بازگشت

امام حسين (ع) پيشواي اصلاح طلبان


مقدمه



مهم ترين موضوعي كه در انقلاب امام حسين (ع) توجه مردم را به خود جلب نموده ، جنبه تاريخي و داستان انقلاب امام حسين (ع) است ، زيرا اوج مجد و عظمت انساني در قهرمانان كربلا ـ مخصوصاً در شخصيت بي نظير امام حسين (ع) ـ متجلّي است . امام حسين (ع) با عده كم در مقابل دشمنان بسيار قابل مقايسه نبود و اميد هيچ نوع پيروزي ظاهري وجود نداشت .



امّا چون پاي ايمان و عقيده و مرام و دفاع از مظلوم در ميان بود از عزيزترين چيزهاي خود كه مال ، جان ، زن و فرزند بود با اخلاص و فداكاري گذشتند.



انقلاب حسين (ع) نمايش دهنده عزت و اقتدار ياران امام حسين (ع) و خواري وزبوني فكري و اخلاقي حكومت اموي و عمال و مزدوران آنان بود.



تاريخ ، شاهد فجيع ترين حادثه سال شصت و يك هجري است كه انقلابيون قهرمان در نهايت مظلوميت به خاك و خون كشيده شدند.



انقلاب اباعبدالله (ع) مظهر و تجلي صفات عالي انساني بود. ياران آن حضرت دل در گرو امام (ع) داشتند و از پرتو افشاني آن وجود نازنين نور و روشنايي مي گرفتند.



كربلا صحنه ظهور و بروز همت و مردانگي ياران حسين (ع) بودكه براي رسيدن به لقاي پروردگار داوطلبانه لباس رزم مي پوشيدند تا در مصاف دشمن غدّار وفاداري خود رابه حسين (ع) به اثبات برسانند.



انقلاب حسين (ع) علل و عوامل مختلف دارد. در واقع ريشه هاي هر انقلاب رابايد در نظام اجتماعي جست و جو كرد كه انقلاب در آن به وجود آمده است .



بايد ديد چه علل و عوامل و شرايطي ، زمينه ساز انقلاب امام حسين (ع) شدند.شرايط سياسي و اجتماعي اي كه انقلاب امام حسين (ع) در آن به وقوع پيوست و اوضاع وشرايطي كه موجب اين انقلاب شد و آثاري كه اين انقلاب در حيات جامعه اسلامي از خودبه جا گذاشت از جمله مباحثي است كه بايد در بحث امام حسين (ع) و اصلاحات موردبررسي و كنكاش قرار گيرد. زماني كه امام حسين (ع) به امامت رسيد، كساني به ظاهرادعاي مسلماني داشتند ولي در باطن كافر بودند. عدّه اي از افراد هم بودند كه اقوامشان درجنگ هاي اسلامي كشته شده بودند وبالاخره عدّه اي هم بودند كه هدفشان خشكاندن ريشه اسلام و به دست گرفتن قدرت و حكومت بود.



امام حسين (ع) از آغاز اين جنبش ضد اسلامي در همه صحنه ها ناظر و مراقب بود، مدتي در دوران حكومت امام علي (ع) وهمراه با برادر بزرگوارش امام حسن (ع) ومدتي هم در زمان حكومت كوتاه امام حسن (ع) بانيروهاي منحرف و كج انديش مسلمان نما مبارزه كرد. اينك پس از شهادت امام حسن (ع) در صحنه مبارزه با كافران ،ملحدان و منافقان تنها مانده بود. امام حسين (ع) انحراف امت اسلامي را از خط اسلام وقرآن و سيره پيامبر اكرم (ص) وعلي (ع) به چشم خود مي ديد.



حسين (ع) روشي راكه معاويه وعمال مزدورش براي به انحراف كشاندن امت اسلامي در پيش گرفته بودند، مشاهده مي كرد. اومي ديد كه مردم بي گناه به دليل مخالفت با مطامع پست قدرت حاكم دچار گرسنگي و فشار و شكنجه مي شوند. او مي ديدكه احكام اسلام توسط عالمان دربار مورد تعرض قرار گرفته و براي تأمين منافع سياسي واجتماعي حكومت بدعت هاي بي شماري در دين اسلام به وجود آمده است ؛ حلال خدا راحرام و حرام خدا را حلال كردند. فسق و فجور و بي عدالتي وفساد، امت اسلام راتهديدمي كرد.



اجتماعي كه تحت سلطه حكومت اموي قرار داشت با حرف و شعاراصلاح پذيرنبود.



حرف هاي خدايي در دل هاي بيمار و مرده هيچ تأثيري ندارد. جامعه به بند كشيده شده ، شديداً به رهبري مصلح نياز داشت تا با اصلاح فكري و اخلاقي جامعه ، افكارمسموم اجتماع را از دل ها و ذهن هاي منحرف پاك كند.



