آسيب شناسي عزاداري سالار شهيدان عليه السلام
سالار شهيدان حضرت ابا عبدالله الحسين(ع) يكي از سرمايهيهاي گرانقدر عزاداري ما است كه شيعه را حفظ كرده و به تعبير حضرت امام (ره) اسلام در بقاي خودش مديون عاشورا است و تاكيد ائمه هدي بر پاسداشت آن روز بزرگ، فراوان است. اما در طول تاريخ، اين سرمايه در معرض انحراف و خطر بوده است. آسيب هايي مي تواند اين سرمايه هاي عظيم را تهديد بكند كه يكي از آنها، تحريفات واقعيت هاي عاشورا است. در اين نشست در محضر اساتيد بزرگوار اين موضوع را به بحث مي نشينيم، كه اساساً تحريف چيست و چه آسيب هايي از اين ناحيه مي تواند به عزاداري امام حسين(ع) وارد شود.
مخالفان و دشمنان در اهداف و انگيزه هاي قيام امام حسين(ع) تحريف كردند، اما دوستان بيشتر در شكل قضايا دست بردند.
استاد پيشوايي:
وقتي به بحث تحريف قضيه عاشورا و آسيب شناسي عزاداري مي پردازيم گمان نشود كه ما با عاشورا و عزاداري مخالفيم. ما به عنوان شيعه كه در دامن اهل بيت بزرگ شده ايم و پيرو مكتب اهل بيت هستيم، عاشورائي و حسيني هستيم، عاشورا و مكتب ائمه(ع) براي ما يك سرمايه بزرگ است و سرمايه هر قدر ارزنده تر باشد، صاحب سرمايه بيشتر مراقبت مي كند كه آسيبي به آن نرسد؛ بنابراين به همان دليل كه اين سرمايه براي ما ارزنده است بايد در برابر آسيب ها و خطرات و انحراف هايي كه آن را تهديد مي كند حساس باشيم.
بعد از پيروزي انقلاب شكوهمند، اولين محرمي كه پيش آمد يك نوع غرور براي مردم حاصل شده بود كه ما ديگر پيروز شديم و طاغوت را شكست داديم و محرم آن سال رو به كمرنگ شدن بود. امام راحل بيانيه اي صادر و تاكيد كردند كه عزاداري را مثل زمان گذشته به صورت سنتي و به صورت دسته جمعي، در خيابان ها و معابر برگزار كنيد. از بيداري هاي تاريخي امام اين بود كه وقتي ديد عاشورا در حال كم رونق شدن است، تاكيد كرد كه مردم به همان شكل سنتي ادامه دهند. مردم هم آمدند به ميدان و ديگر بعد از آن عزاداري رونق پيدا كرد. صحبت اين نيست كه عزاداري ها به اين شكل صورت نگيرد، مراجع فعلي خودمان هم تاكيد فرموده اند كه مراسم عزاداري بايد به خيابان ها كشانده بشود. اگر حادثه عاشورا در ميان كتاب ها مي ماند به دست فراموشي سپرده مي شد؛ يك راز اين كه حادثه ي عاشورا زنده مانده، اين است كه به صحنه كشانده شده و به ميان مردم آمده است. يادم مي آيد در يك كتاب خواندم كه يك غير شيعه به شيعه اي گفته، چه خبرتان است، از عاشورا چند قرن گذشته، شما چرا عاشورا را زنده مي كنيد؟ آن شيعه يك طنز تاريخي گفته است كه بلي ما در مورد غدير كوتاه آمديم، شما اصل غدير را انكار كرديد؛ نمي گذاريم چنين وضعي براي عاشورا پيش آيد. بنابراين عاشورا زنده است و زنده مي ماند و بايد زنده بماند. صحبت اين است كه حواسمان جمع باشد، كه تصوير صحيح از آن ارائه بشود. افسانه ها داخل نشود، و با عوام گري آميخته نشود، و مطالب دور از عزت و شان ائمه و اهل بيت (ع) در اين جريان ها مطرح نشود. اما اصل بحث را اين طوري آغاز مي كنم كه خداوند متعال يهود و اهل كتاب را محكوم مي كند كه «يحرّفون الكلم عن مواضعه» اين ها تحريف مي كنند، تحريف يعني دگرگون كردن و عوض كردن . تحريف كردن و عوض كردن يك سخن چند شكل دارد: يك وقت محتوايش را عوض مي كنيم، و يك وقت الفاظش را تغيير مي دهيم. يك وقت، يك لفظ از آن كم مي كنيم و يك وقت يك لفظ را به آن اضافه مي كنيم. تحريف هايي كه در واقعه ي عاشورا راه پيدا كرده، بيشتر از طرف دوستان بوده است تا دشمنان. آن وقت تحريف دوستان هم با تحريف دشمنان خلط شده است. دشمنان و مخالفان اهل بيت، در انگيزه ها و اهداف قيام عاشورا، تحريف كردند، مثل ابن خلدون كه قيام عاشورا را دنيا گرايانه تحليل مي كند. مثل اين كه در ذهن خودش مسلم بوده كه امام حسين(ع) گفته است من يزيد را شكست خواهم داد و حكومت خواهم كرد. در حالي كه در هيچ يك از بيانات امام حسين(ع) چنين تعبيري پيدا نمي كنيد. ابن خلدون مضمونش اين است مي گويد حسين بن علي مرد خوبي بود، عادل بود، پسر پيغمبر بود، و حرفش هم درست بود ولي محاسبات حسين بن علي(ع) غلط در آمد؛ بدون نيروي لازم به جنگ يزيد رفت و به اين نكته توجه نداشت، لذا شكست خورد.
فدائيان صفويه در روز عاشورا شمشير به دست بيرون آمدند و تصورشان اين بود كه نوعي همدردي و مواسات با اصحاب امام حسين(ع) داشته باشند. آنان مي گفتند در چنين روزي كه اصحاب امام حسين(ع)، و خود امام، و بني هاشم تير مي خورند پس ما هم اين حالت را براي خودمان ايجاد مي كنيم؛ يعني نشان مي دهيم كه ما در راه امام حسين(ع) فدوي هستيم؛ و حاضريم سرمان بريده شود و اين شروع قمه زني شد.
يا مثلاً امام حسين(ع) را به خارجي گري متهم مي كنند؛ مي گويند يزيد خليفه بود، مردم با او بيعت كرده بودند. حسين بن علي(ع) خروج و شورش كرد و در تاريخ اسلام، خلفا خوارج را سركوب مي كردند. علي خوارج را سركوب كرد، ابوبكر، اهل ردّه را سركوب كرد. جوابش اين است كه خلافت يزيد از ريشه مشروعيت نداشت حتي از طرق و قانوني كه اهل سنت مشروع مي دانند؛ يزيد از نظر شخصي شرط عدالت را نداشت و به دلائل مختلف ديگر، خلافت يزيد از اساس فاقد مشروعيت بود. مخالفان و دشمنان در اهداف و انگيزه هاي قيام امام حسين(ع) تحريف كردند، اما دوستان بيشتر در شكل قضايا دست بردند. از دوران صفويان كتاب هايي كه مخصوصاً به فارسي نوشته شده (همچنين كتاب هاي عربي) عنوان كتاب ها بر حزن انگيزي قضيه دلالت مي كنند. (استاد رسول جعفريان در منابع تاريخ اسلام اسم حدود صد كتاب را برد - رياض المصائب، رياض الحزن، طريق البكاء، طريق المصائب...- اينها بنايشان بر اين بوده كه بر جنبه ي حزن انگيزي قضيه تكيه كنند، بنابراين آمدند قضايايي را به آن اضافه كردند يا قضايايي خاص را بسط دادند. مقداري از تحريف هايي كه در مقتل ها راه يافته از اين طريق بوده كه قضايا را بزرگ كردند و شاخ و برگ زيادي دادند.
