:

انبياء واولياي الهي درطول تاريخ براي پيشبرد اهداف مقدس خويش ، درصدد تشكيل حكومت برآمدند؛چرا كه بدون شك با تشكيل حكومت ، بهتر مي توان مردم رابه سوي ارزش هاي معنوي سوق داد ودرراه بسط عدالت اجتماعي كوشيدوفرامين الهي را به صورت ضابطه مند اجراكردوبه برقراري عدل ودفع ظلم وشرك وبيدادگري كمك نمود.

همچنين بسياري ازاحكام الهي است كه بدون تشكيل حكومت نمي توان آنها رااجرا كرد ويا – لااقل – به طور مطلوب تحقق نمي يابد .

ازاين رو ، پيامبران پيشين تاآنجا كه شرايط اجازه مي داد ،درصددتشكيل حكومت ديني بودند وپيامبر بزرگ اسلام نيزدرنخستين فرصت ، اقدام به تشكيل حكومت اسلامي درمدينه كرد وخودشخصاً رهبري اين حكومت رابه عهده گرفت .

آن حضرت براي ادامه خط حاكميت صالحان – به فرمان الهي – درروز عيدغدير خم، علي(ع) را به جانشيني خود وامامت مردم پس ازخويش منصوب كرد .از اين رو درروايات ماازولايت ورهبري ،به عظمت ياد شده است، ازجمله درروايت معروف امام باقر(ع)مي خوانيم:«اسلام برپنج اصل اساسي بنيان نهاده شده است :نماز ، زكات ، حج، روزه وولايت.»

آنگاه درپاسخ به اين سؤال كه ...





از اين پنج اصل كدام يك برتر است، مي فرمايد:«ولايت ازهمه چيز برتر است؛ چرا كه ولايت (وتشكيل حكومت اسلامي ) كليد بقيه است و والي (امام) راهنماي مردم نسبت به آن چهار امر مهم مي باشد.» 59

آري باتشيكل حكومت ديني و پذيرش حاكمان صالح به خوبي مي توان به اجراي احكام الهي كمك كرد و اصول اخلاقي و احكام شريعت را تحقق عيني بخشيد. متأسفانه پس از رسول خدا(ص) رهبري امت اسلامي در جايگاه اصلي خويش قرار نگرفت و امير مؤمنان علي (ع) را از خلافت دور نگه داشتند؛ ولي آن حضرت هر زمان كه فرصتي دست مي داد، برحق حاكميت خويش پاي مي فشرد، و خود را سزاوار تر از همه به خلافت اسلامي مي شمرد.

سرانجام آن حضرت در سال 35هجري در يك بيعت عمومي به خلافت ظاهري رسيد و در مسير اقامه قسط و عدل و احياي ارزشهاي ديني تلاش كرد، ولي زخم هاي برجا مانده از دوران گذشته و حوادث سخت و شكننده ي دوران خلافت و در نهايت شهادت مولا (ع) سبب شد كه علي(ع) به تمام اهداف والاي خويش دست نيابد.

توطئه هاي معاويه چه در عصر اميرمؤمنان علي(ع) و چه در عصر خلافت كوتاه امام حسن(ع) و تلاشهاي جبهه ي نفاق براي «تضعيف خط علوي» و نا آگاهي جمعي از مردم و دنيازدگي گروه ديگر، بار ديگر سنگ آسياي خلافت را از محورش خارج ساخت واين بار دشمنان قسم خورده حاكميت اسلام راستين، بر اريكه ي قدرت قرار گرفتند!60



حسين(ع) و احياي حكومت نبوي

امام حسين(ع) كه شايسته و وارث حاكميت نبوي و علوي و رهبر معنوي امت اسلامي بود، براي احياي ارزشهاي اسلامي و بسط قسط و عدل و مبارزه با ستمگران به هدف تشكيل حكومت اسلامي به پاخاست، به اين قصد كه اگر ممكن شود با تشكيل حكومت اسلامي و گرنه با شهادت خويش و يارانش، چهره ي واقعي بني اميه را آشكار سازد و به ريشه كن ساختن درخت ظلم و كفر و نفاقشان بپردازد و اسلام و امت مظلوم اسلامي را ياري كند. امام حسين (ع) درخطبه اي با صراحت هدف از تلاش و تكاپوي خويش را چنين بيان مي كند:

«خداوندا! تو مي داني كه آنچه از ما (درطريق تلاش براي بسيج مردم ) صورت گرفت، به خاطر رقابت در امر زمام داري و يا به چنگ آوردن ثروت و مال نبود، بلكه هدف ما آن است كه نشانه هاي دين تو را آشكار سازيم و اصلاح و درستي را در همه ي بلاد بر ملا كنيم تا بندگان مظلومت آسوده باشند و فرايض سنت ها و احكامت مورد عمل قرار گيرد.»61

امام خميني (قدس سره)در سخني در تبيين همين مطلب مي گويد «...آنهايي كه خيال مي كنند حضرت سيدالشهدا براي حكومت نيامده ، خير[اين سخن صحيح نيست بلكه] اينها براي حكومت آمدند، براي اين كه بايد حكومت دست مثل سيدالشهدا(ع) باشد، مثل كساني كه شيعه سيدالشهدا(ع) هستند،باشد».62هرچندامام مي دانست سرانجام دراين راه شهيد مي شود.

درجاي ديگر مي گويد:«زندگي سيدالشهدا(ع)، زندگي حضرت صاحب الزمان (ع)،زندگي همه انبياي عالم ،ازاول ، ازآدم تاحالا همه اين معنا بوده است كه درمقابل جورحكومت عدل درست كنند»63



نگاهي به گذشته

اگر به زندگي ابا عبدالله الحسين(ع)نگاه كنيم به خوبي درمي يابيم كه آن حضرت ازنوجواني فقط اهل بيت (عليهم السلام)را شايسته ي خلافت اسلامي مي دانست.درتاريخ مي خوانيم :«روزي عمر برمنبر رسول خدا(ص)خطبه مي خواند ودرخطبه ي خويش گفت :«من به مؤمنان ازخودشان سزاوارترم!امام حسين(ع)كه درگوشه ي مسجد نشسته بود خطاب به عمر فرياد زد:«ازمنبرپدرم رسول خدا(ص)پايين بيا !اين منبرپدرتو نيست (كه برفراز آن قرار گرفته اي واين گونه ادعاها مي كني )عمرگفت:اي حسين ! به جانم سوگند قبول دارم كه اين منبر پدر توست ، نه پدر من ، ولي بگو چه كسي اينها را به تو يادداده است؟پدرت علي بن ابي طالب؟!حسين(ع)فرمود:اگر من مطيع فرمان پدرم باشم به جانم سوگند اوهدايت كننده است ومن هدايت شده ي او خواهم بود اوبيعتي برگردن مردم اززمان رسول خدا(ص)دارد كه آن را جبرئيل ازناحيه ي خداوند نازل كرد وجز منكر كتاب خدا، اين مطلب را انكارنمي كند.مردم آن را با قلب خويش شناختند (ودانستند حق با پدرم است)ولي با زبان آن را انكاركردند؛ واي برمنكران حقوق مااهل بيت !...

عمر گفت: اي حسين(ع)!هركس حق پدرت راانكاركند، لعنت براوباد !(ولي من بي تقصيرم چرا كه) مردم مارا اميرساختندومانيز پذيرفتيم واگر پدرت را امير مي كردند ، مااطاعت مي كرديم!

امام حسين(ع)پاسخ داد :اي پسرخطاب ! كدام مردم تورا برخويش امير ساختند،پيش از آن كه توابوبكر را برخود (ومردم)امير قراردهي.وي نيزبدون حجت ودليلي ازپيامبر(ص)وبدون رضايت آل محمد(عليهم السلام)تورابرمردم امير ساخت.آيا رضايت شمادونفر،همان رضايت (خداو)پيامبر است ؟!...

عمر كه پاسخي نداشت،خشمگين ازمنبرفرودآمد وبه همراه جمعي نزدعلي(ع)رفت واز حسين(ع)شكايت كرد...64

امام حسين(ع)درتمام دوران خلافت پدر بزرگوارش امير مؤمنان (ع) وبرادرش امام حسن(ع)براي تقويت حكومت اسلامي دركنار آن بزرگواران حضورداشت وبا دشمنان حكومت اسلامي مبارزه مي كرد.65



سخن امام حسين(ع)دربرابرمعاويه

هنگامي كه معاويه براي گرفتن بيعت جهت يزيد برآمد وبه شهرها سفر كرد ؛درمدينه نيز اجتماعي براي معرفي وبيعت براي يزيد تشكيل داد وگفت:

به خدا سوگند! اگر من درميان مسلمين كسي بهتر از يزيد را سراغ داشتم ،براي اوبيعت مي گرفتم !!