جامعه اسلامي به يك پالايش عميق فكري و روحي نياز داشت تا از انحراف وفساد و بي عدالتي نجات پيدا كند.امام حسين (ع) براي سامان دادن اوضاع اسف بار امت اسلامي رسالتي بر عهده داشت كه مي بايست بدان جامه عمل مي پوشاند. ايشان براي حفظ مصالح عمومي مسمانان ، دفاع از حق مظلوم ، بقا و عظمت اسلام و حكومت قران به خاطر مسئوليت بزرگ امامت ، براي حفظ ناموس و شرف مردم ، به خاطر امر به معروف ونهي از منكر و براي اصلاح حال امت قيام كرد. با قيام خود سرمشق و الگويي شد براي مبارزه با ستم گران و مفسدان در همه اعصار و قرون و تا زماني كه زمين در سيطره ظلم وستم و فساد قرار دارد. آري مجاهدت هاي امام حسين (ع) و يارانش عملي شد و انقلاب او به وقوع پيوست .







مفهوم واژه اصلاح



واژه اصلاح در مقابل واژه افساد است . اصلاح به معناي به صلاح آوردن ، سر وسامان دادن ، آراستن ونيكي كردن به كسي است . اصلاح به هر نوع تغييري ـ سياسي يااجتماعي ـ گفته مي شود.



واژه (رفورم = اصلاح ) در كاربرد روزمره معمولاً مفاهيم پيشرفت ، ترقي و نوسازي رابه ذهن متبادر مي كند. اما معاني آن در مباحثات ميان گروه هاي ديني و مذهبي به اين اندازه محدود نيست ، بلكه در متن موضوعاتي بي نهايت متفاوت به ـ كار مي رود و به طيف گسترده اي از مسائل فردي و اجتماعي ـ به ويژه مسائل و موضوعات ديني ـ اشاره وعنايت دارد.



اصلاح و افساد، دو واژه متضاد در قرآن است كه بارها در قرآن مطرح شده اند. اين واژه هاي اجتماعي و اعتقادي دو به دو در برابر هم قرار مي گيرند تا بهتر شناخته شوند؛مثل واژه هايي از قبيل : ايمان و كفر، علم و جهل ، عدل و ظلم ، خير و شر، شكر و كفران ،وحدت و اختلاف ، هدايت و ضلالت و غيره ...



اين واژه ها از آن جهت در كنار يك ديگر قرار گرفتند كه يكي بايد نفي و طرد شود وديگري به مورد اجرا گذاشته شود، تا مرز ميان اصلاح و افساد مشخص گردد.



مورد استفاده «اصلاح » در قرآن ، گاهي «اصلاح اجتماع » و گاهي «اصلاح ذات البين » و زماني «اصلاح محيط خانوادگي » است .



هدف از مفهوم واژه اصلاح ، در مباحث مطروحه ، اصلاح در سطح اجتماع و به عبارت كامل تر، اصلاح اجتماعي است .







امام حسين (ع) و انديشه اصلاح طلبي



امامان شيعه ، در زماني كه جامعه اسلامي گرفتار انحراف و انحطاط و افساد بود؛براي اصلاح آن ، دست به قيام مي زدند. در همان حال زمينه انقلاب احتماعي را فراهم مي آوردند. امام حسين (ع) نيز به عنوان يك مصلح دست به قيام زد. تا زمينه اصلاح اجتماعي را فراهم آورد.



امام حسين (ع) در زمان معاويه خود را براي قيام آماده مي كرد. بزرگان صحابه رادر مِني ' جمع و براي آنها سخنراني كرد. آنها را با حقايق موجود جامعه آشنا كرد و با بيان اوضاع و احوال جامعه براي آن ها فرمود: شما هستيد كه چنين وظيفه اي داريد.آن حديث معروف كه در تحف العقول مسطور است اين جريان را كاملاً نشان مي دهد و اين كه امام حسين (ع) چگونه فكر مي كرده است .



حسين (ع) دراواخر عمر معاويه نامه اي به او مي نويسد واو را زير رگبار ملامت خودقرار مي دهد و از آن جمله مي گويد: معاوية بن ابوسفيان ! به خدا قسم من از اين كه الان باتو نبرد نمي كنم ، مي ترسم در بارگاه الهي مقصر باشم . ]يعني خيال نكن اگر حسين امروزساكت است ، در صدد قيام نيست .[ من دنبال يك فرصت مناسب هستم تا قيام من مؤثرباشد و مرا در راه آن هدفي كه براي رسيدن به آن كوشش مي كنم ، يك قدم جلو ببرد.



امام حسين (ع) زماني كه از مكه بيرون مي آيد در وصيت نامة معروف خود خطاب به برادرش محمد حنفيه ، به كار خود عنوان «اصلاح » وبه خود عنوان «مصلح » داد.



