بازگشت

پيشنهادي نادرست


بعضي از کساني که با مختار بودند به او پيشنهاد کردند: اي امير! در انتظار چه هستي؟ يارانت پراکنده شدند و کسي به جاي نمانده، به قصر دارالاماره بازگرد.


مختار گفت: سوگند بخدا من پياده نشدم که سوار شوم، حال که اصحابم رفتند، اسبم را بياوريد. پس سوار شد و در حال عقب نشيني متوجه قصر گرديد.

ياران مختار چون صبح طالع شد او را نيافتند، جماعتي گفتند او کشته شده است، پس تعدادي از ياران او که از جنگ خسته شده بودند فرار کرده و در خانه هاي کوفه مخفي شدند و گروهي ديگر بسوي قصر حرکت کردند و آنها هشت هزار نفر بودند در حالي که آنان در ابتدا بيست هزار نفر بودند، و چون به قصر رسيدند مختار را در آنجا يافتند، پس وارد قصر شدند [1] .

مصعب با تعداد کمي از اهل بصره و بعضي از مردم کوفه که به او پيوسته بودند به طرف سبخه حرکت کردند، مهلب را در آنجا ديد، مهلب به او گفت: اين پيروزي چقدر گوارا است اگر محمد بن اشعث کشته نشده بود.

گفت: راست مي گوئي [2] .


پاورقي

[1] تجارب الامم 171 /2.

[2] کامل ابن ‏اثير 272 /4.