امام حسين(ع) برخاست وفرمود:

به خداسوگند!توكسي را كه يزيد ازجهت پدر ، مادر وشايستگي ها وارزش هاي فردي وصفات انساني بهتراست كنارگذاشتي!»

معاويه گفت:گويا خودت رامي گويي؟

فرمود:آري!

معاويه خاموش شد.66

مطابق روايت ديگري امام (ع)فرمود :«به خدا سوگندمن ازاو (يزيد)به خلافت سزاوارترم ؛چراكه پدرم ازپدرش وجدم از جدش ومادرم از مادرش بهتر است وخودم نيز از او بهترم!»67

ازاين كلمات صريح ، به خوبي روشن مي شود كه امام حسين(ع)درآن زمان فقط خودرا شايسته ي خلافت مي دانست ومعتقدبود شخصي همانند او – با عظمت خانوادگي ومعنوي – بايدزمام امور مسلمين را به دست گيرد.68

تلاش امام حسين (ع)براي تشكيل حكومت اسلامي درزمان يزيد

پس از مرگ معاويه وبه خلافت رسيدن يزيد،شرايط براي مبارزه با ستمگران وتشكيل حكومت اسلامي – بيش از گذشته – فراهم شده بود وآن حضرت در اين مسير اقداماتي را درپيش گرفت:



الف)ترك بيعت با يزيد(واعلام عدم شايستگي اوبراي خلافت)

با توجه به اين كه امام حسين(ع)يزيد را هرگز شايسته ي اين جايگاه رفيع نمي دانست وخود را به حق شايسته ترين فرد براي امر خلافت مي ديد ، با يزيد بيعت نكرد وحكومت او را به رسميت نشناخت.

از اين رو هنگامي كه خبرمرگ معاويه به مدينه رسيد وآن حضرت توسط والي مدينه احضار شد،امام(ع)درپاسخ به عبدالله بن زبير كه پرسيد چه خواهي كرد ؟ فرمود :«هيچ گاه با يزيد بيعت نخواهم كرد ،چرا كه امرخلافت پس از برادرم حسن(ع) تنها شايسته ي من است».69

همچنين به والي مدينه فرمود :

«ما ازخاندان نبوت ومعدن رسالت وجايگاه رفيع رفت وآمد فرشتگانيم...درحالي كه يزيد مردي است فاسق ، مي گسار، قاتل بي گناهان؛اوكسي است كه آشكارا مرتكب فسق وفجور مي شود.بنابراين ، هرگز شخصي همانند من،بامردي همانند وي بيعت نخواهدكرد.»

همچنين امام (ع)در پي اصرار مروان بن حكم براي بيعت بايزيد،باقاطعيت فرمود:«هنگامي كه امت اسلامي به زمامداري مثل يزيد گرفتار آيد ،بايد فاتحه ي اسلام راخواند!من از جدم رسول خدا شنيدم كه مي فرمود:خلافت برخاندان ابوسفيان حرام است!»70

درواقع امام(ع)بااين جمله عمق فاجعه ي زمامداري يزيدرا بيان مي كندوبا استشهاد به كلام رسول خدا (ص) تصدي خلافت توسط فرزندان ابوسفيان را حرام مي شمارد.

درسخن ديگري كه آن حضرت خطاب به برادرش محمد حنفيه بارديگر برعدم بيعت با يزيد-به هرقيمتي-تأ كيد مي ورزد ومي فرمايد:

اي برادر!به خداسوگند!اگردرهيچ نقطه اي از دنيا هيچ پناهگاه وجاي امني نداشته باشم هرگز با يزيد بن معاويه بيعت نخواهم كرد».71



ب)تصريح به شايستگي خود براي خلافت

امام حسين(ع)علاوه بر آن كه يزيد را شايسته ي اين جايگاه والانمي دانست ، به شايستگي خود نسبت به امر ولايت وحاكميت اسلامي تصريح مي كند .درواقع امام(ع)بااين جملات درمسير تشكيل حكومت اسلامي وبه عهده گرفتن خلافت مسلمين حركت مي كند.