در آن جا چنين نوشت : «اِنّي لَم ْ اَخْرُج ْ اَشراً وَ لا بَطِراً وَ لا' مُفْسِداً و لا' ظ'الِماً،اِنّماخَرجْت ُ لِطَلِب الا صلا'ح ِ في اُمّة ِ جَدَّي ِ، اُريدُ اَن ْ اَمْرَ بِالْمَعروف ِ و اَنْهي ' عن ِ المُنكَرِ وَ اَسِيرَبِسيَرة ِ جَدَّي ِ وَ اَبي ؛



قيام من ، قيام فردي جاه طلب يا كام جو يا آشوب گر و يا ستم گر نيست . در جست وجوي اصلاح كار امت جدم به پا خاسته ام ، اراده دارم امر به معروف و نهي از منكر كنم و به سيرت رسول خدا(ص) جدم و پدرم علي (ع) رفتار نمايم ».



امام حسين (ع) به عنوان يك مصلح اجتماعي با حركت خاص خود در زماني كه مسير اسلام و اجتماع مسلمين به انحراف گراييده بود، زمينه يك اصلاح اجتماعي بزرگ را فراهم مي سازد.



ياران و طرفداران حق را به تهذيب نفس و تقواي الهي دعوت مي كند و به اين نكته واقف است كه اصلاح فردي بدون توجه به اصلاح اجتماعي سودي ندارد و اصلاح اجتماعي بدون اصلاح فردي ، عملي عقيم و ابتر است . امام حسين (ع) به عنوان يك مصلح ، چندين سال موضوع امر به معروف و اصلاح فردي و اجتماعي را براي حفظ سنت هاي اصيل اسلامي به عنوان يك اصل اساسي يادآوري مي نمايد.







يك متفكر اسلامي چنين مي گويد:



«درد آشنايي ، روشن بيني ، آرمان خواهي و اصلاح طلبي ، انسان را حر و آزاد و باشهامت بارمي آورد . انسان ِ درد آشناي روشن بين ِ آرمان خواه ِ اصلاح طلب نخست مي كوشد تا خود را اسير هيچ قيد و بندي نكند و در دام عنواني ، مقامي وظيفه اي ، درآمدي و... نيفتد. اين چنين كسي سپس آنچه را ديد و دانست و درك كرد مي گويد، هم درست مي فهمد و هم با شهامت ابراز مي دارد.»



از اين رو اسلام براي اصلاح رهبري فكري و سياسي جامعه تأكيد كرده ، پيروان خود را عليه رهبران مفسد برمي شوراند تا نظام هاي جور را از بين برده ،رهبري آن را به افراد صالح و با تقوا برگرداند. چنان كه امام حسين (ع) انگيزه انقلاب خود را اين چنين بيان مي فرمايد:



«ايها الناس ان رسول الله(ص) قال من رأي سلطاناً جائراً مستحلاً لحرام الله، ناكثاًلعهدالله، مخالفاً لسنة رسول الله، يعمل في عبادالله بالاثم و العدوان ، فلم يغير عليه بفعل ولا قول ، كان حقاً علي الله ان يدخله مدخله اَلا و ان هولاء قد لزموا طاعة الشيطان و تركواطاعة الرحمان و اظهروا الفساد و عطلوا الحدود و استأثروا باالفي ء و احلوا حرام الله وحرّموا حلاله و انا احق من غير؛ اي مردم ! پيامبرخدا(ص) فرمود: هر كسي سلطان زورگويي را ببيند كه حرام خدا را حلال نموده ، پيمان الهي را در هم شكسته ، با سنت وقانون پيامبر از درِ مخالفت درآمده ، در ميان بندگان خدا راه گناه ودشمني در پيش مي گيرد، اگر در برابر چنين زمامداري با عمل و يا با گفتار خويش مخالفت ننمايد، برخداوند است كه اين فرد (بي تفاوت ) را به جايگاه همان طغيان گر كه آتش جهنم است داخل گرداند.



اي مردم ! آگاه باشيد، اينان (بني اميه ) اطاعت خدا را ترك و پيروي از شيطان راپيشه خود ساخته اند. فساد را ترويج و حدود الهي را تعطيل نموده ، في ء را به خوداختصاص داده و حلال و حرام خداوند را تغيير داده اند.



در حالي كه من به هدايت و رهبري جامعه مسلمانان از ديگران شايسته ترم ».



انديشه اصلاح طلبي در سخنان امام حسين (ع) كاملاً هويدا است . بنابراين براي جلوگيري از اطالة كلام از آوردن نمونه هاي مشابهي از سخنان امام حسين (ع) در اين خصوص خودداري كرده و خوانندگان عزيز را به متون معتبري كه در اين زمينه نگاشته شده ارجاع مي دهيم .







انگيزه هاي انقلاب امام حسين (ع)



يكي از علل قيام امام حسين (ع) فساد حكومت اموي بود. حضرت در سخنان متعددي فساد بني اميّه را مطرح فرموده است ؛ از جمله در نطقي كه پس از فرودآمدن در«بيضه » ايراد كرد و روي اطاعت از شيطان ، ترك اطاعت خدا، فساد آشكار، تعطيل حدودالهي ، حلال كردن حرام هاي خدا و تحريم حلال الهي وبيت المال را ملك خود دانستن تأكيد نمود.



