بازگشت

امام حسين (ع) در منظر اهل سنت و تشيع


مقدمه



برخي از آيات قرآني كه طبق نقل اهل سنت ، در عظمت امام حسين و عترت وپيامبر اكرم : نازل شده است :



1 ـ آية مباهله ؛ عالمان و مفسران اهل سنت در ذيل آيه تصريح نموده اند كه اين آيه دربارة اهل بيت پيامبر نازل شده است و مراد از ابنائنا حسن و حسين 8مي باشد.



2 ـ آية تطهير؛ به عقيدة اهل سنت و به موجب احاديث وارده ، اهل بيت عبارت از فاطمه ، حسن و حسين ، علي است : و نه زنان پيامبر(ص)



3 ـ در آية موده في القربي ؛ فخررازي در تفسير اين آية شريفه از زمخشري صاحب تفسير «الكشاف » نقل مي كند، پس از نزول اين آيه ، از پيامبر سؤال شد

خويشاوندان تو كيانند كه مودت آنان بر ما واجب است . فرمود: «علي و فاطمه و ابناهما؛علي وفاطمه و دو پسر آندو» زمخشري اشعاري از شافعي نقل مي كند از جمله :



ان كان رفضاً حب ّ آل محمدفليشهد الثقلان اني رافضي



اگر محبت آل محمد، نشانة رافضي بودن است ، پس تمام جن و انس شهادت بدهند كه من رافضيم .



برخي از روايات وارده از پيامبر اكرم (ص) در عظمت امام حسين (ع)



1 ـ حسين مني و انا منه



2 ـ الحسن و الحسين سيدا شباب اهل الجنة



3 ـ الحسن و الحسين ابنا من احبهما احبني ، و من احبني ، احبه الله ، ادخله الجنة ومن ابغضهما ابغضني و من ابغضني ابغضه و من ابغضه ادخله النار.







فصل اول : خبر دادن رسول خدا از شهادت امام حسين (ع)



طبق روايات زيادي كه از نظر مضمون ، در حد تواتر معنوي است ، پيامبر اسلام (ص) از شهادت فرزندش حسين ((ع)) در كربلا و لزوم ياري نمودن آن حضرت خبر داده است .



1 ـ ابن سعد و طبري از عايشه روايت نموده اند كه پيامبر فرمود: «اخبرني جبرئيل ان ّ ابني الحسين يقتل بأرض الطف ...و أخبرني ان فيها مضجعه .»



2 ـ «اءن ّ ابني هذا يعني الحسين ـ يقتل من ارض العراق يقال لها كربلا فمن شهدذلك منهم فلينصره »



3 ـ استرجاع در بين راه مكه به كربلا.



فصل دوم : موجبات نهضت عاشورا



هر چند حوادث ريشه داري در پيدايش واقعة خونين عاشورا مؤثّر بوده ، ولي هدف ما در اين مقاله تنها ياد آوري برخي علل و اسباب موجود در دوران حكومت معاويه وفرزندش مي باشد كه موجب نهضت تاريخي عاشورا شده است . با اشاره به آن بر آنيم تاماهيّت حكومت ها، آشكارتر گردد.







الف ـ مواردي از ماهيت اعتقادي و جاه طلبي معاويه



1 ـ خواندن نماز جمعه در روز چهارشنبه



2 ـ مراحل نقشة معاويه براي تحكيم قدرت خويش و تبديل خلافت به سلطنت



3 ـ قتل امام حسن مجتبي (ع)



4 ـ تشكيل باند سياسي حامي ، با جذب عناصري از قبيل عمروعاص ، مغيره بن شعبه ، زيادبن أبيه ...



5 ـ كشتار مردان بزرگي از قبيل حجر بن عدي آن هم با قتل صبر «اوّل من قتل صبراً في الاسلام » كه بنابه گفتة حسن بصري ، چهار خصلت در معاويه وجود داشت كه اين چهار گناه بزرگ موجب هلاكت او بود از جمله كشتن حجر بن عدي و ياران حجر.



