بازگشت

امام حسين (ع) در ميادين جهاد و نبرد






مقدمه :



سخن را از جهاد با اين آية شريفه آغاز مي كنم :



«اي اهل ايمان با هر كه از اهل كتاب (يهود و نصاري ) ايمان به خداوند و روزقيامت نياورده و آنچه را خدا و رسولش حرام كرده ، حرام نمي دانند و به دين حق نمي گروند، قتال و كارزار كنيد، تا آن گاه كه با ذلت و تواضع به اسلام جزيه دهند»



مي دانيم كه يكي از فروع دين اسلام جهاد است و در ابواب فقه كتابي به نام كتاب (الجهاد) موقعيت خاصي دارد. آياتي راجع به اهمّيت جهاد در جاهاي متعدد قرآن آمده است : قرآن كريم جهاد را منحصراً نوعي دفاع از ارزش هاي اسلامي مي داند و تنها درمواردي آن را جايز مي دانند كه باعث نجات امت هاي طاغوت زده و ستم كشيده گردد، و يامصالح جامعه اسلامي در معرض خطر قرار گيرد اجازه مي دهد و اين هدف و فلسفه جهاددر اسلام است .



فتوحات اسلامي و جنگ هاي رهايي بخش مسلمانان در دوران صدر اسلام ، مؤيّدو پشتيبان همين حقيقت است كه مردم سرزمين هاي شام و مصر و ايران و روم براي نجات از فرهنگ شرك و فساد و رهايي از دست هيئت هاي حاكم و طاغوتي ، خود را به آغوش اسلام و مبادي و اصول آن انداخت . و غالباً بدون خونريزي . احكام قرآن راپذيرفتند. اين امر بر خلاف تهمت هاي ناروايي است كه دشمنان خدا عليه اسلام تبليغ مي كنند كه اسلام با شمشير گسترش و نفوذ يافت و به زور تحميل شد.



باري ، ائمه طاهرين ما: و بالخصوص حضرت سيد الشهدا حسين بن علي 8رهبران و داعيان راستين امت اسلامي براي جهاد و پيكار عليه قواي طاغوتي بودند.پيشوايان معصوم ما: با اين كه با توطئه و نقشة طاغوتيان زمان از صحنه سياسي كنارزده شدند، ولي هرگاه در جامعه انحرافي از احكام اسلامي رخ مي داد و يا حيثيت اسلام به خطر مي افتاد به دفع اين انحراف و حفظ كرامت امت اسلامي مي پرداختند.



حضرت امام حسين (ع) اين فرزند شجاع و برومند امير مؤمنان علي (ع) رامي نگريم كه چگونه جلوي خطر انحراف را مي گيرد، چه در فتوحات اسلامي و چه درجنگ با اهل بغي و چه در روز عاشورا كه با قيام مسلّحانه و ريختن خون مقدّسش وشهادتش ، خطر را از اسلام دفع مي كند.







1 - نقش امام حسين (ع) در فتوحات اسلامي



در فتوحات اسلامي ، مسلمانان مي خواستند عقيده توحيد و ارزش هاي قرآني رانشر دهند و جز خدا و بلند ساختن نام اسلام هدف ديگري نداشتند.



حضرت ابا عبد الله الحسين (ع) در روزگار عثمان كه فتوحات اسلامي گسترش يافته بود، به مرحلة جواني رسيده و در اين سال ها بود كه قواي مردانگي امام حسين (ع) درطريق تكامل بود و بر پايه هايي از ايمان و دلاوري و فداكاري قرار مي گرفت . اين دوراني است كه جوان را به ميدان مبارزه مي كشاند و آماده جهاد و فعاليت هاي اجتماعي مي سازد.امام حسين (ع) در چنين دوره اي مهيّاي نبرد بود و مي خواست كه در راه خدا به مبارزه برخيزد و با دشمنان اسلام بجنگد و آيين حق را گسترش بخشد، زيرا جهاد به فرمودة حضرت امير مؤمنان (ع): دري از درهاي بهشت است .