در سخنان معروف خويش پس از فرودآمدن در سرزمين كربلا روي مسائلي مانند:دگرگوني اوضاع ، عمل نشدن به حق و نكوهيده ندانستن باطل تأكيد كرده و فرمود: «اَلا'تَرَوْن َ اَن ّ الحق َّ لا يُعمَل به و اَن ّ الباطِل َ لايتُناهي عنَه ...»



انگيزه قيام امام حسين (ع) بيشتر جنبه اجتماعي داشت . اگر بخواهيم سيرتحولات انقلاب امام حسين (ع) را مورد بررسي قرار دهيم از آغاز حركت آن حضرت ازمدينه تا كربلا، اين انگيزه به چشم مي خورد.



امام حسين (ع) براي دفاع از اسلام و احقاق حق ملت اسلامي قيام كرد. امام حسين (ع) بر ضد يزيد قيام كرد كه مظهر حكومت اموي بود. حكومتي كه بيت المال مسلمين را صرف خوش گذراني و عياشي خود مي كرد. حكومتي كه مسلمانان غيرعرب رامورد اذيت و آزار قرار مي داد و با ايجاد تفرقه و دودستگي ميان مسلمانان عرب و غيرعرب وحدت و همبستگي مسلمانان را از بين مي برد. حكومتي كه همه افرادي را كه با سياست ِقدرت حاكمه موافق نبودند تبعيد و بي خانمان مي كرد و يا به طرز فجيعي به شهادت مي رساند.



تعصبات قومي و قبيله اي را تحريك مي نمود تا هويت اجتماعي ملت اسلامي مورد تهديد و نابودي قرار گيرد. حكومتي كه هر گونه آزادي خواهي و اظهار عقيده را بابدعت گذاري و اسلام زدايي و تحريف حقايق ديني به انحراف مي كشاند.



امام حسين (ع) در چنين شرايط اسف باري دست به انقلاب زد. چنان كه خودحضرت در وصيتي كه به برادرش محمد حنفيه نوشت فرمود: «انگيزه نهضت و انقلاب من ، هوا و هوس و تمايلات بشري نيست ، هدف من فساد و ستم گري نيست ، بلكه هدف من اصلاح اوضاع نابسامان امت جدم پيامبر(ص) است .



هدف من امر به معروف و نهي از منكر است . هر كس دعوت مرا به پاس احترام حق پذيرفت زهي سعادت ، چون خدا هميشه پشتيبان حق است و هر كس نپذيرفت شكيبايي اختيار خواهم كرد تا خدا داور ميان من و اين قوم ، به حقيقت داوري كند، زيرا اوبهترين داوران است .»







ماهيت انقلاب امام حسين (ع)



مورد ديگري كه نشان دهندة ماهيت انقلاب امام حسين (ع) است ، زماني است كه حضرت با حر بن يزيدرياحي برخورد مي كند و سپاهيان حُر را مخاطب قرار داده مي فرمايد: «اي مردم ! پيامبر(ص) فرمود: هر كس فرمان رواي ستم گر و ظالمي را بنگرد كه محرمات الهي راحلال شمرده ، پيمان خدا را مي شكند و با روش پيامبر(ص) مخالفت مي ورزد و در ميان مردم با تعدي و تجاوز رفتار مي كند، با اين همه با سخن و با عمل خود،او را از اعمال نارواي خود باز ندارد مثل همان ستم گر مستحق عذاب الهي خواهد بود.



اي مردم ! آگاه باشيد كه اينها تن به اطاعت شيطان در داده و از بندگي پروردگار سرباز زده اند. اينان مفاسد و تبه كاري ها را رواج بخشيده ، حدود و كيفر اسلامي را در موردتبه كاران تعطيل نموده اند. اينها بيت المال و اموال عمومي را به خود اختصاص داده ، حرام خدا را حلال شمرده و حلال الهي را حرام كرده اند. اين گونه عناصر فاسد و آلوده هرگزشايسته حكومت و زمامداري مسلمانان نيستند. من از هر كس براي رهبري جامعه اسلامي شايسته ترم و در مبارزه با اين مفاسد و اصلاح اين نابساماني ها بر همه مقدم هستم .