6 ـ ايجاد جوّ رعب و وحشت و كشتار مردم بي گناه با اعزام ِ لشكرياني به فرماندهي نعمان بشير، سفيان بن عوف ، ضحاك بن قيس ، بسرة بن ارطاة .



7 ـ رفع موانع وليعهدي يزيد با شهيد كردن امام حسن مجتبي (ع) و كشتن سعدبن ابي وقاص ، عبد الرحمان بن وليد.



8 ـ انتخاب ِ نمايشي ِ يزيد به عنوان وليعهد، با زد و بندهاي سياسي و دين فروشي .



ب ـ مواردِ تظاهر به فسق و فجور و ماهيت اعتقادي يزيد



1 ـ ميگساري «و كان يزيد صاحب طرب و جوارح و كلاب و قرود و فهود و منادمة علي الشراب ».



2 ـ براي يزيد معايب فراواني است ، از جمله ميگساري ، كشتن فرزند پيامبر (ص)،لعن نمودن وصي پيامبر و....



3ـ بوزينه اي داشت آن را ابو قيس مي خواند و لباس حرير و زيبايي مي پوشاند وكلاه رنگارنگي بر سرش مي گذاشت و در كنار خود و بالاتر از رجال كشوري و لشكري مي نشاند.



اظهارات هيئت اعزامي مدينه به شام ، پس از مراجعت ، مبني بر اين بود كه يزيددين ندارد و مردي شارب الخمر و عياش ، سگ باز و بي بند و بار است .



4ـ قتل عام مردم مدينه و هتك نواميس مسلمين لذا عالماني از اهل سنت ،مانند آلوسي ، تفتازاني . شوكاني ، جاحظ و ابن عماد حنبلي حكم به كفر يزيد نموده اند.



با توجه به آنچه گفته شد، هرگز يك مسلمان متعهد، حاضر به تسليم و بيعت باحاكم متجاهر به فسقي چون يزيد نمي شود، چه رسد به امام حسين (ع) كه موظف به حفظ دين و اجراي آن در جامعه بوده است .







فصل سوم : هدف از نهضت عاشورا



به موجب سخنان امام حسين (ع) هدف از نهضت عاشورا، احياء دين و اصلاح امور جامعة مسلمين مي باشد.



در وصيت نامه آن حضرت آمده است : «اني لم اخرج اشراً و لا بطراً و لا مفسد اولاظالماً و انما خرجت لطلب الاصلاح في امة جدي ، اريد ان امر بالمعروف و انهي عن المنكر؛ من براي خود سري و خوش گذراني ، فساد و ستمگري ، از مدينه خارج نشدم ،بلكه براي اصلاح امت جدم قيام نمودم . مي خواهم امر به معروف و نهي از منكر كنم ».



در نامه اي كه امام حسين (ع) براي بزرگان بصره نوشته است ، فرمود: «من شما رابه كتاب خدا و سنت رسول خدا (ص) فرا مي خوانم كه به راستي سنت ، مرده وبدعت ، زنده شده است ».







فصل چهارم : آثار و نتايج نهضت عاشورا



الف : اداي وظيفة ديني در برابر حاكم فاسد كه در صورت عدم انجام وظيفه ،خداوند او را با حاكم فاسد محشور مي نمايد.



ب : معرفي ماهيت كريه و زشت بني اميه .



ج : پيدايش نفرت عمومي عليه يزيد. به طوري كه يزيد ناچار مي شود، گناه واقعة كربلا را متوجه ابن زياد نمايد و صريحاً اعلام كند: خداوند پسر مرجانه را لعنت نمايد. به خدا سوگند كه اگر من با حسين مي بودم ، هر چه از من مي خواست ، دريغ نمي كردم و باتمام تواني كه داشتم ، مرگ را از او دفع مي نمودم ، هرچند به قيمت مرگ بعضي از فرزندانم تمام شود.