يكي از مسائلي كه از نظر مؤرّخان اسلامي به خوبي روشن نيست و مورد اختلاف است ، شركت نظامي امام حسين (ع) در فتوحات اسلامي است ، شايد علل شك ّ و ترديدبعضي از مورخان و به خصوص تاريخ نويسان شيعي در اين بُعد از ابعاد زندگاني حضرت سيد الشهدا، ناشي از موارد زير است :



الف ) فتوحات اسلامي يك جهاد ابتدايي است ، كه يكي از شرايط آن اءذن امام يامنصوب خاص امام است . و در رهبري جامعه اسلامي آن زمان انحراف هايي پديد آمده است و به همين جهت اين فتوحات را هماهنگ با ارزش ها و هنجارهاي اسلامي نمي دانستند.



ب ) جمعي از مورّخان - مانند مسعودي در كتاب (مروج الذهب ) - هيچ اشاره اي به شركت امام حسين (ع) در اين فتوحات ننموده اند.







نقد و بررسي اين دو اشكال



1 - امام حسين (ع) حتماً و به طور يقين با كسب اجازه از پدر بزرگوارشان كه امام زمانشان نيز بوده اند، براي شركت در اين جنگ ابتدايي رهسپار جبه هاي نبرد شد. آن حضرت به منظور حفظ مصالح عمومي اسلام و گسترش آيين حق و هدايت بشريت به سوي صراط مستقيم ، با رشادت و شجاعت در معركه هاي آزادي بخش اسلامي حضوريافتند، و در راه حق جهاد كرد و اندوهي را كه از تضييع حق پدرش به دل داشت ، به خاطرنشر حقايق اسلامي و حفظ وحدت كلمه مسلمانان ، از آن چشم پوشيد، اضافه بر اين ، خودحضور مبارك آن حضرت در ميان سپاه اسلام باعث تقويت روحيّه جان بازي مسلمانان گرديد.



2 - اهمال يا چشم پوشي مورّخان در مورد بعضي از حقايق تاريخي ، دليلي برتشكيك يا عدم اثبات آن نمي باشد، وعلي الاخص در مسائلي كه به زندگي پرافتخارائمه اطهار: ارتباط دارد. ائمه كه سراسر زندگي شان مبارزه و فداكاري در راه اسلام بوده است .



و شايان ذكر است كه مورّخان و دانشمندان برادران اهل تسنّن ابعاد با عظمت امام حسين (ع) را خوب درك نموده اند و بهترين كتاب ها را در باره شخصيت والاي ايشان نوشتند، زيرا نويسندگان شيعي بيشتر به بعد عاطفي قيام عاشورا توجّه كرده اند كه ساير ابعاد را تحت الشعاع خود قرار داده است . اينك صفحاتي و برگ هايي درخشنده ازتاريخ سراسر مبارزه امام حسين (ع).







فتح شمال آفريقا



در سال بيست و پنجم هجري - عبد الله بن ابي سرح - به دستور عثمان با سپاه ده هزار نفري به سوي فتح شمال آفريقا عزيمت نمود. به علت زيادي جمعيت آفريقا،ارتش اسالم از پيش روي ناتوان ماند. عبد الله بن ابي سرح از عثمان استمداد طلبيدوكمك خواست و او نيروهاي امدادي و سپاه مجهّزي را از مدينه فرستاد كه امام حسن (ع) و امام حسين (ع) و بعضي از صحابه و ياران پيامبر اكرم (ص) او را همراهي مي كردند، در شهر (برقه ) به عبد الله بن ابي سرخ پيوستند و با طرح هاي نظامي جديد،پيش روي هاي چشم گيري در شمال آفريقا حاصل گشت . پس از يك سال و سه ماه سپاه اسلام پيروزمندانه به شهر مدينه بازگشت .



آري ، حضرت امام حسين (ع) براي فتح سرزمين شمال آفريقا به صف مجاهدان پيوست و عازم آفريقا شد. جنگ جويان اسلامي در اين سفر بيش از بيش به شخصيت ممتاز و برجستة فرزند رسول خدا(ص) پي بردند و خداوند به خجستگي حضورامام حسين (ع) به مسلمانان نصرت بخشيد و شمال آفريقا به تصرّف مجاهدان اسلامي درآمد.







فتح طبرستان (شمال ايران )



در سال سي ام هجري ، ارتش مسلمانان متوجّه طبرستان گرديد و پرچم پيروزي به آن سوي گشود، و باز هم حضرت امام حسين (ع) به منظور توسعة نفوذ اسلامي به صف مجاهدان پيوست و به بركت وجودش خداوند به سپاهيان اسلام پيروزي بخشيد.