اي مردم ! شما به من نامه نوشتيد و پيام ها فرستاديد كه به سوي شما بيايم ، وعده داديد كه دست از ياري من برنداريد و پيمان شكني نكنيد. اينك كه من به سرزمين شماآمده ام اگر به عهد خود وفا كنيد و مرا تنها نگذاريد، به هدايت حقيقي مي رسيد، زيرا من حسين بن علي (ع) فرزند فاطمه دختر پيامبر(ص) هستم من خود در ميان شما و خانواده من همراه خانواده شما در غم و شادي و رنجي و زحمت شما شريك خواهيم بود، ولي اگرپيمان شكني و نقض بيعت كنيد به جانم سوگند كه اين نخستين بار نيست كه چنين ننگي را مرتكب مي شويد، زيرا شما با پدر، برادر و پسر عمويم مسلم بن عقيل نيز چنين بي وفايي اي كرديد. فريب خورده كسي است كه به وعده هاي پوچ شما دل ببندد. شما بااين سستي و ترس ، خود را بدبخت كرديد و بهرة خود را ضايع نموديد. هر كس پيمان خودرا بشكند چوب بدقولي و پيمان شكني خود را مي خورد.»



امام حسين (ع) در سخنان خود انگيزه قيام خود را بيان مي كند كه عبارت است از:تحريف حقايق دين ، ظلم و فساد، گرسنگي و فشار، ضايع كردن بيت المال مسلمين ورواج يافتن بدعت ها.



ايشان نقاط ضعف و علت ترس مردم عراق را به خوبي مي شناخت ؛ مردمي راحت طلب كه به خاطر ترس از اعمال وحشيانه عُمال يزيد جرأت ابراز وجود كردن به خودنمي دادند. آنها زندگي همراه با خواري و زبوني را به حركت هاي اصلاح طلبانه ترجيح مي دادند.



امام حسين (ع) در آخرين ساعات جنگ بار ديگر به علل و انگيزه هاي قيام خوداشاره فرمود. مورخان مي نويسند: امام (ع) بر مركب خود سوار شده و به سوي دشمن تاخت و از آنها خواست كه سكوت كنند ولي آنها ساكت نشدند. فرمود:«واي بر شما چرا ساكت نمي شويد؟چرا به سخنان من گوش نمي كنيد؟ من شما را به راه رستگاري و هدايت دعوت مي كنم ، هر كس از من اطاعت كند، از هدايت يافتگان خواهد بود و هر كس سرپيچي كند، به هلاكت خواهد رسيد. چه شده است كه همه از اطاعت امر من سر بازمي زنيد. به سخنان من گوش فرا نمي دهيد؟ شكم هاي شما از حرام پر شده و بر دل هاي شما مُهر بدبختي زده شده است واي بر شما، آيا باز هم سكوت نمي كنيد؟ آيا باز هم گوش فرا نمي دهيد؟»



سپاهيان عمر بن سعد يك ديگر را ملامت نمودند و گفتند: گوش كنيد ببينيم حسين (ع) چه مي گويد. در اين هنگام امام با كمال فصاحت و بلاغت ، سخن آغاز كرد وحمد و سپاس خدا را به جاي آورد و به پيامبر اسلام (ص) و فرشتگان و ديگر انبيا وفرستادگان الهي درود فرستاد و آن گاه فرمود:



«اي مردم ! مرگ بر شما! مگر شما نبوديد كه به من نامه نوشتيد و استغاثه كرديد ومرا به ياري خويشتن خوانديد، ولي اكنون كه به استغاثه شما پاسخ داده و به فرياد شمارسيده ام ، شمشيرهاي خود را بر روي من كشيده ايد و شعله آتشي را متوجه ما ساخته ايدكه ما آن را براي نابودي دشمنان مشترك مان افروخته ايم .



چه شد كه بعد از آن همه وعده ها و دعوت ها صفحه زندگي تان ورق خورد و بر ضددوستان خود گِرد آمديد و به نفع دشمنانشان براي منكوب كردن دوستان خود آستين بالازديد؟



دشمنان شما نه عدالت گستري كردند كه شيفته عدالت آنها شويد و نه اميدآينده اي بهتر براي شما باقي گذاشتند تا بهانه دل بستگي شما باشد. شما به خاطر اندكي از مال حرام دنيا كه بني اميه به شما دادند و براي اين كه به زندگي پست و ناچيزي برسيدبه سوي من حمله مي كنيد، بدون آن كه كوچك ترين گناهي داشته باشم . واي بر شما كه ازما دوري مي جوييد. واي بر شما كه ما را ترك مي گوييد، شما آتش فتنه را دامن زديد ومانند ملخ هاي ناتوان از جا جستيد و هم چون مگسان ، دور فتنه جمع شديد، در حالي كه شمشيرها در نيام و دل ها آرام و فكرها بي تشويش بود.



خاك بر فرق شما باد،اي نوكران فرومايه ، اي گروه كج روان كه كتاب خدا را به سويي افكنديد، گول شيطان راخورديد، در نافرماني خدا متحد شديد، كتاب خدا را تحريف نموديد، چراغ الهي را خاموش ساختيد، فرزندان پيامبر(ص) را كشتيد، خاندان اوصيا را به نابودي كشيديد، نطفة زنا را به نسب ملحق كرديد، به بندگان مؤمن آزار رسانديد، بااستهزاء كنندگان پيامبر(ص) كه كتاب آسماني را پاره پاره كردند هم صدا شديد، چه بدكاري كرديد و به دست خود عذاب ابدي را خريديد.



