بازگشت

سراقة بن مرداس


او از جمله شورشيان کوفه بود که بدست سپاهيان مختار اسير گرديد و چون او را نزد مختار آوردند سراقه براي نجات جان خودش چون به نزد مختار آمد در مدح و ثناي او اشعاري را سرود و براي او خواند و در آن اشعار ضمن تقاضاي عفو، قيام مختار و پيروزي او را يک امداد غيبي همانند امداد ملائکه پيامبر را در جنگ بدر و حنين ياد کرده است و سپس گفت: اي امير! من ملائکه را ديدم که تو را ياري مي کردند.

مختار به او گفت: بر فراز منبر برو و اين مطالب را براي مردم بازگو کن.

او به منبر رفت و براي مردم گفته هاي خود به مختار را بيان کرد، و چون به زير آمد و نزد مختار رفت مختار به او گفت: گر چه ميدانم به دروغ سخن گفتي و فرشتگان را نديده اي بلکه خواستي بدين وسيله تو را آزاد کنم، از اينجا بيرون رو به هر کجا که خواهي تا اصحاب و ياران مرا تباه نکني.

او از کوفه خارج شد و به بصره آمد و به مصعب بن زبير ملحق گرديد [1] .



پاورقي

[1] کامل ابن ‏اثير 237 /4.