آموزه هاي اخلاقي قيام امام حسين (ع)
مقدمه
واقعة حماسي عاشورا براي همه بشريت ، پيام ها و آموزه هاي سازنده و زندگي سازدارد. مبارزان ، جوانمردان ، دانشوران ، سياست مداران ، همه و همه از گفتار و رفتار امام حسين (ع ) الگو گرفته اند. اما در اين ميان تعاليم اخلاقي ِ آن امام شهيد و يژگي هاي برجسته اي دارد كه براي هر انساني سازنده و درس آموز است .
ريشه هاي اين رفتارها و منش هاي اخلاقي ، عقايد ژرف و عميقي بود كه به خدا وقيامت داشت . او با شناختي عميق از خويش و هستي و پي بردن به نقش ِ انسان درهستي به تربيتي شگرف آراسته شد. محيط تربيتي آن امام بزرگ نيز به گونه اي بود كه خمير ماية ذاتي او را، كه آميخته با نور و پاكي بود، به سوي بي نهايت پرواز مي داد.
در اين مقالة مختصر، به اجمال پيام هاي اخلاقي ِ عاشورا را مرور مي كنيم .
در ابتدا اشاره اي كوتاه به انگيزه و قيام امام حسين (ع) داريم .
انگيزه قيام امام حسين (ع)
به طور مسلم ، در حركت ها و نهضت ها، انگيزه و هدف لازم و ضروري است ، چون هر عاقلي در افعال ارادي خود، ابتدا غرض و هدف را در نظر مي گيرد، و گرنه عبث و لغوخواهد بود. اما هدف و انگيزة مردم در مبارزات مختلف است ؛ گاهي مبارزه براي رسيدن به مقام است و گاهي ، براي زياد كردن آب ، خاك ، مال وثروت است .
ولي در مبارزه هاي اولياي خدا، جز خدا و رضايت و نصرت الهي چيز ديگري تصورنخواهد شد. بنابراين ، تنها هدف و انگيزه اي كه مي توان در مبارزات ائمه هدي : بالاخص ابا عبدالله الحسين (ع) تصور كرد، همانا ترويج دين و نصرت خدا و گسترش عدالت و بر چيدن ظلم و فساد است .
همين تقدس هدف ، يكي از عوامل بقا و تداوم عظمت آن نهضت و مبارزه است ،لكن حفظ آن ، به مقتضاي عصر و زمان مختلف مي باشد. امام خميني ؛ مي گويد: «چون ما به تاريخ نگاه مي كنيم ، تحولاتي كه پيدا شده است در اسلام و مسلمين ، هر جا كه قوت ايمان در كار بود و مردم و مسلمين به قوت ايمان حركت مي كردند نصر با آنها همراه بوده است ، و هر وقتي براي رسيدن به مال و آمال دنيايي بوده ، نصر و پيروزي به طور كلي يا به صورت مدوام از آنها فرار مي كرده است ».
امام حسين (ع) فلسفة قيام و نهضت خود را چنين بيان مي فرمايد: «قيام من به خواهش هواي نفس و دنياطلبي نيست ، بلكه براي احياي سيرة رسول الله (ص) و علي ّمرتضي (ع) است و مي خواهم امر به معروف و نهي از منكر را زنده كنم .
در كتاب حضور، آمده است : «از زمان پيغمبر (ص) و بعد از رحلت آن حضرت دست هاي مرموزي بر اساس انگيزه هاي و اهداف شيطاني به كار افتاد و عمال مزدوري به كار گماشته شدند، تا نگذارند سيرة رسول خدا (ص) بدون پيرايه و فارغ از حب ّ و بغض هاي شخصي و گروهي به رشته تحرير در آيد. آنان هر نكته اي را كه به ضرر خود مي ديدند،حذف كرده و يا واژگون جلوه مي دادند و از طرفي نيز، داستان هاي بي پايه و اساس را به نفع خود ساخته و منتشر مي كردند. اينها بود كه باعث انحراف در سيرة رسول خدا (ص) وعلت به وجود آمدن كينه و عداوت نسبت به خاندان پيغمبر مي گرديد و هيچ راه حل ّ واصلاح به نظر نمي آمد، مگر همان تشخيص امام حسين (ع) كه راه حلي ّ جز شهادت وقيام نمي ديد. عاشورا در حقيقت الگو و سرمشق زندگي براي دست يابي به حيات طيّبه الهي است .