شگفتا كه شما به معاوية بن ابي سفيان و پيروان او كمك كرديد و ما را كه خاندان پيامبريم خوار نموديد.



آري اين دست از ياري ما كشيدن واين پيمان شكني ، شعار شماست ، ريشة شما ازاين نيزنگ بازي ها آب خورده و شاخه هاي پليد شما از اين ريشه ناپاك نيرو گرفته است .دل هاي شما بر اين ناپاكي ها استوار و سينه هاي شما از اين شيطنت ها لبريز است .



شما كثيف ترين ميوه اي هستيد كه طعمة زورمندان و غاصبان شده و براي هرتماشاگري ماية اندوه گشته ايد.



لعنت خدا بر شما مردم پيمان شكن باد كه بيعت كرديد و خدا را بر بيعت خود گواه گرفتيد و آن گاه تعهد خود را زير پا گذاشتيد.



اي مردم ! آگاه باشيد، من آنچه لازم بود بگويم ، گفتم و شما را از خشم و عذاب الهي ترساندم . اكنون كه كمر به قتل مرا بسته ايد، با آن كه يار و مدافعي ندارم ، با همين عدة اندك از جوانان خاندان هاشمي به جهاد خواهم پرداخت .»



امام حسين (ع) در اين خطبه از وضع واقعي و انحرافات زندگي و كج روي ها وكج انديشي ها و بي وفايي عراقيان و از تظاهر به حمايت از جنبش هاي اصلاحي سخن به ميان آورده است كه ابتدا دعوت به انقلاب و تغيير وضع نابسامان خود مي كنند.



نامه مي نويسند، اعلام آمادگي مي كنند همين كه قضيه صورت جدي به خودگرفت در موقع عمل در جبهه مقابل نيروهاي اصلاح گر قرار مي گيرند و به قول معروف ازپشت به انقلاب و انقلابيون خنجر مي زنند. از ميدان مبارزه به در مي روند. اما انقلابيون كه موقعيت جامعه را درك كردند به وضعيت آشفته آن واقف اند تا آخرين لحظه در مقابل دشمن ايستادگي كرده تا به شهادت برسند.



امام حسين (ع) در سخنان خود علل و انگيزه قيام خود را به صراحت اعلام مي كند. به نامه ها، دعوت ها و عهد و پيمان هاي عراقيان اشاره مي كند تا سپاهيان اموي به فلسفه انقلاب حسين بن علي (ع) پي ببرند. فلسفه و انگيزه اي كه جز اصلاح وضع نابسامان امت اسلامي نبوده است .



حركت امام حسين (ع) از مدينه به مكه و امتناع امام از بيعت با يزيد و سخنان ايشان در مِني ' و سپس در «بيضه » و وصيت نامه اش به برادرش محمد حنفيه و سخنان آن حضرت در مقابل سپاهيان حُر بن يزيد رياحي و در مراحل مختلف جنگ نشان دهنده علل و انگيزه هاي قيام و انقلاب امام حسين (ع) است . انقلابي كه به منظور اصلاح فردي و اصلاح اجتماعي صورت گرفت . با مجاهدت ها و دلاوري هاي امام حسين (ع)ويارانش همراه بود. در حافظة تاريخ ثبت شد و اثبات كرد كه با حرف و شعار و پند و اندرزنمي توان به حركت ها و جنبش هاي اصلاحي اميدوار بود. بلكه براي اصلاح فردي واصلاح اجتماعي قيام و انقلاب امري اجتناب ناپذير است .



بي ترديد اصلاح طلبي و آرمان خواهي كه با خون و شهادت رقم خورده براي هميشه تاريخ جاودانه و ماندگار خواهد بود.







نتيجه



اصلاح طلبي هدف همة پيامبران و امامان و از شعارهاي همه صلحا و رهبران ديني و اجتماعي بوده است .گفتار، كردار و رفتار آنان نيز شاهدي بر اين قضيه محسوب مي شود. آنها نه به تنهايي براي انذار و ارشاد در بخشش گناهان آمده بودند و نه براي حمايت از ستم گران و متجاوزان و تخدير توده ها، بلكه هدفشان اصلاح جامعه به معناي مطلق و وسيع كلمه بوده ، اصلاح در تفكر و انديشه يعني اصلاح در نظامات سياسي وفرهنگي و اجتماعي جامعه ، اصلاح در نگرش ها و باورها، اصلاح در همه ابعاد اجتماعي .