امام حسين (ع) درخطبه اي پس از نماز عصر درجمع لشكريان «حر»خواند،فرمود:«اي مردم !من فرزند دختررسول خدا يم،ما به ولايت اين امور برشما (وامامت مسلمين)ازاين مدعيان دروغين سزاوارتريم».72

همه ي اينها علاوه برمواردي است كه امام حسين (ع)درحيات معاويه – آنگاه كه مسأله ي ولايت عهدي يزيد مطرح شد-به شايستگي خويش برامر خلافت تأ كيد ورزيد.

ج)پاسخ به دعوت كوفيان

ازنمودهاي تلاش امام حسين(ع)براي تشكيل حكومت اسلامي ،پاسخ به دعوت كوفيان جهت پذيرش رهبري قيام برضد حكومت نامشروع يزيد است.

همچنين فرستادن امام (ع)سفير ونماينده ي خود، جناب مسلم بن عقيل (ع)رابه كوفه براي ارزيابي دعوت آنان وبسيج نيروها وگرفتن بيعت از مردم ، حكايت ازعزم امام (ع)جهت تشكيل حكومت اسلامي دارد .

باتوجه به اين كه كوفه مركزعلاقمندان وشيعيان علي بن ابي طالب بود ،تصميم امام حسين (ع) برآن بود كه اين شهر را پايگاه اصلي قيام ونهضت اسلامي خود قرار داده واز آن مكان انقلاب رارهبري كرده وبه ديگر شهر ها گسترش دهد.73

به هرحال با توجه به شواهد تاريخي كه بخشي از آن گذشت ، يكي از اهداف قيام امام حسين(ع)تشكيل حكومت اسلامي ودرواقع باز گرداندن خلافت اسلامي به جايگاه اصلي خويش بود،تادرپناه آن عدل گسترش يابد ،حق احيا شودوباطل وپليدي وبدعت ها نابود گردد.74



دستاورد وپيامدحادثه ي بزرگ عاشورا

احياي اسلام وآيين حق{سيره ي نبوي}

دستگاه خلافت اموي تصور مي كرد با كشتن امام حسين (ع)ويارانش – آن هم در نهايت قساوت وبي رحمي – واسارت زنان وكودكانش به هدف خويش رسيده ونتيجه ي مطلوب رابه دست آورده است.به گمان خويش هم توانسته است دشمن شماره يك خودرااز سرراه بردارد وهم از ديگران زهر چشمي بگيرد،تا هيچ كس بناي مخالفت با حكومت اورادرسر نپروراند.

يزيديان كه پس از حادثه ي عاشورا از پيروزي خيالي خود!سرمست ومغرور بودند ،سخناني برزبان جاري ساختند ورفتارهايي از خود بروز دادندكه به افشاي ماهيت ونيات شوم آنان كمك كرد.آنان كه گمان داشتند باكشتن امام حسين (ع) واسارت خانواده ي او، به پيروزي بزرگي نائل شده اند وآخرين نقطه ي مقاومت درخاندان پيامبردرهم كوبيدند،براي آن كه پيروزي خيالي خود را به رخ همگان بكشانند ومستي وسرورخود را تكميل كنند ، به اقدامات نابخردانه وجاهلانه اي دست زدند كه شادماني زود گذر آنان را به مصيبت وماتم دائمي تبديل كرد .

آذين بندي شهرهايي چون كوفه ودمشق ، برپا كردن مجالس سرور وشادي ،توأم بارقص وشراب وپايكوبي ،به زنجير بستن نوادگان پيامبر(ص)وگرداندن آنان درميان مردم درهيئت اسيران جنگي ، تازيانه زدن به اطفال بي گناه ، برسر نيزه كردن سرهاي شهيدان سرفراز كربلا وزدن چوب خيزران برلب ودندان امام و...ازجمله كارهايي بود كه به منظور تحقير اسيران وزهر چشم گرفتن از ديگران ، از بني اميه بروز كرد.

ولي تمام اين اعمال تير خلاصي بودبرقلب پليددستگاه اموي ،به گونه اي شادماني زودگذر آنان تبديل به كابوس وحشتناكي شدولحظه اي آنان رارهانساخت.درواقع بني اميه هنوز طعم پيروزي را مزمزه نكرده بودند كه تلخي آن را درسراسروجود پلشت وپليد خود احساس كردند.