در سال سي ام هجري سعيد بن العاص - به دستور عثمان - آهنگ پيكار وگشودن طبرستان كرد، زيرا تا اين سال كسي به جنگ آن برنخاسته بود. از كوفه حركت كرد و امام حسن و امام حسين 8 و عبد الله بن عباس و عبد الله بن عمر و عبد الله بن عمرو بن عاص و عبد الله بن زبير و حذيفه بن يمان و مردمي از ياران پيامبر(ص) او راهمراهي كرده اند.



در تاريخ آمده كه وقتي كه سعيد بن العاص به دژ مستحكم و قلعه ناگشودني طبرستان برخورد كرد، هيئتي را به قلعه فرستاد و تقاضاي صلح و تأديه جزيه نمود، و پس از گفت گو و مذاكراتي بسيار، اسپهبد (حاكم ) قلعه براي جلوگيري از خون ريزي پيشنهادصلح او را پذيرفت ، به شرط اين كه به مردم قلعه امان دهد و آسيبي نرسانند، اين شرط پذيرفته شد، و اسپهبد دستور گشودن دروازه هاي قلعه را داد. سعيد بن العاص به اين عهدوفا نكرد و تمام مردم اين دژ را به جز يك نفر كشت و تمام اموال و املاك آنان را مصادره كرد، حضرت ابا عبدالله الحسين (ع) از اين كشتار بي رحمانه و پيشامد ناهنجار چنان برآشفت كه بر سعيد بن العاص پرخاش سختي نمود و گفت : تو از اين تاريخ ديگرشايستگي فرماندهي سپاه اسلام را نداري . چگونه قرار و قول و عهد و پيمان با مردم قلعه شكستي و به خود اجازه دادي ، اين عمل ننگين را مرتكب شوي و به جان و مال مردم بي پناه دست راز كني و همه را از دم تيغ بگذراني و مال آنان را به غارت ببري ؟



همان روز حضرت امام حسين (ع) با برادر بزرگ تر خود حضرت امام حسن (ع) وچند تن از مسلمانان ديگر از قلعه بيرون آمده و راه مدينه را در پيش گرفت و شرح واقعه راامام حسين (ع) ابتدا به پدرش حضرت علي (ع) و سپس به همة مسلمان گفت . اميرمؤمنان علي (ع) همان دم به مسجد شتافت و به عثمان كه خلافت را با تحمل اين ننگ ها به عهده گرفته بود، چنين فرمود: دست اين افراد نا پاك و طاغوتي و آزمند را ازرياست و فرماندهي مسلمانان كوتاه كن ، و راضي مشو كه اعتماد و اطميناني كه رسول خدادر دل ها به وجود آورده از ميان برود.







فتح قسطنطينيه (تركيه )



در سال 51 هجري ، پس از شهادت امام حسن مجتبي (ع) و رسيدن امام حسين (ع) به مقام الهي امامت ، آن حضرت به شام رفت و معاويه از او خواهش نمودكه با قشون مسلمانان براي فتح قسطنطينيه برود. امام (ع) پاسخ مثبت دادند، با اين كه فرماندهي اين سپاه به عهدة يزيد بود!! اين يك بزرگواري ديگري بود كه به بزرگواري هاي امام حسين (ع) افزوده شد و نمونة بسيار عالي از گذشت آن حضرت به خاطر حفظ وحدت جامعه اسلامي و دفاع از ارزش هاي قرآن است و آنچه از جنايات ومفاسد امويان در دل داشتند، به دست فراموشي سپردند.