اصولاً اصلاح طلبي ، يك روحية اسلامي است . هر مسلماني به حكم اين كه مسلمان است ، خواه ناخواه اصلاح طلب و لااقل طرفدار اصلاح طلبي است ، زيرااصلاح طلبي هم به عنوان يك «شأن پيامبري » در قرآن مطرح است و هم مصداق امر به معروف و نهي از منكر است كه از اركان تعليمات اجتماعي است . البته هر امر به معروف ونهي از منكري ، لزوماً مصداق اصلاح اجتماعي نيست ، ولي هر اصلاح اجتماعي ، مصداق امر به معروف و نهي از منكر هست . پس هر مسلمان ِ آشنا به وظيفه از آن جهت كه خود راموظف به امر به معروف ونهي از منكر مي داند، نسبت به اصلاح اجتماعي حساسيت خاصي دارد.



امام حسين (ع) يك مصلح اجتماعي است . حضرت براي اصلاح اجتماعي عصرخود دست به قيام مسلحانه عليه ظلم و فساد مي زند و در همان حال كه زمينه اصلاح اجتماعي را فراهم آورد، ياران و طرفدارانش را به تهذيب نفس و تقواي الهي فرامي خواند. چون اگر اصلاح طلبان خود صالح نباشند، نه معناي اصلاح را به خوبي درك مي كنند و نه بر فساد و تباهي و ستم مي توانند فائق آيند.



در مسير مبارزه باظلم و فساد ممكن است به جاي به صلاح آوردن ديگران خودتسليم فساد شوند. بنابراين اصلاح فردي از اصلاح اجتماعي تفكيك ورزيده است . ازاين رو اسلام بر صالح بودن رهبري فكري و اجتماعي ، تأكيد ورزيده است ، زيرا رهبرفكري و اجتماعي جامعه در افكار، عقايد، اعتقادات ، فرهنگ ، اخلاق و ارزش ها تأثيربسزايي دارد. از اين رو اسلام به پيروان خود توصيه مي كند كه گرد رهبران فاسد جمع نشوند و از اطاعت و فرمان برداري آنان سرباز زنند. چنان كه امام حسين (ع) در مراحل مختلف حركت خود از مدينه به مكه و در مِني ' و بيضه و در مقابل سپاهيان حر بن يزيدرياحي يكي از علل قيام خود را فساد خاندان بني اميه برمي شمرد و از شايسته بودن خود براي حكومت با مردم سخن مي گويد.



مقاصد اصلاح اجتماعي انقلاب امام حسين (ع) ازنظر خود آن حضرت ، قابل درك بود. همه كساني كه به امام نامه نوشته و او را به عراق دعوت كردند و همه افرادي كه درهواي او سر و جان فداكردند، ضرورت اين امر را به خوبي درك كرده بودند و بر اساس همان علل و انگيزه هايي كه در مباحث گذشته بيان شد اصلاح اجتماعي را لازم مي شمردند و سپاه اموي را دعوت به تأييد اين علل و عوامل و انگيزه ها مي نمودند.بنابراين عواملي كه به نظر ياران امام حسين (ع) انقلاب را ايجاب مي كرد عبارت بود از:فساد بي حد و حصر خاندان اموي ، ظلم وستم و فساد خاندان بني اميه ،اعمال سياست زورو ستم و ارعاب ، تحقير و خواري ملت كه توسط حكومت جور اموي به اجرا گذاشته مي شد.



در بحث هاي گذشته علل مختلف به وجود آورنده انقلاب امام حسين (ع) را موردبحث قرار داديم ، با بهره گيري از سخنان ارزشمند امام حسين (ع) اوضاع و شرايط فردي ،اجتماعي ، سياسي و هم چنين انگيزه ها و اهداف انقلاب امام حسين (ع) را تشريح كرديم .



سؤالي كه در اين جا مطرح مي شود اين است كه آيا امام حسين (ع) با قيام و انقلاب خود توانست به وضع نابسامان امت اسلامي سر و سامان دهد؟ آيا امام حسين (ع) موفق به پياده كردن اصلاحات مورد نظر خود شد؟ آيا ايشان توانست فساد خاندان اموي را ازبين برد؟



در پاسخ به اين پرسش ها بايد گفت كه امام حسين (ع) از سرنوشتي كه درانتظارش بود با خبر بود و به مناسبت هاي مختلف اين مسئله را بيان كرده است . بنابراين نبايد هدف امام حسين (ع) را در اختيار گرفتن حكومت و قدرت دانست ، زيرا هدف انقلاب امام حسين (ع) رسيدن به پيروزي فوري نبود، ايشان كاملاً به اين امر واقف بود كه در آن شرايط ، به دست آوردن يك پيروزي نظامي ، ناممكن است .



نبايد از انقلاب امام حسين (ع) همان انتظار را داشته باشيم كه از سايرانقلاب هاي معمول جهان داريم . بلكه بايد آثار و انقلاب امام حسين (ع) را در زمينه هاي زير جست و جو كنيم :



1 - قطع نفوذ ديني ِ ساختگي امويان كه همواره به حكومت و سلطنت خود رنگ ديني مي دادند و رسوا ساختن روح بي ديني و الحاد زمان جاهليت كه حكومت اموي راتوجيه مي كرد.