پيروزي در نهضت عاشورا
پيروزي به معناي حقيقي ، آن گاه صادق است كه انسان به هدف دست يابد، ولو درظاهر قضيه به صورت شكست جلوه كند. نهضت عاشورا، در دست يابي به هدف چنان سرعت عمل نشان داد كه پس از اندك زماني گروه توابين شكل گرفت و شعار ضدحكومتي ، از گوشه و كنار جامعه اسلامي آن روز به گوش رسيد.
امام حسين (ع) با شهادت خود و ياران باوفايش كفر يزيد و ظلم و ستم حكومت اموي را بر ملا ساخت . خطبه هاي آتشين ، امام سجاد (ع) و بانوي عظمت و شهامت حضرت زينب در مسجد اموي و بازار كوفه به خوبي ثابت كرد كه آن چه كه دستگاه تبليغي حاكم بر آنان جلوه مي داد، همه دروغ بود و مردم از جنايت هاي يزيد آگاهي تام پيدا كردندو اين مشكل ريشه دار جز در نهضت عاشوراي حسيني حل ّ نشد.
آموزه هاي نهضت عاشورا
1- وفا
در ارشاد مفيد آمده است : «قال الحسين (ع) اني لا اعلم اصحابا اوفي و لا خيراً من اصحابي ».
من ياراني باوفاتر از ياران خود سراغ ندارم و بهتر از ايشان نمي دانم .
امام حسين (ع) در مقام مدح اصحاب خود، صفت وفا را بيان مي كند كه خود درس بزرگي براي همة انسان هااست . پيمان شكني يك نوع بي بندوباري است كه آدمي رابي اعتبار و بي ارزش جلوه مي دهد. جامعه به پيمان شكنان اعتماد ندارد. امام حسين (ع) در يكي از مواقف عاشورا سخت در بي وفايي مردم كوفه اظهار ناراحتي مي كند و آنها رانكوهش كرده و مي فرمايد:
«فتبالكم ايتها الجماعة و ترحاً حين استصرختموني وَلهِين فأصرخناكم موجفين ... ألا فلعنة الله علي الناكثين الذين ينقضون الايمان بعد توكيدها»
«تبّاله » ! اي الزمه خسرانا و هلاكا.
«ترحا»: الترح النعم .
جامعه بداند كه عهد شكني چه سرنوشت سياهي را در پي دارد، در حقيقت لعن ونفرين امام حسين (ع) اختصاص به دستة خاصي ندارد، بلكه نفرتي است از هر انسان بي وفا و كارشكن .
شيخ مفيد ؛ مي نويسد: امام حسين (ع) با دلي سوزان مقابل سپاه كوفه ايستاد وفرمود:
«اني لم اتتكم حتي اتتني كتبكم و قدمت علي ّ رسلكم »
من از پيش خود به اين جا نيامدم ، اين شما بوديد كه مرا دعوت كرديد و به سوي من اشخاصي را فرستاديد.
در اين بيان ، حضرت اشاره دارد كه شما به طور كتبي و شفاهي با من عهد و پيمان بستيد. و بر اساس اصل انسانيت ، نبايد عهد و پيمان خود را ناديده بگيريد در مكتب عاشورايي امام (ع) عهدشكني بزرگ ترين گناه است .
پيغمبر اكرم (ص) مي فرمايد:
«من كان يؤمن بالله و اليوم الاخر فليف اذا وعد؛
هر كس به خدا و روز قيامت ايمان دارد، به وعدة خود وفا كند». اين روش پيغمبربود در دوران جواني و قبل از بعثت .
