بازگشت

مختار پس از توابين


چون سليمان بن صرد با لشکر خود از کوفه بيرون رفت، مختار وارد کوفه گرديد و خود را از ناحيه ي محمد بن حنفيه مأمور مي دانست که خونخواهي حسين عليه السلام نمايد.

شيعيان کوفه از سليمان بن صرد پيروي مي کردند و مختار آنها را به خود دعوت مي نمود، و چون به او گفته مي شد که: سليمان بن صرد شيخ شيعه است، مي گفت: او فرد مناسبي براي رهبري شما نيست و خود را به کشتن خواهد داد زيرا او به فنون جنگ آگاه نيست؛ ولي شيعيان از او نمي پذيرفتند [1] .

بعضي گفته اند که مختار به عبدالله بن زبير گفت: من جماعتي را مي شناسم که اگر مردي رهبر آنها شود که داراي فهم و علمي باشد مي تواند از آنها نيرويي قوي را تدارک کند که با اهل شام برزمند.

عبدالله بن زبير گفت: آنان کدامند؟

مختار گفت: شيعيان علي در کوفه.

عبدالله بن زبير گفت: تو آن فرد خواهي بود.

پس عبدالله بن زبير او را بسوي کوفه فرستاد، مختار در ناحيه اي از کوفه نازل شد


و بر حسين عليه السلام مي گريست و مصائب آن حضرت را ذکر مي کرد تا اينکه شيعيان به سراغ او آمده و او را به وسط کوفه منتقل کردند، و جماعت زيادي نزد او آمده و با او همراه شدند [2] .

جماعت بني اميه بر جان خود ترسيدند و از مقاصد مختار کاملا مطلع شدند و دانستند که شيعيان علي عليه السلام با او هستند.

عمر بن سعد و شبث بن ربعي و يزيد بن حارث که از قتله امام حسين عليه السلام بودند با جماعتي ديگر از طرفداران بني اميه نزد عبدالله بن يزيد- که از طرف ابن زبير والي کوفه بود - جمع شدند و گفتند: مختار بر کوفه وارد شده است و بطور پنهاني از مردم بيعت مي گيرد و او بر شما شديدتر از سليمان بن صرد خزاعي است، و ما ايمن نيستيم که به ناگهان بر ما بتازد و يک نفر از ما را زنده نگذارد، صلاح اين است که او را گرفته زنداني کنيد.

عبدالله بن يزيد اين رأي را نيکو شمرد، افراد او بطور ناگهاني به سراغ مختار رفته او را اسير نمودند و زنجير به گردن او بستند و خواستند پياده با پاي برهنه او را به جانب زندان برند، عبدالله بن يزيد راضي نشد، مرکبي آوردند او را سوار کردند و در زندان او را مقيد نمودند.

مختار در زندان مي گفت: قسم به پروردگاري که درياها و صحراها و درختان و مردمان را آفريده است، و قسم به ملائکه مقربين و انبياء مرسلين که چندان از اين جباران به قتل برسانم تا اينکه دل دوستان آل محمد را شفا بدهم، و چندان با شمشيرها و نيزه ها از اين جماعت کشتار نمايم تا عمود اسلام را برپا دارم [3] .



پاورقي

[1] تجارب الامم 97/2.

[2] کامل ابن ‏اثير 173 /4.

[3] فرسان الهيجاء 214 /2.