بازگشت

آغاز حمله


عباد بن حصين فرمانده ي سوراه نظام مصعب به احمر بن شميط و اصحاب مختار نزديک شد، احمر به او گفت: شما را به کتاب خدا و سنت پيامبر و بيعت با مختار مي خوانم و اينکه خلافت را با شوري در آل پيامبر قرار دهيم.

عباد بازگشت و به مصعب گزارش کرد، مصعب او را دستور داد که: بازگرد و


حمله کن، پس او بر احمر بن شميط و يارانش حمله کرد، ولي آنان از جاي خود حرکت نکرده و در مواضع خود ثابت ماندند. عباد بازگشت.

آنگاه مهلب بن ابي صفره بر عبدالله بن کامل که فرمانده ي ميمنه ي سپاه مختار بود حمله نمود و مدتي جنگيدند و مهلب به جاي خود بازگشت، و دو مرتبه دستور داد به سپاه خود حمله کنند و اين دفعه برخي از سربازان ابن کامل فرار کردند و خود او با گروهي از قبيله ي همدان مقاومت کرد ولي طولي نکشيد که آنها نيز شکست خورده و فرار کردند.

در همين زمان عمر بن عبيدالله فرمانده ي ميمنه ي مصعب بر عبدالله بن انس فرمانده ي ميسره ي سپاه کوفه حمله کرد و ساعتي جنگيد و به جاي خود برگشت.

و حمله ي چهارم به صورت جمعي از طرف سپاه مصعب بر احمر بن شميط بود که او مقاومت کرد تا کشته شد، سپاهيان او يکديگر را به استقامت و پايداري دعوت مي کردند، مهلب فرياد کشيد: چرا خود را به کشتن مي دهيد؟ فرار کنيد، فرار براي شما بهتر است، سوگند بخدا من امروز بيشترين تلفات را در قبيله ي خودم مي بينم.

پس لشکر سواره ي مصعب بر سپاه پياده ي احمر بن شميط حمله کردند، مصعب بن زبير فرمانده ي خود عباد را فرستاد و گفت: هر که را دستگير کرديد بکشيد و اسير نياوريد.

آنگاه محمد بن اشعث را با جماعت زيادي از اهل کوفه فرستاد، محمد فرياد برآورد و به سپاه خود گفت: اکنون خونخواهي کنيد؛ پس هر که را ديدند که فرار مي کرد، کشتند، و سپاهيان مصعب بي رحمي را از حد گذرانيدند و از اصحاب مختار- بجز طائفه ي کمي که سواره بودن- کسي جان سالم بدر نبرد، و پيادگان بجز تعداد کمي کشته شدند.

معاويةبن قره- قاضي بصره- مي گويد: من سر نيزه ي خود را به چشم يکي از سپاهيان مختار فروکرده و در ميان چشم او مي چرخانيدم؛ به او گفتند: تو چنين


کردي؟!

گفت: آري، خون اينان مباح تر از ترک و ديلم است! [1] .


پاورقي

[1] کامل ابن ‏اثير 269/4.