نمونه هايي از تحريفات در واقعه عاشورا
استاد يوسفي غروي:
در اين جا تذكر مطلبي لازم است: و آن توصيه مرحوم استاد شهيد مطهري به مطالعه كتاب «لؤلؤ و مرجان» مرحوم نوري كه در شرائط منبريان است؛ كه از شرائط منبريان، دو شرط را شرط اساسي قرار داده است؛ اخلاص و صدق. از لحاظ نيت مخلص باشند و براي خدا اين كار را انجام بدهند و شرط دوم دنباله شرط اول است كه اگر كسي در نيت اين كار، مخلص باشد طبعاً بايد صادق باشد. نمي شود كسي اخلاص داشته باشد ولي نسبت به صداقت تقيد نداشته باشد. وي در ضمن شرط صدق نمونه هايي از مطالب بي اساس را ذكر كرده است. يكي از نمونه ها اين قصه معروف است كه حضرت زهرا در وقت وفات، از دخترش حضرت زينب خواست كه وقتي امام حسين(ع) به كربلا مي رود به همراهش برود و در دم آخر وقتي كه مي رود به طرف ميدان، چون من نيستم، شما زير گلوي امام حسين، جاي خنجر شمر را ( حالا اگر شمر باشد) به نيابت از من ببوس؛ و حضرت زينب يادش نبود تا روز عاشورا، تا آن لحظه آخر، بعد از اين كه امام حسين(ع) خداحافظي كرد، رفت به طرف ميدان، بين خيمه ها و لشكر دشمن بود كه دفعتا جناب زينب صدا زد " مهلاً مهلا يابن الزهرا" امام حسين سرش را برگرداند و ديد حضرت زينب است و زينب گفت از اسب بيا پايين . امام حسين آمد و حضرت زينب جريان را برايش بازگو كرد و همان جا امام گفت بيا به وصيت مادرم عمل كن حضرت زينب هم زير گلويش را بوسيد " اكشف لي عن صدرك فكشف لها (عن صدرك يا عن نحرك) فشمته في صدره و قبلته في نحره" سينه او را بوئيد و زير گلوي او را بوسيد. بعد رو به مدينه كرد و حضرت زهرا(س) را سلام داد، گفت:«يا امّاه لقد ردت الوديعة.»
ريشه اين غلوها علاوه بر آن مسامحه اي كه مستمعين دارند اين است كه جماعت مداح ها متولي ندارند؛ تحت پوشش و نظارت نيستند. سازمان تبليغات اسلامي، طلاب عزيز را به عنوان واعظ اعزام مي كند ولي مداح را چه كسي اعزام مي كند؟ تا زماني كه مداحان تحت پوشش در نيايند و آموزش نبينند، تا به آنان هشدار داده نشود، و آنها را به مطالعه وادار نكنند، وضع به همين منوال خواهد بود.
بعد از اعلان رسميت دولت صفوي در ايران جنبه مصيبت، و گريه و عزاداري هدف شد، در صورتي كه ائمه(ع) ما را دعوت به احياي اصل قيام امام حسين نموده اند. البته ما به ذكر مرثيه ي امام حسين و حتي گريه و گرياندن براي امام سفارش شده ايم، اما اين هدف نيست. گريه و عزاداري وسيله است، گر چه وسيله اي است كه « يتقرب بها الي الله » اما وسيله احيا است، به قول خود امام، گريه بر شهيد زنده نگه داشتن آن شهيد است. اينها وسيله براي زنده نگه داشتن ذكر امام حسين است و به پيرو آن اهداف امام حسين . اگر وسيله به هدف تبديل بشود خود اين هم انحراف است. وانگهي تا مدتي بعد از اعلان رسميت تشيع از سوي دولت صفوي، تصوف صفوي بر تشيع تفقهي صفوي غلبه داشت و تصوف، تفقه ندارد، علم ندارد، لذا در باز مي شود. براي مثال، اين انحرافات مخصوصاً با آن شعر معروفي كه «ما درون را بنگريم و حال را ني برون را بنگريم و قال را» هر چه دلتان بخواهد بگوئيد چون ما به مقصد نگاه مي كنيم. دلت را صاف كن هر كار مي خواهي بكن، هر چه مي خواهي بگو. متأسفانه اين يك مقدار از عوامل بود كه ظهور چنين وضعيتي را سبب شد. از طرف ديگر فقهايي هم كه در آن دوران دعوت به تفقه و به دست گرفتن زمام علميت فقهي مذهب تشيع شدند، آنان هم متأسفانه دچار افكار اخباري گري شدند. اخباري گري هم اين مسئله را عنوان كرد كه "كذب" قبح ذاتي ندارد. كذب قبحش قبح عرضي است و به لحاظ آثار كذب است و الا اگر كذب بدون عارضه بدي باشد؛ و عوارض خوب داشته باشد، مانعي ندارد. مخصوصاً عوارض كذب اگر نافع به مذهب باشد و نفع مذهب چيست؟ اين است كه هر چه پياز داغ قضيه امام حسين(ع) بيشتر بشود اين به نفع مذهب است. به چه دليل؟ به قياس اين كه ائمه ما را دعوت به عزاداري كردند؛ پس هر چه دلتان بخواهد بگوئيد. خود ائمه كه مقتلي معين نكردند، بنابراين راه باز است؛ هر چه ما بخواهيم مي توانيم بگوئيم چون اگر كذب هم باشد كذب نافع به مذهب است. و از آن طرف مخصوصاً در بحرين، شيعه هاي بحرين كه از يك طرف عرب بودند و از طرف ديگر اخباري منش بودند، هيچ مانعي نداشتند براي اين كه چيزهايي را به عنوان مزيد حزن و اندوه براي قضيه كربلا بنويسند و به شكل خبري در بياورند. نتيجه كار اينها كم كم به ساير جهان تشيع سرايت كرد و ترجمه شد و صورت نقليات مقتلي پيدا كرد. وانگهي مداحي و مرثيه خواني بيشتر پيدا شده است؛ اينها غالباً چيزهايي را نقل مي كنند كه حتي مطالعه اي نيست، مسموعات است، افواه الرجال است، مجلسي است؛ از يكديگر ياد مي گيرند و نقل مي كنند.
-در جريان بوسيدن گلوي امام حسين(ع)، مرحوم حاجي نوري (ره) اشاره كرده است به اين كه آيا از نظر فقهي اصلاً جايز است خواهر گلوي برادر را ببوسد؛ آن هم در حضور ديگران؟ حالا اگر زن و شوهر باشند آيا جايز است زني شوهر خودش را جلوي ديگران ببوسد؟ مي گويند كه ممكن است پوشيده بوده باشد. اگر پوشيده بوده از كجا معلوم كه بوسيده شده است؟ شايد بگويند مطلبي به مسامحه گفته شده؛ نه اين نيست، بلكه دقيقاً اين است كه سينه را بوئيد و گلو را بوسيد. فرق بين بوسيدن و بوئيدن را از كجا فهميد؟
-تحريف ديگري كه در جريان واقعه عاشورا مطرح مي شود و بي اساس است جمله (الشام الشام الشام) است، كه به مناسبت روز اول ماه صفر كه روز ورود اسيران اهل بيت به شام است، خوانده مي شود. اصل ورود اهل بيت در اول صفر، در كتاب معتبر «الآثار الباقيه» نوشته ابوريحان بيروني هندي الاصل در قرن چهارم است (وي شيعه نبوده بلكه يك آدم منصف بوده)؛ آن هم منبعي را ذكر نكرده ولي چون آدم معتبري است حمل بر صحت مي كنيم، مگر اين كه دليلي بر ردش موجود باشد. او نقل كرده است كه «و في اليوم الاول من شهر الصفر اُدخل سبايا الحسين الي الشام» اما اضافه جعلي آن اين است كه از امام زين العابدين(ع) پرسيدند كجا بر شما مشكل تر گذشت؟ سه مرتبه فرمود «الشام ...» يا در تعبيري ديگر؛ اسيري عمه ام زينب. آن جمله الشّام را كه آنجا سر بسته بوده اينجا خواسته اند بيان كنند. اين از نظر معني، خيلي خوب، قبول. اما از نظر لفظ كي گفته، كجا گفته، چه منبعي و مدركي برايش هست؟ خدا مي داند.
عوامل موثر در ايجاد تحريفات
سوال: عوامل تحريف در مجموع چه مسائلي و چه منابعي بوده اند؟
استاد يوسفي غروي:
اين مسأله تسامح مبني بر اين كه كذب، قبح ذاتي ندارد و در نتيجه حرمت ذاتي ندارد منحصر به اخباريين نيست بلكه بعضي از علماي اصولي ما هم همين معني را دارند حتي علماي معاصر. از باب مثال عرض مي كنم مرحوم آيت الله خوئي هم نظرش همين بود كه كذب، قبح ذاتي ندارد در نتيجه حرمت ذاتي ندارد؛ حرمتش تبعي و اضافي است به لحاظ آثار و توابعش. يا مثلاً مرحوم ميرزاي نائيني (ره) استاد مرحوم خوئي نظرش همين طور بوده است.