د ـ بيداري جامعه و پيدايش انقلاب ها و تعرض ها، عليه حكومت بني اميه ازقبيل :



1 ـ انقلاب توابين ؛



2 ـ انقلاب مردم مدينه ؛



3 ـ قيام مختار ابي عبيده ثقفي ؛



4 ـ انقلاب زيد بن علي بن الحسين (ع)؛







نوگرايي در ميان اهل سنت



با زوال حكومت هاي متعصب شيعه مانند صفويه كه همواره بين جامعه شيعي واهل سنت ، با تندروي هاي بي مورد درباره مسائل تاريخي ، دشمني و نفرت ايجادمي كردند و نيز حكومت هاي اهل سنت كه مانع تفكر آزاد مسلمانان سني بودند، نخستين گام براي تأليف قلوب شيعيان و سنيان برداشته شد و همين نيز عاملي مؤثر براي اظهارهمدردي جامعه سني با جامعة شيعي در خصوص فاجعة كربلا گرديد. علاوه بر اين عامل ، ظهور چهره هاي نوگرا در ميان متفكران شيعه كه با روش سخيفانه و اختلاف افكنانه نويسندگان سنتي پيشين به معارضه برخاسته و به تحليل واقع گرايانة حادثه عاشورا پرداختند؛ اين عامل ديگري براي نزديكي جامعه اهل سنت و تأثير پذيري شديدسنيان از نهضت عاشورا شد.



در اين ميان ، ظهور چهره هاي نوگرا در ميان اهل سنت ، به نزديكي جامعة تسنن به فرهنگ عاشورا كمك بيشتري كرد. آنان بانوشته هاي خود در مورد امام حسين (ع)، به سرعت جامعه اهل سنت را با نهضت عاشورا و امام حسين (ع) آشنا ساخته و خود نيز ازاين روند براي تحريك روحية استقلال طلبي و آزادي خواهي ملت هاي خود بهره بردند.



عاشورا هم در ميان شيعيان و هم در ميان سنيان نوگرا، صرف نظر از اين كه يك حادثه است و عاملي براي تخاصم بوده ، به صورت يك ايدئولوژي منسجم و توان مندسياسي ـ اجتماعي در آمده و امروزه ديگر نه تنها عاملي براي تخاصم و تصفية حساب هاي تاريخي شيعه و سني نيست ، بلكه موجب شده آن دو گروه ، موقعيت خود رابهتر درك كرده و در كنار هم براي رويارويي با دشمنان اصلي خود آماده و تقويت شوند.



در ميان جهان تسنن نويسندگان نوگرايي پيدا شده كه تصوير نسبتاً قابل قبول ويا در خور تأملي را از نهضت امام حسين (ع) به دست مي دهند. اين نويسندگان بر خلاف نويسندگان سلف خويش مانند محي الدين العربي عارف معروف اهل سنت (560 ـ631هـ) كه به تمجيد از يزيد و تقبيح قيام امام حسين مي پرداخت و يا ابن خلدون (732 ـ806) مورخ و جامعه شناس مشهور اسلامي كه شخصيت و لياقت امام را قبول داشت ولي حركت را نسنجيده و اشتباه و حساب نشده قلمداد مي كرد؛ هرگز قيام امام حسين (ع) وشخصيت او را تخطئه و از يزيد دفاع نمي كنند. ليكن در پاره اي از موارد از جمله در اهداف قيام امام (ع) و مسائلي از اين قبيل با نويسندگان شيعه اختلاف نظر دارند. مازني ، عباس محمود عقاد، دكتر طه حسين ، عبدالرحمن شرقاوي و برخي ديگر از نويسندگان نوگراي اهل سنت هستند كه به تحليل نهضت امام حسين پرداخته اند.



