بازگشت

سخنان عابس بن ابي شبيب شاکري


ترجمه ي عابس بن ابي شبيب که از شهداي کربلاست تحت عنوان شهدا مذکور خواهد شد.

عابس بن ابي شبيب که در آن جمع حضور داشت بپاخاست و پس از حمد و ثناي الهي گفت: من از مردم کوفه براي شما صحبت نمي کنم و نمي دانم که در دلهاي آنان چه مي گذرد، و قصد فريب شما را ندارم ولي بخدا سوگند آنچه را که مي گويم چيزي است که در ضميرم نقش بسته و به آن باور دارم و آن اين است که در خود اين آمادگي را مي بينم که در هر زماني که به کمک من نياز داشته باشيد دريغ نکنم و در رکاب شما با شمشيري که در دست دارم با دشمنان مبارزه کنم و در اين راه جز به رضاي خداوندي و ثواب الهي نمي انديشم تا به ديدار خدا بشتابم.

پس از او، حبيب بن مظاهر برخاست و گفت: اي عابس! رحمت خدا بر تو باد که آنچه در ضمير داشتي در قالب جملاتي کوتاه بر زبان راندي؛ و در ادامه ي سخنان خود گفت: بخدا سوگند که من هم همانند عابس در ياري تو مصمم و استوارم.

و بعد از او سعيد بن عبدالله حنفي قيام کرد و سخناني شبيه سخنان عابس و حبيب گفت: [1] .



پاورقي

[1] نفس المهموم 83.