آنان درحالي كه سرمست باده ي پيروزي خيالي بودند ،تصريح كردند كه انتقام خودرااز رسول خدا(ص)گرفته اند وتصور مي كردند به اهداف خويش كه بازگشت به عصرجاهليت ود نزديك شده اند ،ولي درواقع همه ي اين تلاشها ، تيشه اي بود كه برريشه ي ناپاك دستگاه اموي وارد مي شد!

شهادت امام حسين(ع)وياران پاكبازش،به احياي مكتب محمدي (ص)كمك كرد وخون پاك اباعبدالله (ع) درخت اسلام راآبياري نمود وبه رشد وبالندگي امت اسلامي وبيداري مسلمانان انجاميد.

امام صادق (ع)مي فرمايد:پس ازشهادت امام حسين(ع)هنگامي كه ابراهيم بن طلحه (درمدينه)باامام علي بن الحسين (ع)روبرو شد (ازروي طعنه)گفت:«اي علي بن الحسين دراين نبرد چه كسي پيروز شد؟! »

امام فرمود:«اگرمي خواهي بداني پيروزي وغلبه با چه كسي بود،به هنگام فرارسيدن وقت نماز اذان واقامه بگو».75

امام با اين پاسخ به اوفهماند كه هدف محو اسلام ونام رسول خدا(ص)بود،ولي همچنان طنين «لااله الا الله ومحمدٌرسول الله» در مأذنه ها مي پيچد ومسلمانان درهمه جا – حتي درشام و پايتخت سلطنت يزيد- به يگانگي خدا ورسالت محمد(ص)گواهي مي دهند!

«موسيوماربين آلماني مي گويد:«حسين(ع)با قرباني كردن عزيزترين افرادخود ، با اثبات مظلوميت وحقانيت خود،به دنيا درس فداكاري وجانبازي آموخت ونام اسلام واسلاميان رادرتاريخ ثبت ودرعالم بلندآوازه ساخت واگر چنين حادثه اي پيش نيامده بود،قطعاًاسلام به حالت كنوني باقي نمي ماند وممكن بود يكباره اسلام واسلاميان محو ونابود گردند »76

حديث معروف نبوي كه فرمود:«حسينُ مني وانا من حسينٍ(ع)؛حسين ازمن است ومن از حسينم 77محقق گرديد،حسين از رسول خداست ، چراكه فرزند دختراو حضرت فاطمه ي زهرا (س)است ؛ولي رسول خدا(ص)فرمود:«من از حسينم»بدين معنا كه حسين (ع)آيين مرا احيا مي كندوازاين جهت خودم راازحسين مي دانم.

به صراحت مي توان گفت :قيام امام حسين(ع)نه تنها آيين پيامبر بزرگ اسلام (ص)رانجات داد، بلكه ازمحواهداف رسالت ساير انبيا نيز جلوگيري كرد.چراكه رسول خدا (ص)كامل كننده ي رسالت پيامبران گذشته وخاتم رسولان ودين اوخاتم اديان بود.

گويا تلاش هاي همه ي انبياي گذشته مقدمه اي بودبراي ظهور پيامبرخاتم وسپردن پرچم هدايت بشري به دست آن حضرت تا دامنه ي قيامت.

مي دانيم اين آيين كه خاتم اديان الهي بود،درعصر حكومت معاويه ويزيد موردتهديد قرار گرفت ،به ويژه درسلطنت يزيد ؛بيم آن مي رفت كه ثمرات تلاش هاي انبيا وبه ويژه پيامبراسلام(ص)به فراموشي سپرده شود. درچنين شرايطي شهادت امام حسين(ع) به احياي آيين خدا كمك كرد و درخت توحيد و نبوت ر اطراوت و سرسبزي تازه اي بخشيد .و شايد به همين دليل در«زيارت وارث »نه تنها امام حسين (ع ) وارث پيامبراسلام بلكه وارث انبياي بزرگي چون حضرت آدم (ع)، حضرت نوح(ع)، حضرت ابراهيم(ع)، حضرت موسي (ع)وحضرت عيسي(ع) ناميده شده است .گويا حسين(ع)همچون گلابي است كه از گل هاي متعدد گلستان توحيد ونبوت گرفته شده، بوي همه انبياي گذشته را داردووارث همه ي آنهاست .78



نتيجه

صرف نظر از انگيزه وهدف امام حسين(ع)از قيام ،اقدام آن حضرت ، دستاوردهاي برجسته اي راكه يكي از مهم ترين آنها ايجادآگاهي فرهنگي وسياسي بود دربرداشته است.