2 - گسترش احساس گناه در وجدان هر فرد مسلمان ، به طوري كه احساس گناه مبدل به حالت انتقاد گردد و در پرتو آن ، هر فردي موقعيت خود را در برابر حيات و اجتماع مشخص سازد.



3 - ايجاد ارزش هاي اخلاقي جديد براي هر فرد عرب و مسلمان ، به طوري كه متوجه عوالم نوراني و خيره كنندة معنوي گردند.



4 - برانگيختن روح مبارزه و پيكار با فساد در هر فرد مسلمان به منظور استقرارجامعه بر پايه هاي جديد و به خاطر اعادة ارزش هاي انساني .



انقلاب امام حسين (ع)، سرآغاز بيداري مردم و مبدأ پيدايش انقلاب هاي آزادي بخش بود. انقلاب امام حسين (ع) موجب شد كه روح مبارزه در مردم زنده شود.موانع اصلاح فردي و اجتماعي در پرتو انقلاب امام حسين (ع) توسط مسلمانان وانقلابيون برداشته شود. دعوت كنندگان ديروز كه امروز بعد از مدت ها آرامش خفت بار، به خود آمدند احساس موجوديت و انسانيت كردند. اين امر مهم محقق نمي شد، مگر به قيام و انقلاب خونين امام حسين (ع) و ياران وفادارش كه هدفي جز اصلاح حال امت اسلامي نداشتند.



انقلاب امام حسين (ع) به لحاظ ماهيت اصلاح طلبي ، اسلام خواهي و ظلم ستيزي خود همواره مورد توجه انقلابيون و جنبش هاي اصلاحي بوده است . انقلاب اسلامي ايران نيز از اين سرچشمه فياض سيراب شده و از محتواي عالي آن الهام گرفته است . شرايط اجتماعي و فرهنگي و سياسي قبل از انقلاب اسلامي ، شبيه دوران بني اميه بود. ظلم و فساد و ستم سايه سياه خود را بر همه جا گستردانده بود، اسلام مورد تهاجم قرارگرفته بود و ارزش ها به ضد ارزش و منكر به معروف و معروف به منكر تبديل شده بود.عياشي و خوش گذراني طاغوت ، حيف و ميل بيت المال ، شرايطي را به وجود آورده بود كه تنها با حركت هاي اصلاحي ، اميد اصلاح و دگرگوني وجود داشت . امام امت با الهام ازانقلاب امام حسين (ع) مفاسد رژيم طاغوت را برشمرد و با تبيين مفاسد معاويه و يزيد وعمال آنها ذهن ها را به مفاسد و ظلم و ستم طاغوتيان زمان منتقل مي كرد.



به تعبير امام امت :«اگر قيام حضرت سيدالشهداء(ع) نبود، امروز ما هم نمي توانستيم پيروز شويم .»«واقعة عظيم عاشورا از شصت و يك هجري تا خرداد چهل و دو و از آن تا قيام عالمي بقية الله ـ ارواحنا لمقدمه الفداء ـ در هر مقطع ، انقلاب سازاست .»



بهره هايي كه انقلاب امام حسين (ع) به پيروزي انقلاب اسلامي رساند فراوان بودكه در اين جا مجال پرداختن به همه آنها وجود ندارد. به قول نويسنده كتاب فرهنگ عاشورا: «آنچه عاشورا داشت ، يك بار ايدئولوژيكي و انگيزه مكتبي براي مبارزه بود. اين محتوا در ذهن رهبر انقلاب و در دل پيروان او شكل گرفت و نهضت را پديد آوردو پس از پيروزي هم هشت سال دفاع خونين از انقلاب را اداره و تغذيه كرد.»




پاورقي

1 ـ فرهنگ و دين ، ويراسته ميرچاالياده ، هيأت مترجمان ، انتشارات طرح نو.



2 ـ حماسه حسيني ، ج 2، شهيد مطهري ، انتشارات صدرا.



3 ـ سخنان حسين بن علي (ع)، تأليف و ترجمه محمد صادق نجمي .



4 ـ مجله حوزه ، شماره 3، مقاله آفاق برون حوزه اي ، محمدرضا حكيمي .



5 ـ تاريخ طبري ، ج 6.



6 ـ لهوف ، سيد بن طاوس .



7 ـ اعيان الشيعه ، ج 4.



8 ـ انديشه ، اصلاحي در نهضت هاي اسلامي ، محمد جواد صاحبي ، انتشارات كيهان .



9 ـ پژوهشي پيرامون زندگاني امام حسين (ع)، محمد مهدي شمس الدين ، ترجمه مهدي پيشوايي ، انتشارات دارالتبليغ اسلامي قم .



10 ـ صحيفه نور، ج 16 - 17.



11 ـ فرهنگ عاشورا، جواد محدثي ، نشر معروف .


محمد تقي جعفري