اما نسبت به ميرزا آقاي دربندي (ره) صاحب كتاب اكسير السعاده و ترجمه اش اسرار الشهاده كتاب او مطالبي را ذكر كرده كه راجع به آن مطالب از مرحوم نائيني (ره) پرسيده اند (البته اين را من افواهي از علماي نجف شنيدم) كه نظر شما راجع به اسرار الشهاده ي مرحوم دربندي چيست؟ ايشان با مكثي و تاملي جواب داده اند كه: اگر بخواهيم حمل به صحت كنيم ايشان خودشان را مجتهد مي ديدند و به اجتهادشان براي كذب قائل به قبح ذاتي آن نبودند مخصوصاً كذب نافع را جائز مي دانستند و اين كذبها را نافع مذهب مي ديدند.
استاد پيشوايي:
عوامل اساسي و ريشه اي كه باعث تحريفات شده عبارتند از:
1-تفكر "هدف، وسيله را توجيه مي كند"
به تعبير بسياري از علماء و مقتل نويسان در گذشته و حال كه مي گويند هدف، وسيله را توجيه مي كند. ما هدفمان گرياندن و عزاداري است؛ براي رسيدن به اين هدف، دروغ هم جائز است. اين يك اصل شيطاني، از يك فيلسوف سياستمدار در قرن شانزدهم در ايتاليا است. اين يك اصل غير اخلاقي است كه سياستمداران دنيوي به اين عمل مي كنند و مي گويند كه براي رسيدن به مقاصد سياسي هر كاري مجاز است. ما متأسفانه در مجلس عزاداري به اين اصل عملاً پايبند شديم؛ گفتيم كه اصل اين است كه عزاداري كنيم، اصل اين است كه مصائب امام حسين(ع) زنده بماند و تا از اين اصل صرف نظر نكنيم وضع همين خواهد بود كه هست.
2-عدم واكنش نسبت به روضه هاي دروغ
ديگر اين كه هيچ حساسيتي در مقابل روضه هاي دروغ نشان داده نمي شود. يادم مي آيد در دهه آخر حكومت محمد رضا پهلوي يك مداح به نام سيد جواد ذبيحي بود كه بلبل شاه لقب گرفته بود. بعضي از مذهبي ها كه تفكر انقلابي نداشتند او را دعوت مي كردند. يكي از پولداران اهواز ايشان را دعوت كرده بود، و مرحوم آية الله بهبهاني هم كه از مراجع بود در آن مجلس حضور داشتند. بلبل شاه جمله اي كه بوي حمايت از دربار شاه مي داد بر زبان آورد، مرحوم بهبهاني بلند مي شوند و از مجلس خارج مي شوند و كل مردم حاضر در مجلس به دنبال آية الله خارج مي شوند و فردا هم جواد ذبيحي از اهواز بر مي گردد. ما نديده ايم كه نسبت به روضه هاي دروغ چنين حساسيتي نشان داده شود، يك شخصيت بزرگ بلند شود و بگويد اينجا روضه دروغ خوانده مي شود.
3-تحليل تاريخ
يك عامل ديگر كه در گذشته مؤثر بوده (حتي پيش از صفويه) آن است كه تاريخ و واقعه نويسان ديد تحليلي امروزي را اصولاً نداشتند. اين تحليل تاريخ، مختص زمان ماست. البته در گذشته ابن خلدون باب تحليل را باز كرده بود ولي نه اين كه از آن زمان هر چه نوشته شد تحليلي نوشته شد. عموماً تاريخ نقلي است، به همديگر اعتماد مي كردند، موشكافي و دقت هاي علمي سند مطرح نبوده است. بررسي سند را در زمان ما عمدتاً و مخصوصاً دو استوانه بزرگ، علامه اميني(ره) و علامه سيد مرتضي عسكري (مدظله) انجام دادند، و اعتبار طبري را زير سوال بردند و بسياري از احاديث موضوعه را بررسي كردند. در گذشته به همديگر اعتماد مي كردند و به ترجمه اكتفا مي نمودند. البته در ترجمه دخل و تصرف هايي صورت گرفته بود و اين آفت بزرگي بود. مثلاً تا آنجا كه ما بررسي كرديم مركب امام حسين(ع) اولين بار در روضة الشهداي ملا حسين كاشفي آمده است، و بقيه بر ايشان اعتماد كردند. كتابي داريم به نام "ناسخ التواريخ" (كه در دوران قاجار نوشته شده) معناي اين نام اين است كه تمام تاريخ ها را اين كتاب نسخ كرده ولي اين طور نيست؛ چيزهايي در اين ناسخ التواريخ از ديگران نقل شده، و به منابع ديگر نسبت داده و ترجمه كرده، كه نسبت ها و ترجمه ها درست نبوده است، بلكه ديگران بر ايشان اعتماد كردند.