امام حسين(ع)توانست چهره ي دولت اموي را كه سالها باتبليغات پردامنه ي معاويه ،نوعي مشروعيت كاذب براي خود به دست آورده بود ، رسوا سازد . بي ترديد اين آگاهي ، دربرپايي وتداوم قيام هاي عصر اموي ،همچون قيام عبدالله بن زبير79، توابين ، مختار، زيدبن علي،يحيي بن زيدوسرانجام عباسيان تأثير فراوان داشته است.80




پاورقي

1. تاريخ طبري،ج4ص304؛كامل ابن اثير،ج3،ص553؛ به نقل از زمينه هاي قيام امام حسين(ع)،ج1،ص183 2. مجمع البحرين،طريحي،ج4، به نقل از زمينه هاي قيام امام حسين(ع)،ج1،ص183

3.كنز العمّال،ج1،ص222،روايت1119 به نقل اززمينه هاي قيام امام حسين(ع)،ج1،ص183

4. دارالبصائر،دمشق،1980،ص24و26 به نقل اززمينه هاي قيام امام حسين(ع)،ج1،ص183

5. زمينه هاي قيام امام حسين(ع)،ج1،ص187

6. نهج البلاغه خطبه ي 3 به نقل اززمينه هاي قيام امام حسين(ع)،ج1،ص206

7. شرح نهج البلاغه،ج1،ص197 به نقل از زمينه هاي قيام امام حسين(ع)،ج1،ص206

8. الغدير،ج9،ص78تا 208 به نقل اززمينه هاي قيام امام حسين(ع)،ج1،ص206

9.بقره،آيه ي 177

10. مروج الذهب،ص340 به نقل اززمينه هاي قيام امام حسين(ع)،ج1،ص210

11. نساءآيه ي 101

12. ،ر.ك،صحيح مسلم،جزءاول،ص258،صلاة المسافر؛الغدير،ج8،ص98- 102 به نقل اززمينه هاي قيام امام حسين(ع)،ج1،ص212

13.تاريخ طبري،حوادث سال29؛الكامل ابن اثير،ج3،ص 49 به نقل اززمينه هاي قيام امام حسين(ع)،ج1،ص212

14. زمينه هاي قيام امام حسين(ع)،ج1،ص212

15.پيامبر(ص)حكم بن ابي العاص وفرزندش رابه خاطرجسارت هايي كه نسبت به حضرت كرده بودندبه طائف تبعيدكرد.بعدازرحلت آن حضرت عثمان نزدابي بكرشفاعت كردپذيرفته نشدعمرنيزدرزمان حكومت خودنپذيرفت .اما وقتي خودش حكومت يافت برخلاف دستوروعمل پيغمبروخلاف آراءمسلمانان آنها را به مدينه برگرداندوخلعت پوشاندوصدهزاردرهم جايزه وسيصدهزاردرهم صدقات قضاء راكه تعلق به بيت المال مسلمانان داشت يك جا به اوبخشيدوپسرش مروان را كه پيغمبراورا(الوزغ بن الوزغ والملعون بن الملعون)خوانده بود منشي خودقرارداد.دخترش را به او دادوپانصد هزاردينار،خمس غنيمت هاي آفريقا رابه اوبخشيد.{ ر.ك،الغدير،ج8،ص260وشرح نهج البلاغه ،ابن ابي الحديد،ج1،ص198وص335ويعقوبي،ج2،ص168 به نقل اززمينه هاي قيام امام حسين(ع)،ج1،ص206

16. زمينه هاي قيام امام حسين(ع)،ج1،ص207

17.همان منبع ،ص209

18. همان منبع ،ص221

19.پرتويي ازعظمت حسين(ع)،ص171،به نقل از شرح نهج البلاغه ،ابن ابي الحديد،ج3،ص444 به نقل ازهمان منبع ،ص223