مجلسي ؛ در بحار الانوار مي نويسد:
جواني به نام عمار با پيغمبر (ص) قرار گذاشتند كه با هم گوسفندان خود را در وادي سبز و خرمي براي چرا ببرند. پيغمبر (ص) قبل از عمار به آن نقطه رسيد، ولي گوسفندان خود را نگه داشته و اجازه چريدن به آنها نداد. عمار مي گويد: علتش را پرسيدم . فرمود: من با تو قرار گذاشته بودم كه گوسفندان خودمان را با هم در اين محل بچرانيم ، بدين جهت ميل نداشتم قبل از آمدن تو گوسفندانم را بچرانم .
پيغمبر (ص) درس وفاي به عهد را در عمل به مسلمانان آموخت ، حتي درقراردادهاي با كفّار نيز پايبند به عهد بوده است .
حذيفه گويد: با رفيقم ابوطيل از مدينه بيرون آمديم تا به پيغمبر اسلام و سپاه مسلمين در جبهة جنگ بپيونديم . اتفاقاً به جمعي از كافران قريش برخورديم ، آنان ما رااسير گرفته و از ما قول گرفتند كه در صورت آزادي به ياري محمد (ص) نرويم و بر عليه آنهانجنگيم . ما هم اين قول را داديم و آزاد شديم از آن جا به حضور پيغمبر (ص) رسيديم وماجرا را نقل كرديم و اجازه خواستيم كه در جنگ شركت كنيم ، فرمود: نه شما با آنها عهد وپيمان داريد و نبايد آن را ناديده بگيريد. شما برويد و به عهد خود وفا كنيد. ما هم از خداياري مي خواهيم .
مكتب عاشوراي حسين (ع) همان مكتب خاتم الانبيا را دنبال مي كند و همان درس را مي آموزد.
آيات راجع به وفاي عهد
قرآن كريم موضوع وفاي به عهد را از علايم و صفات مردم با ايمان قرار داده است و مي فرمايد:
( قد افلح المومنون * الذينهم في صلوتهم خاشعون * والذينهم لا ماناتهم وعهدهم راعون ) ؛
همانا مردم با ايمان رستگار شدند، آنان كه در نماز خود خاضع و خاشع اند و نسبت به امانت ها و عهد و پيمان خود وفا دارند.
و در آيه ديگر مي فرمايد:
( و اوفوا بالعهد ان العهد كان مسئولا ) ؛ به عهد و پيمان وفادار باشيد و بدانيد كه اين امر در نزد خداوند بازخواست مي شود.
امام هفتم حضرت موسي بن جعفر (ع) مي فرمايد:
«لادين لمن لاعهد له »
از اين آيات و روايات استفاده مي شود كه در اسلام وفاي به عهد از وظايف حتمي هر فرد مسلمان است .
2 ـ سخاوت
دومين درسي كه از نهضت عاشورا مي توان گرفت درس جود و سخاوت است .امام حسين (ع) مرد با جود و كرم بود. آن حضرت در برخورد اول ، آقايي و كرمش را نشان داد.