امام حسين در قرن اخير، خصوصاً پس از پيدايش احزاب و نهضت هاي سني مذهب ، اهميت مضاعف و جديدي براي نوگرايان اهل سنت و پيروان احزاب چپ پيداكرده است . از نظر اين گروه ، ماجراي حسين نه تنها يك حادثه كوچك و بدون هدف كه درآن بدون اطلاع خليفه ، امام را به شهادت رسانده باشند، نيست ، بلكه عاشورا و شهادت امام حسين (ع) اساساً تقابل صريحي بين دو ايدئولوژي و نگرش ، نسبت به سرنوشت طبقات محروم و ستمديدة جامعه است . بنابراين قيام امام حسين (ع) بيش از آن كه ازمنظر مذهبي تبيين و تحليل شود، بايد از جهت اصول يك مبارزة طبقاتي براي رهايي محرومين از سلطة حكومتي ـ سرمايه داري مورد بررسي قرار گيرد.



از نظر نويسندگان چپ و به خصوص در نوشته هاي راديكال تر، امام حسين عضوجبهه اي است كه از آغاز حكومت ابوبكر، با تسلط عناصر سنتي راست گرا بر اقتصاد وسياست جامعه ، مخالف بوده اند و با آنها به معارضه برخاسته اند. از نظر اين طيف فكري ،اگر امام حسين (ع)، با حكومت فاسد يزيد مماشات مي كرد، در واقع به مذهب و به مبارزات عدالت خواهانه خيانت كرده بود . همچنين امام حسين (ع) علي رغم آگاهي ازشكست ـ پس از شهادت مسلم ـ نمي توانست با حكومت سازش كند چرا كه او حتي در

صورت شكست نيز مي خواست امت اسلامي را منقلب كند و در آينده ، الهام بخش مسلمانان و نيز نمونة كامل براي آنها جهت تداوم عقيدتي و ضد طبقاتي باشد و اين جزبا فداكاري و شهادت امام حسين (ع) ممكن نبود. شهادت امام حسين (ع) در نوشته هاي راديكال ها نيز پيروزي بزرگي براي نيروهاي آگاه و روشنفكر قلمداد مي شود، زيرا در هرحال با بيدار كردن وجدان هاي خفتة اعراب ، سقوط بني اميه را در مدتي كمتر از هفتادسال تحقق بخشيد.



در اين جا به اجمال به آثار اين نوگرايان نظر مي افكنيم :







1 ـ عبد الرحمن شرقاوي



شرقاوي را بايد نخستين نويسنده نوگرابه شمار آورد كه با تلقي چپ گرايانه به بررسي نهضت عاشورا پرداخته است . او در نمايشنامة منظوم دو جلدي تحت عنوان «الحسين ثائراً الحسين شاهداً » صريحاً امام حسين ((ع)) را رهبر و الهام بخش تمام نهضت هاي اسلامي چپ معرفي مي كند.



از نظر اين نويسندة مصري ، امام حسين (ع) چهره اي كاملاً متفاوت با آنچه درآثار سنتي شيعه در باره سيماي او ترسيم شده پيدا كرده است . حسيني كه در اين گونه آثارنوگرايانة جهان تسنن ديده مي شود و به خصوص از منظر نوگرايان چپي چون شرقاوي نه موجد اغتشاش است و نه خواستار خون ريزي و نه طالب حكومت وقدرت سياسي ، بلكه حسيني است كه مي خواهد اساس بي عدالتي توسط بني اميّه را از جامعه ريشه كن كند.







2 ـ عباس محمود العقاد



در ميان نوشته هاي نوگرايان اهل تسنن كه تفسيرشان از ماجراي عاشورا تاحدودي متفاوت از نظرات چپ گرايان مي باشد، نوشتة عباس محمود العقاد تحت عنوان

ابوالشهداء حسين بن علي : بيش از همه اشتهار و اهميت يافته است .



از نظر عقاد، امام حسين (ع) و يزيد از دو فاميل بودند: امام حسين (ع) واجد جميع فضائل هاشمي بود يزيد واجد صفات مادي و زشت امويها بود.