20.مبارزه براي آزادي بيان عقيده ، جعفرمرتضي عاملي،ص159ازوقعة الصفين،ص215و509 به نقل ازهمان منبع ،ص223

21. الغدير،ج10،ص179؛النصايح الكافيه،ص96؛همان منبع ،ص224

22. همان منبع ،ص225

23. مروج الذهب،ج3،ص 3 به نقل ازهمان منبع ،ص226

24. ابوالشهدا،عقاد،ص21و3 به نقل ازهمان منبع ،ص226

25. ابوالشهدا،عقاد،ص77؛الكامل ،ابن اثير،ج3،ص 3 به نقل ازهمان منبع ،ص226

26.موسوعة كلمات الامام الحسين،ص285،به نقل از اللهوف،ص10وبحارالانوار،ج44،ص324 به نقل ازهمان منبع ،ص226

27. الامامة والسياسة،ج1،ص233؛تاريخ يعقوبي،ج2،ص224؛تاريخ طبري،ج4،ص370 به نقل ازهمان منبع ،ص227

28. مقصود از عام الجماعه،سال40هجري است كه معاويه برتمام عالم اسلامي حكومت يافت.اين سال را عام الجماعه نام نهادند؛زيرادرآن سال كسي بامعاويه مخالفت نكرد.واين كه به پيروان مكتب خلفا ،اهل سنت وجماعت مي گويند بخاطر اين است كه آنها درپيروي ازخلفا اتفاق واجماع دارند.{زمينه هاي قيام امام حسين(ع)،ص241}

29. شرح نهج البلاغه ،ج11،ص44؛اسرارآل محمد(ص)،ص180 به نقل ازهمان منبع ،ص241

30. شرح نهج البلاغه ،ج13،ص219-220 به نقل ازهمان منبع ،ص242

31.«سبّ» يعني بدگويي ولعن كردن. مجمع البحرين ،ج 2 به نقل اززمينه هاي قيام امام حسين(ع)،ج1،ص243

32.زمينه هاي قيام امام حسين(ع)،ج1،ص243

33. الامامة والسياسة،ابن قتيبه،ج1،ص202 به نقل ازهمان منبع ،ص265

34.الامامة والسياسة،ابن قتيبه،ج1،ص209 به نقل ازهمان منبع ،ص266

35. الغدير،ج3،ص260 به نقل ازهمان منبع ،ص275

36.حجرات،معني آيه ي 13

37.الغدير،ج6،ص188؛مجمع الزوائد،ج3،ص272 به نقل اززمينه هاي قيام امام حسين(ع)،ج1،ص189

38.بحارالانوار،ج21،ص137و 138 به نقل اززمينه هاي قيام امام حسين(ع)،ج1،ص189

39. زمينه هاي قيام امام حسين(ع)،ج1،ص189

40. شرح نهج البلاغه ،ج8،ص111 به نقل از زمينه هاي قيام امام حسين(ع)،ج1،ص189

41. زمينه هاي قيام امام حسين(ع)،ج1،ص189

42. اصفهاني ،ابوالفرج،الأغاني،ج11،ص116،نقل از:شيعه درتاريخ ،ص151 به نقل ازتاريخ تشيع ج1،ص145

43. تاريخ تشيع ج1،ص145

44. تاريخ تشيع ج1،ص146

45. تاريخ تشيع ج1،ص147

46.زمينه هاي قيام امام حسين(ع)،ج1،ص283

47.آل عمران ،آيه ي 195؛نساءآيات 74، 95-96؛توبه ،آيات 20-22،111وآيات فراوان ديگر.

48.آل عمران آيه ي 146

49.آل عمران ،آيات169-171

50.توبه آيه ي 40

51. كافي،ج2،ص216،ح2 به نقل ازعاشورا،ريشه ها ،انگيزه ها،رويدادها،پيامدها،ص232

52. عاشورا،ريشه ها ،انگيزه ها،رويدادها،پيامدها،ص 234

53.هود،آيه ي116

54.مائده آيه ي79

55.آل عمران،110

56.به تفسيرآيه درنمونه ،ارجاع داده شده

57. ينابيع الموده،ص406 به نقل ازعاشورا،ريشه ها ،انگيزه ها،رويدادها،پيامدها،ص 243

58. عاشورا،ريشه ها ،انگيزه ها،رويدادها،پيامدها،ص 243

59. كافي،ج2،ص18،باب دعائم الاسلام به نقل ازعاشورا،ريشه ها ،انگيزه ها،رويدادها،پيامدها،ص 250