شيخ مفيد مي گويد:
«جاء القوم ذهاء الف فارس مع الحر حتي وقف هو و خيله مقابل الحسين (ع) في حرّ الظهيرة و الحسين و اصحابه معتموّن متقلدون اسيافهم فقال الحسين (ع) (و هو منبع الجود الكرم ) لفتيانه اسقوا القوم و ارووهم من الماء و رشفوا الخيول ترشيفاً ففعلوا وملئوا القصاع من الماء ثم يدنونها من الفرس الي ان قال و سقوا كلهم مع افراسهم قال علي بن الطعان المحاربي كنت مع الحرّ فجئت في اخر من جاء من اصحابه فلّما رأي الحسين (ع) مابي و فرسي من العطش قال انخ الراويه عند السقاء ثم قال يابن الاخ انخ الجمل فانخته فقال اشرب فجعلت كلما شربت سال الماء من السقاء فقال الحسين (ع) اخنث السقاء فلم ادركيف افعل فقام (ع) فخنثّه فشربت و سقيت فرسي »؛
در نزديكي كربلا حرّ با هزار سوار در گرماي طاقت فرساي نيمه روز در برابرحسين (ع) ايستاد. امام حسين با يارانش عمامه ها بر سر بسته شمشيرها را به گردن آويزان نموده بودند. آن حضرت كه (منبع جود كرم بود) آثار تشنگي در لشكر حرّ ديد و به جوانان خود فرمود: اين مردم را آب دهيد و سيرابشان كنيد و دهان اسبانشان را نيزتركنيد، پس چنان كردند و به ترتيب با كيفيت خاصّي همه را آب دادند.
علي بن طعان محاربي گويد: من آخرين فرد لشكر بودم كه رسيدم .امام حسين (ع) چون تشنگي من و اسب مرا ديد، فرمود: آب بياشام . من هر چه مي خواستم بياشامم ، آب از دهانة مشك مي ريخت . خود آن حضرت برخاست سر مشك را پيچاند. پس آشاميدم و اسبم را سيراب كردم .
امام (ع) با اين كار به جامعه بشريت درس جود و سخاوت را داد. چشم روزگار چون حسين را نديد. مادر دهر عقيم است از مثل چنين بزرگواري كه در عين گرفتاري بادشمنش اينگونه رفتاري نمايد. او فرزند همان آقايي است كه غذاي مخصوص به خود رابه قاتلش مي دهد.
امام حسين در مكتب علي (ع) كلاس ديده ، چقدر اين عمل حسين (ع) به روش اميرالمومنين (ع) در جنگ صفين نزديك است .
مورخان مي نويسند:
چون علي (ع) در جنگ با معاويه شريعة آب را متصرف شد، بر دشمن ستيزه نكردو حس ّ انتقام جويي به خود نگرفت و با آنان مقابله به مثل نكرد، بلكه به مضمون «وسجّيتكم الكرم » دستور داد آب را به روي دشمن باز بگذارند. آفرين بر اين گونه رهبران الهي ، امام حسين (ع) در نهضت عاشورا روش پدر بزرگوارش را پيش مي گيرد بااين كه سخت در محاصره دشمن است و مي تواند بدين وسيله دشمن را آزار دهد، ولي علي گونه رفتار مي كند، حتي دشمن تشنه را با دست مباركش آب مي دهد.
آري خود فرموده است : من مي خواهم به سيرة جدم و پدرم رفتار كنم ، چه درسي بالاتر از درس عملي . اين جزئي از سخاوت هاي آن حضرت بود كه ذكر شد. آن شاعرعرب چه زيبا سروده است :
*
لن يخب الان من رجاك و من حرّ من دون با يك الخلقه انت جواد و انت معتمدابوك قد كان قاتل الكفره
*
انت جواد و انت معتمدابوك قد كان قاتل الكفره انت جواد و انت معتمدابوك قد كان قاتل الكفره
3- استقامت و صبر
در لهوف آمده است : امام حسين (ع) هنگام حركت از مكه معظمه ، در بين جمعيت ايستاد و فرمود:
«الحمد لله و ماشاء الله و لا قوة الاّ بالله، و صلي الله علي رسوله خط الموت علي ولد آدم مخط القلادة علي جيد الفتاة و ما اولهني الي اسلافي اشتياق يعقوب الي يوسف وخيّر لي مصرع انا لا قيه كانّي باوصالي تقطعها عسلان الفلاة بين النواويس وكربلا، فيملأن مني اكراشا جوفا و اجربة سغبا لا محيص عن يوم خط ّ بالقلم رضي اللهرضانا اهل البيت نصبر علي بلائه ويوّفينا اجور الصابرين لن تشذّ عن رسول الله لحمته بل هي مجموعة له في حضيرة القدس تقربهم عينه و ينجزبهم وعده الا و من كان فيناباذلا مهجته موطنا علي لقاء الله نفسه فليرحل معنا فاني راحل مصبحاً ان شاء الله تعالي ؛
سپاس از آن خداوند است آنچه را كه بخواهد انجام خواهد شد و هيچ قوه و نيرويي جز به وسيلة خدا نيست ، و درود خدا بر رسول او. مرگ بر همة انسان ها لازم شده ، همچون گردن بند بر گردن دختر جوان و چه بسيار مرا به ديدن گذشتگان خود مشتاق نموده ، ماننداشتياق يعقوب به ديدار يوسف و براي من برگزيده شده زميني كه در آن كشته خواهم شدكه به آن خواهم رسيد؛ گويا مي بينم كه گرگ هاي بيابان ميان نواويس و كربلا، اعضاي بدنم را پاره پاره كرده تا كه شكم هاي گرسنة خود را سير نموده و انبان هاي خالي خود را پرنمايند. از روزي كه با قلم قدرت نوشته شده ، مفرّي نيست . خشنودي خدا خشنودي مااهل بيت است . بر بلاي او شكيباييم و اوست كه بر صبرمان پاداش مي دهد، هرگز قرابت از رسول خدا جدا نمي شود، او كه به منزلة پود جامه به آن حضرت پيوسته است .
بلكه همه در بهشت در حضور او خواهند بود، زيرا آنها نور چشم پيامبر و وسيلة تحقق يافتن و عينيت پيدا كردن وعده هاي اويند. آگاه باشيد هر كه در راه ما آمادة جانبازي است و از شهادت و ملاقات خداوند خشنود است پس بايد كه با ما كوچ كند، چون - اگر خدا بخواهد - صبح فردا من كوچ خواهم كرد.»
استقامت در قرآن
در قرآن كريم امر به استقامت شده : ( فاستقم كما امرت ) ؛ استقامت كن همان گونه كه بدان مأموريت يافته اي .
اصولاً موفقيت و پيروزي در هر كار، وابسته به استقامت و پايداري است . كسي كه مي خواهد قدم هاي اصلاحي بر دارد و جامعه خود را به سوي سعادت و نيك بختي هدايت كند، نبايد از كارشكني هاي مخالفان و ناسزا و دشنام آنها بهراسد و از ميدان به در رود،بلكه لازمه آن تحمل انواع مشكلات و شكيبا بودن در برابر ناملايمات و استقامت وپايداري كردن در راه رسيدن به هدف است .
امام حسين (ع) عملاً اين مطلب را در نهضت عاشورا مجسم كرد. حضرت استقامت ورزيد، و به هدف رسيد و آن را حفظ كرد.
نكته قابل توجه اين كه استقامت از عالي ترين صفات است هرگاه انسان با تفكر وبدون دخالت احساسات و تعصّبات باطل ، صحت و درستي مطلبي را دريافت براي رسيدن و حفظ آن بايد پافشاري و پايداري كند.
امام حسين (ع) بر همين مبنا قيام كرد. اين مطلب از نامه اي كه به محمد حنفيه نوشت ، به خوبي استفاده مي شود و از جملات خطبة گذشته پيداست كه امام حسين (ع) نتيجه پاياني نهضت را هم ديد و با تفكر صحيح وارد عمل شد.
نكتة ديگر آن كه استقامت در تمام راه هاي صحيح و هدف هاي مشروع و معقول پسنديده است ، ولي راهي كه به حق ، شايستگي دارد، استقامت و تحمل رنج هايي را نيزدر بردارد. استقامت در راه خدا و حفظ ايمان و گسترش معنويات در ميان جامعه امري پسنديده و واجب است .
نوشته اند: هر چه مشكلات و مصائب عاشورا سنگين تر مي شد، چهرة مبارك امام برافروخته تر مي شد، چون استقامت در راه هدف بود.