بنابر اين قيام امام در مقابل يزيد، بيش از آن كه ، هرگونه تفسير و توجيه ديگري داشته باشد. نمادي كامل از دو سيستم و حكومت را نشان مي دهد. در يك طرف امام حسين (ع) مظهر امامت و رهبري مشروع مذهبي در طرف ديگر، يزيد سمبل يك نظام غير مذهبي بود و دولت يزيد ابتداي كار، بنا را بر سب علي و آل علي گذاشت و اگرامام حسين (ع) بيعت مي كرد، ناچار بود وفا كند و نسل به نسل مورد قبول واقع مي شد.علاوه بر همه اُرينب دختر اسحاق كه بسياري از مورخين نقل كرده اند، در عميق ترشدن اختلافات يزيد و امام حسين (ع) بي تأثير نبوده است .



عقاد معتقد است كه هم سپاه يزيد و هم ياران امام حسين به آخرت عقيده وايمان داشته اند، ولي عقيده و ايمان در يك طرف در روحي كريم و بزرگوار موجود بوده و ازطرف ديگر در روحي لئيم و پست ؛ آنها بالطبيعه ايده آليست و صاحب هدف بوده اند واينها بالطبيعه منفعت پرست .



او همچنين ياران معاويه را با ياران يزيد مقايسه مي كند و ياران معاويه راسياستمدار و اهل شور مي داند، ولي ياران يزيد را جلاد و سَكان ولگردي مي شمارد كه براي صيد بزرگي رها شده بودند.



از نظر عقاد، موضوع نسب امام حسين (ع) و محبت شديد پيغمبر (ص) به ايشان رانبايد در تحليل واقعة عاشورا از ياد برد. زيرا ما با اين معيار مي توانيم بفهميم سپاه يزيدمردمي بدون ايده و منفعت پرست بودند و چگونه عليرغم احترامي كه براي امام حسين (ع) در دل قائل بودند، عمل كردند. عباس محمود عقاد، نهضت عاشورا را از دوجهت مورد بررسي و امعان نظر قرار داد:



اول از جهت انگيزه ؛ دوم از زاويه آثار و نتايج .



او معتقد بود كه امام حسين (ع) داراي انگيزه كاملاً الهي و معنوي براي نجات دين بود كه نتايج مورد نظر نهضت نيز بزودي به دست آمد؛ يعني يزيد پس از چهار سال دركمال ذلت مرد و عاملان فاجعة عاشورا به سزاي اعمالشان رسيدند و سلسلة بني اميه نيزدر مدتي اندك از لحاظ تاريخي سقوط كرد.



ازنظر عقاد، امام حسين در تمام مدت نهضت خود طرفدار صلح بود و نه جنگ وشدت عمل و هيچ گاه نيز نمي خواست به تدابير فريبنده كه امكان پيروزي او را بر دولت اموي صد چندان مي كرد، متوسل شود.



مازني از ديگر نوگرايان اهل سنت است كه شايد براي نخستين بار در قرن اخير باتفاسيري كه پيرامون نهضت عاشورا و علل و اهداف آن ـ كه چه در جامعة شيعي و چه درميان اهل سنت وجود داشت ـ به معارضه برخاست .







3 ـ ابراهيم عبد القادر مازني



از نظر مازني ، امام حسين ، بندة مؤمن و فداكار خداوند بود كه به هيچ وجه خلاف تصورات موجود در باره وي ، هرگز خيال پرور و رويايي نبوده تا يك خواب عادي بر سرتربت پيغمبر(ص) او را براي قيام عليه بني اميه مصمم سازد، بلكه علت قيام را بايد درماهيت رژيم بني اميه جستجو كرد. امام حسين به دليل فاسد بودن رژيم بني اميه بود كه مانند يك انقلابي شرافتمند ـ علي رغم آگاهي اش از شرايطي كه همگي به زيان بود ـخود را براي قيام عليه آن مجبور مي ديد. اگر چه قيام او نه براي ساقط كردن بني اميه ،بلكه براي از پا در آوردن آن طراحي شده بود.