4-غلو در اشعار
آفت ديگر در عزاداري ها، اشعار است. متاسفانه در اشعاري كه توسط مداحان خوانده مي شود غلو راه پيدا كرده است. با اين كار توحيد و امامت زير سوال مي روند. آنها از اين قبيل اند: "لا اله الاّ زينب"،" علي بن ابي طالب زاده شده تا خدا تنها نماند"، "لا اله الاّ رقية"، "من سگ حسينم".
ريشه اين غلوها علاوه بر آن مسامحه اي كه مستمعين دارند اين است كه جماعت مداح ها متولي ندارند؛ تحت پوشش و نظارت نيستند. سازمان تبليغات اسلامي، طلاب عزيز را به عنوان واعظ اعزام مي كند؛ ولي مداح را چه كسي اعزام مي كند؟ تا زماني كه مداحان تحت پوشش در نيايند و آموزش نبينند، تا به آنان هشدار داده نشود، و آنها را به مطالعه وادار نكنند، وضع به همين منوال خواهد بود.
انتشار افكار نادرست از شيعه
سوال: پيامدهاي تحريفات، در فرهنگ عاشورا و كار كردهاي اجتماعي، سياسي و فرهنگي آن چه بوده است؟ مخصوصاً از نظر آن عوامل كه بحث شد و آيا در اين بين غرض ورزي هم وجود داشته است؟
استاد پيشوايي:
راجع به اهداف و انگيزه هاي امام حسين(ع) آنچه مغرضين و دشمنان انجام دادند طبعاً پيامد داشته و به ديگران منتقل شده است. تحريف هايي كه از سوي ما در مورد وقايع رخ مي دهد متاسفانه ضمن پوشاندن حقيقت باعث نشر تفكر غلطي از شيعيان مي شود. اكنون عصر تكنولوژي است و نمي توان چيزي را پنهان كرد بلكه همه اعمال و افكار ما به راحتي از طريق اينترنت و ماهواره به جهان منتشر مي شود.
در يكي از سال هاي جنگ تحميلي با عنوان روحاني به حج مشرف شدم. دوست روحاني همشهري داشتيم كه مي گويد من در غرب قبرستان بقيع براي خريدن چيزي وارد مغازه شدم؛ فروشنده آن مغازه از لباس و قيافه ام من را شناخت كه من ايراني و روحاني هستم؛ گفت معلم (راهنما) هستي؟ گفتم بله. اشاره كرد كه به دنبال من بيا... من را برد عقب مغازه اش؛ ويدئويي را روشن كرد، ديدم حرم مطهر حضرت امام رضا(ع) است و عده اي وقتي كه به بست حضرت امام رضا رسيدند، سينه هايشان را وا كردند و خوابيدند روي فرش ها و گوشت سينه ها را ماليدند به سنگ ها، خون آمد و خون ريخت و با آن وضع رفتند به حرم! گفت اين كار شما است؟! تازه آن وقت زماني بود كه هنوز ويدئو و فيلم ها خيلي رواج نيافته بود.
آن كس كه مي گويد "لا اله الا زينب"، بداند كه اينها ضبط مي شود و آنها را سوژه تبليغاتي قرار مي دهند كه اين است توحيد شيعه! اين ها عواقب بسيار بدي دارند.