خداوند هم بندگانش را به قيام براي خود موعظه مي كند: ( قل اني اعظكم بواحدة ان تقوموا لله ) .
امام حسين (ع) به سبب دين در برابر طوفان ها و سيلاب بلاها و حوادث سنگين عاشورا ايستاد و استقامت كرد. در نتيجه توانست آيين مقدس اسلام را در دنياي بشريت حفظ كنند، اگر استقامت در نهضت عاشورا در تمام افراد - زن ، مرد، پير و جوان - حاكم نمي بود، نتيجه مطلوبي به دست نمي آمد.
از مكتب عاشورايي امام جهان بيدار و هوشيار مي شود زيرا هر كسي در سراسرزندگي خود مشكلات و گرفتاري هايي را ممكن است ببيند، كه جز از راه شكيبايي واستقامت نمي توان آن را برطرف كرد.
استقامت در تهذيب اخلاق عاملي بسيار قوي است . آنان كه خود را با سلاح استقامت مجهّز كرده اند، در برابر ناملايمات روحي و جسمي به آساني گذر نموده و هيچ گاه از حريم دين خارج نمي شوند، به خشونت و تعصب بي جا دست نمي زنند و گاه در عين قدرت با دشمن ملاطفت مي كنند.
همراهي استقامت با خشونت و سختي ، تفكر باطلي است و اين مطلب با دقت دررفتار امام حسين (ع) در ميدان عاشورا روشن خواهد شد.
وقتي كه اصحاب گفتند: اجازه دهيد با لشكر حرّ بجنگيم ، اينها فعلاً زياد نيستندمي توانيم از عهدة شان برآييم . امام حسين (ع) فرمود: نه من دوست ندارم ابتدا كنندة جنگ باشم . امام به دشمن در مقام مكالمه «يا بن الاخ » مي گويد: چون هنگام ظهرمي شود، در مشكل ترين وضع ، اقامة نماز جماعت مي كند و تا دشمن تيراندازي نكرد،امام دستور حمله صادر نكرده بود. او در مقابل سپاه دشمن مي ايستد و آنها را با بيان نرم وآرام نصيحت مي كند و در هدايت آنها مي كوشد كه شايد و لو يك نفر هم باشد به سعادت برسد.
امام حسين (ع) تمام وجودش در حال مبارزه در صبر و استقامت بود، لحظه اي تابع هواي نفس نشد.
حقيقت استقامت و صبر در مكتب عاشوراي امام حسين همان روش پسنديدة آن حضرت بود، به مضمون : «اشجع الناس من غلب هواه » امام (ع) اشجع الناس بود درنهضت عاشورا.
4- علاقة به نماز و نيايش
طبري مي نويسد: امام حسين (ع) از سپاه كوفه براي اداي نماز و دعا يك شب رامهلت خواست :
«قال الحسين ارجع اليهم و استمهلهم هذه العشية الي غد لعلّنا نصلي لربنا اللّيلة و ندعوه و نستغفره فهو يعلم اني احب الصلوة له و تلاوة كتابه و كثره الدعا و الاستغفار ؛بعد از مكالمة حضرت ابي الفضل (ع) با شمر در عصر تاسوعا و بازگو كردن جريان محضرمبارك برادر عزيزش حسين (ع) حضرت فرمود: به سوي آنها برگرد و امشب را تا صبح مهلت بگير، اميد آن كه ما براي خشنودي خدا امشب را نماز گزارده و او را بخوانيم و طلب آمرزش كنيم . به راستي كه من نماز براي خدا و تلاوت كتاب او و دعا و استغفار زياد رادوست دارم ».