امام حسين از نظر مازني ، حتي عليرغم شكست و كشته شدن مظلومانه اش ،موفق شد كينه اي عميق عليه دستگاه بني اميه در دل توده ها ايجاد كند و پس از شهادت امام «هر قطرة خون او، هر حرف از او و نام او، و هر ذكر و خاطرة او» به صورت نقبي در زير

بنياد دولت بني اميه در آمد و سرانجام آن را نابود ساخت







4 ـ طه حسين



حسين از ديگر نوگرايان اهل سنت و متفكر نابيناي مصري است . طه حسين دركتاب علي و فرزندانش براي ماجراي كربلا، سابقة تاريخي قائل مي شود. از نظر او فاجعة عاشورا تقابل صريحي بين خاندان پيامبر اكرم (ص) و اشرافيت قريش است كه اكنون به نام خلافت بني اميه توسط خلفاء بني اميه جانشين خلافت پيامبر و علي (ع) شده و درصدد، گرفتن انتقام كشته هاي خود در بدر بر آمده است



طه حسين ، صريحاً اين نظريه را رد مي كند كه امام حسين (ع) با قيام خود بر آن بوده كه زمام سياسي جامعه را به دست گيرد و يزيد مقابله نموده تا رفع تفرقه كند و درنهايت بين آنها جنگ رخ داده است ؛ زيرا اگر اين تصور باشد، لااقل يكي از پيشنهادهاي امام حسين (ع) كه بازگشت به حجاز بود، مي بايد پذيرفته شود و بدين گونه جنگ و تفرقه رخ ندهد.



از نظر او در فاجعة كربلا كه نظير آن در تاريخ اسلام و بلكه در تاريخ جهان وجودندارد، نه تنها امام حسين (ع) و ياران او بي گناه كشته شدند، بلكه مقدسات مورد بي احترامي و تجاوز قرار گرفت .



يزيد با ارتكاب فاجعة عاشورا دل هاي شيعيان را پر از نفرت نمود و دل هاي اهل سنت و جماعت را هم مملو از كينه ساخت و خود نيز در حالي كه خيلي جوان بود، به وضعي ننگين هلاك شد. او به قدري جنايت و فجايع مرتكب شده بود كه نه تنها دين ازاعمال زشت و پليد او متنفر است ، بلكه سياست و روش معروف عربي نيز از آن بيزاراست .



5 ـ محمّد كامل البناء



در ميان نويسندگان اهل سنت كه نوگرانيز هستند، اگر نوشته اي شايستگي ذكروبررسي داشته باشد، نوشته هاي محمد كامل البناء است .



او طي مقاله اي كه دربارة نهضت عاشورا نوشته ؛ معتقد است كه حسين (ع) هرگزباب مخامصه را با يزيد نگشود، ولي از لحاظ روان شناختي تمايل فطري بيشتري براي شورش داشت ؛ چون نوة پيغمبر (ص) و پسر علي (ع) بود. اين قضاوت او در پاره اي ازنوشته هاي كلاسيك شيعة نيز وجود دارد، او همچنين به مانند نويسندگان سنت گراي شيعة معتقداست كه حسين از سرنوشت خود از همان ابتداي امر آگاه بود و شهادت خود رادرست از همان هنگامي كه در خواب با پيامبر حرف زد، پيش بيني كرده بود.







6 ـ محمّد خالد



خالد از ديگر نويسندگان مذهبي نوگراست كه كارهاي او شايد پس از نوشته هاي كامل البناء در رديف دوم باشد.



او در كتاب مستقلي كه زير عنوان ابناء الرسول من كربلا تأليف كرده است ، بانگاهي آرمان گرايانه به بررسي نهضت عاشورا پرداخته است .