سوال: با توجه به اين تحريفاتي كه صورت گرفته است مستشرقين، مخصوصاً غربي ها كه گاهي بحث از عيساي شيعه يا مثلاً قرباني شيعه در محضر خداوند براي گناهانشان مي كنند از اين جهت چه قدر مانور مي دهند؟
استاد يوسفي غروي:
نسبت به عوارض و بيماري هاي تحريفات اين اندازه اشاره كردم كه در واقع بالعكس عمل كردند و وسيله را به جاي هدف نشاندند. هدف ائمه(ع) از تشويق و تاكيد بر احياي نام امام حسين(ع) ذكر مصائب ايشان چيست؟ اين است كه امام حسين با هدفش زنده بماند يعني براي شيعيان و پيروانش الگو بشود كه در راه ايمان، با بصيرت و صبر در حد اعلي مقاومت كنند. در صورتي كه هدف از قيام امام به اين صورت رواج يافته كه كانه امام حسين فقط مامور بوده است تا خودش را قرباني شيعه بكند و قربة الي الله اين مصائب را تحمل بكند تا باعث بخشش گناهان شيعيان شود.
يكي ديگر از پيامدهاي اين انحراف آن است كه وقايع صحيح و غير صحيح در واقعه كربلا با هم قاطي شده اند. وقتي در اخبار عاشورا مسامحه شود (در شنيدن اين نقل ها و عدم انكار اين نقل ها) در اثر اين مسامحه، حقايق واقعه با غير آن مخلوط مي شوند. و آنگاه است كه واقعه عظيم كربلا نام خرافه و يا افسانه را به خود مي گيرد.
متاسفانه در حوزه هاي علمي ديد بسياري از علما هنوز هم به گونه ديگري است. در محافل و مجالس علمي علما، به گوش خود شنيدم كه گفتند آقا دستش نزن. يعني تا صحبت اين مي شود كه كدام قسمت واقعه درست است و كدام نادرست؟ مي گفتند دستش نزن؛ اگر اين طوري به دنبال صحيح و سقمش برويد چيزي نمي ماند؛ فقط مي ماند:" قتل الحسين بكربلا في يوم عاشورا عطشانا مظلوما."
واقعاً همين طور است؟ واي بر ما اگر واقعاًً علماي ما ديدشان نسبت به مسائل كربلا اين طوري باشد!
تاريخچه قمه زني
سوال: قمه زني با اين حال و هوا، آيا مبناي شرعي دارد يا نه و از نظر تاريخي چگونه به وجود آمده است؟
استاد يوسفي غروي:
از نظر تاريخي ظاهرا آن وقت كه صفويه سر كار آمدند، قمه زني پديد آمد و مسلما هيچ سابقه اي هم بر صفويه ندارد، اما هنوز به يقين نرسيده ايم كه آيا قبل از عثماني ها يا بعد از عثماني ها اين كار انجام مي شده است يا نه؟ روال حكومت ها اين است كه اعمال و رفتارها را از همديگر ياد مي گيرند؛ عثماني ها گروه فدائيان داشتند، صفويه هم يك گروه فدائيان درست كرده بودند و مانند آل بويه كه در قرن سوم و چهارم در بغداد، عمدتاً دسته هاي اوليه عزاداريشان، دسته هاي نظامي شان بود، به ارتش دستور داده بودند كه به طور منظم و دسته بندي شده ، دسته عزاداري راه بياندازند. صفويه هم وقتي سر كار آمدند اين برنامه را تكرار كردند. يكي از افواج فدائيان، قزلباش صفوي بودند كه هميشه سرشان تراشيده بود (به نشانه آماده به خدمت). در كتاب تاريخ شاه عباس كبير از نصرالله فلسفي كه يكي از وسيع ترين و دقيق ترين تواريخ است (در پنج جلد)، به تفصيل، فوج فدائيان معرفي شده اند. در وصف آنان آمده كه حتي در تمريناتشان گوشت حيوانات مختلف و حتي مار را مي خوردند كه هنوز هم در بعضي از ارتش هاي جهان معمول است؛ مثلاً در ارتش صدام نيز يك فوج فدائي اين طوري وجود داشت. خلاصه اين كه فدائيان صفويه در روز عاشورا شمشير به دست بيرون آمدند و تصورشان اين بود كه نوعي همدردي و مواسات با اصحاب امام حسين(ع) داشته باشند. آنان مي گفتند در چنين روزي كه اصحاب امام حسين(ع)، و خود امام، و بني هاشم تير مي خورند پس ما هم اين حالت را براي خودمان ايجاد مي كنيم؛ يعني نشان مي دهيم كه ما در راه امام حسين(ع) فدوي هستيم؛ و حاضريم سرمان بريده شود و اين شروع قمه زني شد.