ابن اثير در كامل مي نويسد:
ابو ثمامة صائدي چون جنگ روز عاشورا را شديد ديد، عرضه داشت : «يا اباعبداللهاحب ّ ان لقي الله ربي و قد صليت هذه الصلوة فقال الحسين (ع) ذكرت الصلوة جعلك اللّ''''ه من المصلين ؛
سپس فرمود: «سلوهم ان يكفوا عنّا حتي نصلي ؛
ابوثمامه از امام حسين درخواست كرد و گفت : من دوست دارم پروردگارم را ملاقات كنم ، در حالي كه نماز ظهر را خوانده باشم . حضرت سر به آسمان برداشت و فرمود: نماز رايادآوري كردي ، خداوند تو را از نماز گزاران قرار دهد. بله ، الان وقت نماز است . از اين قوم بخواهيد لحظه اي دست از جنگ بردارند تا نماز بخوانيم ».
در بعضي از مقاتل مي نويسند: در شب ، عاشوراييان «لهم دوي ّ كدوّي النحل » درذكر و مناجات خدا در زمزمه بودند.
عبادت هاي شب عاشوراي حسين و اصحاب گرامي اش حرّ و عده اي ديگر را به سوي حق رهنمون كرد و در مسير راه نيز زهير و عده اي را به جانب حق كشانيد. اين كشتي نجات تا پايان دنيا در حركت است ، تا غرق شدگان بحر معاصي را از هلاكت ونابودي نجات دهد.
اگر امام در ظهر عاشورا به نماز و بر دوستي ِ نماز و دعا سفارش مي كند، به اين جهت است كه مردم را عاشق دستورهاي الهي كند و اهميت احكام الهي را به آنها عملاًگوش زد نمايد تا مردم از قافلة سعادت باز نمانند. با اين كه دو تن از ياران باوفايش هدف تيرهاي دشمن قرار داشتند مي خورد، مي فرمايد:
«يا زهير و يا سعيد بن عبدالله «تقدما امامي حتي اصلي الظهر؛ شما جلوي من بايستيد تا من نماز ظهر را بخوانم ».
از ابن عباس نقل است كه به اميرالمومنين گفتم : حالا وقت ِ شدت جنگ به نمازمي ايستي ؟! در جواب فرمود: جنگ ما براي احياي نماز است .
نماز در احاديث ائمه : ستون دين معرفي شده ؛ يعني نداشتن نماز مساوي بانداشتن اصل دين است .
امام صادق در آن حديث معروف مي فرمايد: به شفاعت ما اهل بيت نمي رسدكسي كه به نماز استخفاف داشته باشد. امام حسين در عمل اين مطلب را اثبات نمود، اگرهنگام گرفتاري و خطر، ترك نماز مجاز بود، امام (ع) نماز را ترك مي كرد.
عاشقان امام حسين ، در همه حال مخصوصاً ايام عزاداري عاشورا از اين نكته غفلت نكرده و نماز را فداي برگزاري مراسم نكنند.
شهيد رجايي چه زيبا گفت : «به كار بگو نماز دارم ، به نماز نگو كار دارم .»
خداوند متعال اقامة نماز را از صفات متقين قرار داده و بر صفات ديگر مقدم داشته است . ( الذين يقيمون الصلاة ) ؛ متقين و پرهيزكاران آنهايي هستند كه نماز رابرپا مي دارند.
امام معصوم مي فرمايد:
«الصّلاة ان قبلت قبل ماسواها و ان ردّت ردّ ماسواها» .
از اين روايت استفاده مي شود كه پذيرش اعمال در گرو قبولي نماز است ، اگر نمازقبول شد بقية اعمال قبول مي شود. خلاصه ، موضوع نماز در دين اسلام از همة موضوعات با اهميت تر است .
اهميت دادن به نماز، از عملكرد امام (ع) در ظهر عاشورا نمايان است .
دعا نيز از نظر امام حسين (ع) بسيار بااهميت است . حضرت مي فرمايد:
ما شب عاشورا را مهلت گرفتيم براي نماز و دعا به درگاه حضرت حق جل و علا.
5- يكي از درس هاي عاشورا، نكوهش از هواهاي نفس است . خداوند متعال مي فرمايد:
( ان النفس لامارة بالسوء )
و در جاي ديگر مي فرمايد:
( لا تبتّع الهوي فيضلك ّ عن سبيل الله ) .