درس بزرگ كربلا از نظر خالد محمد، بايد براي هميشه سرمشق مسلمانان باشد ومورد ستايش قرار گيرد. حسين نيز بايد فرصتي باشد براي شادماني و نه سوگواري ، درست همانند عيد بزرگ مسلمين ، (عيد قربان ) كه خاطره اي از فداكاري است و با جشن و سرورهمراه باشد.







7 ـ سيد علي جلال حسيني



حسيني از نويسندگان مذهبي اهل سنت مصر، كتابي ذيل عنوان امام حسين (ع)نوشت . او امام حسين را راد مردي مي داند كه روحي ممتاز داشته و از شرافت خانوادگي برخوردار بوده است . امام حسين (ع) مركز همة فضايل اخلاقي و اعمال پسنديده بوده است . او در زمان حيات ، رايت روشن و بعد از شهادت نيز براي جويندگان راه درست ،الگويي نوراني و روشن بود. حماسة عاشورايي امام (ع) نيز اگر چه شنيدنش هر مسلماني را اندوهگين مي سازد و هر خردمندي را به خشم مي آورد. اما نتايج ارزشمند بسياري هم داشته است .



در مورد توابين مي نويسد: شگفتي از شيعه است كه پيشواي خود را در زمان حيات خوار كردند و پيش از شهادت ياري ننمودند. آنان پس از كشتن نوادة رسول خدا از كردة خود پشيمان شدند و خويشتن را توّابين نام نهادند و به خون خواهي وي قيام كردند امّا راه روشن را نيافتند.







8 ـ محمّد غزالي



غزالي از نويسندگان نوگراي بسيار بزرگ مصري است كه عمدتاً با ديدراديكاليستي به تحليل واقعة عاشورا پرداخته است . از نظر وي امام حسين (ع) با مرگ قهرمانانة خويش راه جديدي به عدالت جويان تاريخ نشان داد و آن دفاع از آرمان خود،حتي با پذيرش شكست ظاهري بود.







9 ـ اقبال لاهوري



از نويسندگان مذهبي و يا غير مذهبي اهل سنت هم كه بگذريم ، چهرة زنده يادعلامة اقبال لاهوري در ميان شاعران اهل سنت كه به ستايش از امام حسين (ع) ونهضت عاشورا پرداخته ، بيشتر از همه مي درخشد و اين اثر بخشي بسيار شديد و عميق ،نهضت عاشورا را در تفكر نوي سياسي اهل سنت و هنر و ادبيات آنان نشان مي دهد.



شايد اقبال در قرن اخير بيش از هر شاعر اهل سنت ديگر، نهضت حسيني را باملاحظاتي تفكرآميز به ادب منظوم فارسي وارد كرده است . امام حسين از نظر اقبال ، يك شخص كامل براي برانگيختن و بيدار ساختن ملت هاي خوابيده مسلمان و نيز مبارزه مؤثر و شهادت فداكارانه اش ، تفسير كننده رازهاي پنهان قرآن مي باشد.



هر كه پيمان با هو الموجود بست گردنش از بند هر معبود رست



تيغ بهر عزت دين است و بس مقصد او حفظ آئين است و بس



خون او تفسير اين اسرار كردملّت خوابيده را بيدار كرد.



رمز قرآن از حسين آموختيم زآتش او شعله اندوختيم .و همچنين اقبال به مادران امروز توصيه مي كند كه فرزنداني حسين وار تربيت كنند.



هوشيار از دستبرد روزگارگير فرزندان خود در كنار



تا حسين (ع) شاخ تو بار آوردموسم پيشين به گلزار آورد.



براي اقبال امام حسين (ع) مركز پركار عشق و كاروان سالار عشق است .



مريم از يك نسبت عيسي عزيزاز سه نسبت حضرت زهرا 3 عزيز



مادر آن مركز به كار عشق مادر آن كاروان سالار عشق .


محمد اسماعيل زاده