شكي نيست كه هدف از تعيين چنين فرمانده نا لايق در راستاي كوشش ها وتلاش هاي معاويه به منظور استحكام پايه هاي سلطنت آينده فرزند خويش بود. او به كارهاي عبث و بيهوده اي توسّل مي جست و زمينه اي براي خلافت يزيد اين جوان هرزه ورسوا فراهم مي كرد و با همين آرزوي باطل سپاهي را به فرماندهي يزيد براي فتح سرزمين روم (تركيه ) فرستاد. سپاه اسلام در منطقه (فرقدونه ) با بيماري و سختي گرفتارگشت . يزيد اين مجسّمه فساد و كفر، آسوده و بي خيال از سرنوشت نيروهاي مسلمانان در(دير مرّان ) بساط شراب و مي گساري پهن كرد و در كنار معشوقه اش (ام ّ كلثوم ) نشست وبه روزگار سياه سپاه اسلام مي خندد و چنين مي سرايد:



پرواندارم از چيزي كه بر سپاه رسيده است - در (فرقدونه ) از تب و گرسنگي هنگامي كه بر بساط نگارين تكيه زده ام - (بدير مرّان ) و (ام ّ كلثوم ) نزد من است .



و يزيد حرمت شراب را در آيين محمدي به چشم تمسخر مي نگريست و با حالتي طنزآميز مي سرود:



اگر باده روزي به آيين محمد حرام شده است آن را به كيش مسيح بن مريم درگردش آور شركت حضرت ابا عبدالله الحسين (ع) در اين جنگ فرصتي بسيار مناسبي بود، تا گوهر يزيد را بيازمايد و حقيقت كار و شخصيت پليد او را بشناسد. و اطّلاعات واخباري كه راجع به هوس راني ها و خوش گذراني ها و مفاسد يزيد شنيده بوده اند. اكنون رأي العين خود ديده اند، اين امر يكي از علل مهم خودداري شديد آن حضرت با بيعت بايزيد و انگيزة قيام عاشوراي حسيني بوده است .







2 - جنگ با ناگثين و قاسطين و مارقين



از موارد جهاد در اسلام (قتال اهل بغي ) به اصطلاح فقها است و به نص اين آيه شريفه : «و اگر يك قوم - از اين دو طايفه - بر ديگري ظلم كرد. با آن طايفه ظالم قتال كنيد تا به فرمان خدا باز آيد ]ترك ظلم كند[.، پس هر گاه به حكم حق برگشت با حفظ عدالت ميان آنها را صلح دهيد و هميشه عدالت كنيد كه خدا بسيار اهل عدل و داد رادوست مي دارد»



مسلّماً يكي از مصاديق اين آيه شريفه : اگر مردمي بر امام عادل زمان خودشان خروج بكنند، چون او امام عادل و به حق است ، و آنان عليه او قيام كرده اند، پس بايد عليه آنان و به حمايت از امام عادل وارد جنگ شد.



افراد گمراه و فاسد كه هيچ توجهي به مصالح جامعة اسلامي ندارند، در برابرخلافت اصيل اسلامي كه براي برقراري عدالت در جامعه مي كوشد، سركشي و ايستادگي مي كنند.



از حوادث تلخ و دردناك تاريخ اسلام ، جنگ ميان حضرت علي امير مؤمنان وخليفة مسلمانان و ميان ناكثين و قاسطين و مارقين است كه به ترتيب : جنگ هاي جمل و صفّين و نهروان مي باشد.



حضرت امام حسين (ع) در اين جنگ هاي داخلي در كنار خليفه و ولي ّ امرمسلمانان ، پدر بزرگوارشان شجاعانه ايستاد و چون سربازي جان بر كف ، از حريم اسلام وارزش هاي قرآني دفاع كرد. و اينك نمونه هايي از اين رشادت ها و دلاوري ها را بيان مي داريم :







جنگ جمل



در سال 62 هجري عائشه به بهانة خون خواهي عثمان براي جنگ با حضرت علي خليفة مسلمانان به بصره لشكر كشي كرد. امير مؤمنان سپاه خود را آرايش جنگي داد:فرماندهي طرف راست لشكر به امام حسن (ع) و طرف چپ را به امام حسين (ع) و پرچم سپاه را به دست پسرش محمد بن حنيفه سپردند.



امام علي (ع) به لشكر عائشه حمله برد و جنگ بين دو سپاه ادامه يافت . امام (ع)ديد كه اگر شتر عائشه هم چنان بر پاي ماند، همه سپاهيان كشته مي شوند و به همين جهت دستور حمله به شتر صادر فرمودند، امام حسن (ع) بر آن حمله نمود و دست راستش را قطع كرد و امام حسين (ع) دست چپش را كه شتر سرنگون شد و فريادي زشت برآورد كه مثلش شنيده نشده بود، با زدن اين ضربة خلاص ، جنگ جمل با شكست عائشه پايان پذيرفت .