پيروي هواي نفس مكن كه تو را از راه خدا گمراه كند.
در اصول كافي از حضرت امام باقر (ع) نقل مي كند كه پيغمبر اكرم فرمود:
«خداوند به نعمت و جلالت خود قسم ياد كرد كه هرگاه بنده ، هوا وميل خود را برهواي من اختيار كند در كارش تفرقه اندازم ».
امام حسين (ع) در يكي از خطبه ها اشاره مي كند كه مردم دچار متابعت هواي نفس شدند و شيطان بر آنها غالب شد و دين لقلقة زبان بيش نيست : «يحوطونه مادرّت معايشهم ». به هر سو كه نفع خود را ببينند به همان سو زبان را مي گرداند و قدم برمي دارند.
امام در ملاقات خصوصي با پسر سعد به اين مطلب صريحاً گوشزد نمود.
در پايان وداع به حضرت امام زين العابدين (ع) مي فرمايد:
«استخوذ عليهم الشيطان فانساهم ذكر الله ؛ اينها از ذكر خدا غافل شدند و دربست در اختيار شيطان و هواي نفس قرار گرفتند».
آري ، اين همه بيچارگي و سيه روزي كه دامن گير دولت هاي وقت ، مخصوصاًامريكاي جنايت كار شده همه به سبب حكومت هواي نفس بر آنان است كه در راه رسيدن به آن از هيچ جنايتي پروا ندارند. ميليون ها مردم بي گناه را فداي خواهش هاي نفسي خود مي كنند.
امام حسين (ع) در وصيت نامة خود به محمد بن حنيفه فرمود:
«من به هواي نفس و رسيدن به مقام و جاه خارج نشدم ».
جان ها فداي حسيني كه با قيام خود دين خدا را ياري كرد و مردم را به اخلاق فاضله دعوت نمود. بني اميه را به جهان اسلام شناساند.
پندهاي امام حسين (ع)
در پايان به چند مورد از موعظه ها و پندهاي آن حضرت اشاره مي شود:
1ـ قال الحسين (ع) : «اي بني ايّاك وظلم من لايجد عليك ناصراً الااللهعزوجل ؛ پسرم بترس از ظلم كردن به كسي كه غير از خدا ناصر و ياوري ندارد».
2ـ و قال (ع) لرجل اغتاب عنده : «يا هذا كف ّ عن الغيبة فانها ادام كلاب النار؛ مردي نزد حضرت ، غيبت شخصي را مي كرد. حضرت او را نهي كرد و فرمود: غيبت كننده خوراك سگان جهنم است .
3ـ قال (ع) في جواب رجل سئله الموعظه حتي لايعصي و لايذنب بعد فقال : «افعل خمسة اشياء و اذنب ماشئلت فاوّل ذلك لاتاكل رزق الله و اذنب ماشئت و الثاني اخرج من ولاية الله و اذنب ما شئت و الثالث اطلب موضعاً لايراك به واذنب ما شئت و الرابع اذا جاء ملك الموت ليقبض روحك فادفعه عن نفسك و اذنب ما شئت و الخامس اذاادخلك مالك في النار فلا تدخل النار و اذنب ماشئت ؛
مردي آمد خدمت اما حسين (ع) عرض كرد: من مردي هستم كه بر هيچ گناهي صبر نمي كنم . مرا موعظه و پندي ده تا ديگر گناه نكنم . حضرت فرمود: پنج چيز را قبول كن و هر چه خواهي گناه نمايي ، بر تو باكي نباشد و آن پنج چيز آن است : از روزي خدانخوري و در ملك خدا نباشي و در ديد خدا قرار نگيري و به ملك الموت تسليم نشوي وچون خواستند تو را به آتش بيندازند در آتش نروي با قبول اين خصلت ها مانعي از گناه كرد
فقيهي مازندراني ،عبدالرحمن