بازگشت

نامه به اهل بصره


امام عليه السلام از مکه نامه اي به هر يک از بزرگان بصره نوشت که از نظر مضمون تفاوتي با يکديگر نداشتند، افرادي که نامه ي امام را توسط سليمان [1] - غلام حضرت- دريافت کردند عبارت بودند از: مالک بن مسمع بکري، احنف بن قيس، منذر بن جارود، مسعود بن عمر، قيس بن هيثم، عمرو بن عبيد بن معمر. در اين نامه آمده بود:


«بدرستي که خداي متعال، پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم را از ميان مردم برگزيد و او را به تاج نبوت تکريم فرمود و به رسالت اختيار کرد، او زماني دعوت حق را لبيک گفت و به ديار ابديت شتافت که وظيفه ي خود را در ابلاغ رسالت الهي و هدايت جامعه انجام داده بود، و ما اهل بيت پيامبر و جانشينان و وارثان اوئيم و با اينکه سزاوارترين مردم براي خلافت و امامت بوديم، اين حق را از ما گرفتند، و چون ما اختلاف را دوست نداشتيم و صلاح امت اسلامي را- آن روز- در سکوت خود ديديم، اينک که سنت پيامبر اکرم بدست فراموشي سپرده شده و بدعتها يکي پس از ديگري ظاهر گرديده، من فرستاده ي خود را همراه اين نامه بسوي شما فرستادم و شما را به کتاب خدا و سنت رسول اکرم دعوت مي کنم، اگر به دعوت من لبيک گوييد، شما را به راه سعادت رهنمون خواهم شد» [2] .


پاورقي

[1] سليمان بن رزين از مواليان امام حسين عليه‏ السلام است که آن حضرت اورا بسوي روساي اخماس بصره فرستاد و منذر بن جارود يکي از آنهاست که فرستاده‏ي امام را به گمان اينکه دسيسه‏ي عبيدالله است به نزد عبيدالله برد، پس عبيدالله دستور داد او را بقتل رساندند و بر منبر رفت و مردم را تهديد کرد و عازم کوفه گرديد تا حسين بر او سبقت نگيرد. (ابصارالعين 53).

[2] «اما بعد فان الله اصطفي محمدا صلي الله عليه وآله وسلم من خلفه و اکرمه بنبوته و اختاره لرسالته ثم قبضه اليه و قد نصح لعباده و بلغ ما ارسل به، و کنا اهله و اولياءه و ورثته و احق الناس بمقامه في الناس فاستاثر علينا قومنا بذلک فرضينا و کرهنا الفرقه و احببنا العافية و نحن نعلم انا احق بذلک المستحق علينا ممن تولاه و قد بعثت رسولي اليکم بهذا الکتاب و انا ادعوکم الي کتاب الله و سنة نبيه فان اميتت و البدعة قد احييت، فان تسمعوا قولي اهدکم الي سبيل الرشاد». (تاريخ‏ طبري 200 /6؛ حياة الامام الحسين 322 /2.