جنگ صفّين



در سال 38 هجري معاويه فرماندار عزل شدة شام ، ظاهراً به بهانه انتقام گرفتن ازقاتلان عثمان در برابر امام عادل زمان و خليفة اسلام صف آرايي كرد.



حضرت ابا عبدالله الحسين (ع) در بسيج نيروها براي جنگ با معاويه تأثير به سزايي داشتند، و خطبه معروفي كه بر اطلاعات وسيع نظامي و جنگي آن حضرت دلالت مي دهد ايراد فرمودند



در آغاز جنگ صفين ، شريعة فرات كه محل برگرفتن آب بود به دستور معاويه تصرّف شد، تا مانع دسترسي سپاه حضرت علي (ع) به آب گردد، امام حسين (ع) همراه جمعي از سواران به سوي قرارگاه سپاه معاويه حمله بردند، و يورش آن چنان شديد بود كه عرصه را بر اين سپاه تنگ كرد، تا شريعه فرات به دست امام حسين (ع) گشوده شد.







3 - حماسه عاشوراي حسيني



سر انجام حضرت امام حسين (ع) پس از يك عمر زندگي سراسر مبارزه و جهاد ـبا شكوه ترين حماسه را - كه در تاريخ اسلام از برجستگي و عظمت مخصوصي برخورداراست - در روز عاشوراي محرم سال 61 هجري به نمايش گذاشت و با شجاعت و فداكاري و شهادت خود و فرزندان و ياران با وفايش در سرزمين كربلا، شمشير جهاد در راه خدا را به دست نسل هاي انقلابي سپرد.



كربلا صحنه پيكاري خونين مي شد، نيروهاي ابن سعد بالغ بر سي هزار نفر وسربازان اردوي امام (ع) جمعاً از 32 سوار و چهل تن پياده تجاوز نمي كرد. حضرت سيدالشهدا(ع) تجربيات نظامي كه از جنگ هاي رهايي بخش كسب بود، به كار برد.



امام (ع) اردوي كوچك خود را آرايش جنگي داد خويشتن و اهل بيتش در قلب آن جاي داشت ، و جناح راست را (زهير بن القين ) و جناح چپ را (حبيب بن مظاهر)فرماندهي مي كرد و پرچم سپاه در دست حضرت ابو الفضل العباس (ع) بود.



در روز عاشورا هنگامي كه امام حسين (ع) به جانب راست سپاه دشمن حمله كرد،اين شعر را به عنوان رجز خواند:



مرگ بهتر است از ننگ و ذلّت - بيعت با يزيد - و تحمل ننگ - شكست ظاهري در جنگ - بهتر از ورود به آتش دوزخ مي باشد.



و هنگامي كه به جانب چپ سپاه دشمن حمله كرد، اين رجز را خواند:



من حسين پسر علي (ع) هستم - از بستگان پدرم حمايت مي كنم - سوگند يادكرده ام در مقابل دشمن سر فرود نياورم و در راه آيين پيامبر(ص) كشته شوم .







نتيجه



حضرت سيد الشهدا(ع) در تمام صحنه هاي دفاع و فداكاري در راه اسلام حضورداشتند، و مبارزات سياسي و نظامي آن حضرت گواه اين حقيقت است . امام حسين (ع)گاهي به طرف مشرق (ايران ) و گاهي به طرف مغرب (شمال آفريقا) و گاهي به فرماندهي يزيد به جنگ روميان مي رود و تمام مشكلات و گرفتاري هاي جامعه اسلامي را مدّ نظرميگيرند، تا الگوي بي نظير براي تمام مبارزان راه حق و حقيقت در طول تاريخ گردد، وثابت نمايند كه دفاع از اسلام و حيثيت و كرامت جامعه اسلامي بالاتر از همه چيز است .



و اين آرمان سرور شهيدان حسين بن علي (ع):



اگر بدن ها براي مرگ خلق شده اند، پس كشته شدن مرد با شمشير در راه خدا ازبهترين سعادت ها است .



فسلام ٌ علي الحسين يوم ولد ويوم استشهد ويوم يبعث يوم القيامة شافعاً.

عبدالمجيد نجفيان