60. عاشورا،ريشه ها ،انگيزه ها،رويدادها،پيامدها،ص 250

61. تحف العقول ،ص170وبحارالانوار،ج97،ص79 به نقل ازعاشورا،ريشه ها ،انگيزه ها،رويدادها،پيامدها،ص 251

62. صحيفه ي امام،ج21،ص3 به نقل ازعاشورا،ريشه ها ،انگيزه ها،رويدادها،پيامدها،ص252

63. صحيفه ي امام،ج21،ص 4 به نقل ازعاشورا،ريشه ها ،انگيزه ها،رويدادها،پيامدها،ص252

64. احتجاج طبرسي،ج2،ص77-78 به نقل ازعاشورا،ريشه ها ،انگيزه ها،رويدادها،پيامدها،ص253

65. عاشورا،ريشه ها ،انگيزه ها،رويدادها،پيامدها،ص253

66. الامامة والسياسة،ج1،ص211 به نقل ازعاشورا،ريشه ها ،انگيزه ها،رويدادها،پيامدها،ص254

67. موسوعة كلمات الامام الحسين(ع)،ص265 به نقل ازعاشورا،ريشه ها ،انگيزه ها،رويدادها،پيامدها،ص254

68. عاشورا،ريشه ها ،انگيزه ها،رويدادها،پيامدها،ص254،

69. مقتل الحسين خوارزمي،ج1،ص182 به نقل ازعاشورا،ريشه ها ،انگيزه ها،رويدادها،پيامدها،ص255

70. لهوف،ص99وبحارالانوارج1ص184 به نقل ازعاشورا،ريشه ها ،انگيزه ها،رويدادها،پيامدها،ص256

71. فتوح ابن اعثم ،ج5،ص31وبحارالانوار،ج44،ص329 به نقل ازهمان منبع

72. فتوح ابن اعثم ،ج5،ص137،تاريخ طبري،ج4،ص303{بااندكي تفاوت} به نقل ازعاشورا،ريشه ها ،انگيزه ها،رويدادها،پيامدها،ص257

73. عاشورا،ريشه ها ،انگيزه ها،رويدادها،پيامدها،ص257

74. همان منبع ،ص262

75. بحارالانوار،ج45،ص177. به نقل ازهمان منبع ،ص497

76.كتاب:درسي كه حسين به انسانها آموخت،ص284 به نقل ازهمان منبع ،ص497

77. بحارج43ص261.اين حديث درمنابع مختلف اهل سنت نيز نقل شده است ؛ازجمله:مستدرك حاكم،ج3،ص177؛معجم الكبير طبراني،ج22،ص274وكنزاالعمال ج12ص115 به نقل ازهمان منبع ،ص497

78. همان منبع ،ص498

79.براي نمونه ، بيهقي درتاريخ خودآورده است كه چون حجاج محاصره عبدالله بن زبير درمكه راشدت بخشيدواورابرسردوراهي تسليم ومرگ قرار داد ، اسماء مادر عبدالله به اوگفت:«نگاه كن كه حسين بن علي(ع)چه كرد. اوكريم بودوبرحكم عبيدالله بن زياد تن درنداد.»{ ر.ك بيهقي ،ابوالفضل،تاريخ بيهقي،تصحيح علي اكبر فياض ص237-238 به نقل ازتاريخ تشيع ،ج1،ص167 }

80. ر.ك تشيع درمسير تاريخ،ص189 به نقل ازتاريخ تشيع ،ج1،ص167ب.





منابع و مأ خذ

1.داودي ،سعيد؛رستم نژاد،مهدي؛عاشورا،ريشه ها، انگيزه ها، رويدادها، پيامدها؛زيرنظرآية الله مكارم شيرازي1384

2.پژوهشكده ي تحقيقات اسلامي،زمينه هاي قيام امام حسين(ع)[فرهنگي واجتماعي]،ج1، 1383

3.حيدري آقايي، محمود؛خانجاني،قاسم؛فلاح زاده،حسين؛محمدي ، رمضان؛تاريخ تشيع، ج1،زيرنظردكترسيداحمدرضا خضري،پاييز1384










ليلي صادق صبا