زنجير هم عمدتا در همين افواج نظامي صفوي شروع شد اما انصافاً هنوز مدرك تاريخي دقيقي كه نشان بدهد كه مثلاً زنجير به خصوص از كي و كجا و به چه كيفيتي و به دستور چه كسي شروع شده پيدا نشده است. اجمالاً معلوم است كه از تاسيسات دوران صفوي است و قبلش سابقه ندارد. مثلاً در زمان آل بويه در بغداد، عزاداري فقط در حد سينه زني و مقتل خواني بوده است. آن زمان روز عاشورا و حتي روز تاسوعا بازارهاي بغداد به طور الزامي تعطيل بود كه البته اين مبناي شرعي دارد و آن روايت ائمه است در مقابل بدعت گذاري بني اميه كه روز عاشورا را روز بركت قرار دادند و گفتند كه حتي در روز عاشورا قوت سال خود را تهيه كنيد. ائمه در مقابل، براي دفع آن بدعت فرمودند: "من قعد عن العمل يوم عاشورا و من كف عن العمل يوم عاشورا"، مخصوصاً در زبان امام رضا تاكيد بر اين معني زياد است و در مفاتيح شيخ محدث عباس قمي، در اعمال اول محرم ذكر كرده است. البته تعطيل بر اساس اقوال ساير ائمه مبني بر كليات "يحزنون لحزننا" و امثال اين هاست. و چون آل بويه به اين عمل مي كردند و به صورت دستوري، بازارها را تعطيل مي كردند؛ متقابلاً اطعام عمومي را راه مي انداختند كه در اصل اين موارد براي ارتشيان بود اما چون بازار را تعطيل مي كردند مي گفتند بفرمائيد از اين غذاي عمومي بخوريد. پس حصيرهاي بوريا را در بازارهاي بغداد پهن مي كردند و غذا مي ريختند تا هر كس بخواهد بخورد يا اگر خواست ببرد. پس اطعام عمومي، به تبع تعطيل عمومي و به تبع دسته هاي سينه زني افواج لشكريان در زمان آل بويه در بغداد به راه انداخته شد، اما زنجير زني و قمه زني در آن نبوده و در دوران صفويه پا گرفته است.
سؤال: عيد گرفتن بني اميه در روز عاشورا چقدر ادامه داشته است؟
استاد يوسفي غروي:
اين كه «يوم تبرك» در روايات است با اين كه مي گويند به عنوان عيد بوده متفاوت است؛ گاهي ما مسامحه مي كنيم و اين دو را با هم قاطي مي كنيم. اين كه بني اميه اظهار خوشحالي بر قتل امام حسين كردند درست است، اما اين كه خصوص روز عاشورا را روز عيد قرار داده باشند، اصلاً چنين سند و مدركي پيدا نمي شود. در روز ورود اهل بيت در شام، بازارهاي شام را زينت كرده بودند ولي اين يك مسأله طبيعي است، اما مسأله تبرك را بدون عنوان عيد نسبت به پيغمبر اكرم دادند كه پيغمبر اكرم وقتي از مكه به مدينه هجرت كرد ديد كه يهوديان روزه هستند، پرسيد يهوديان براي چه روزه هستند؟ گفتند چون روز نجات بني اسرائيل از درياي فرعونيان است. و پيغمبر فرمود پس ما اولي به روزه گرفتن به شكرانه نجات بني اسرائيل هستيم، لذا دستور داد كه مسلمان ها روز عاشورا را روزه بگيرند، تا اين كه روزه ماه رمضان واجب شد. روزه ماه رمضان كه واجب شد روزه روز عاشورا منسوخ شد اما استحبابش باقي مانده است. پس براي عيد بودن روز عاشورا از طرف بني اميه هيچ دليلي وجود ندارد تا مي رسد به زمان عثمانيان؛ عثمانيان در اين اواخر روز اول محرم را به اسم "رأس السنة الهجرية" قرار دادند، يعني مي شود گفت كه اين در مقابل صفويه است؛ صفويه روز نوروز را به عنوان روز اول سال، خيلي عظمت دادند؛ لذا عثماني ها براي اين كه به آنها طعنه بزنند كه اول سال شما مجوسي است ولي اول سال ما محرم هجري است، آن را به نوعي عيد گرفتند .