حماة
حماة به فتح: شهر بزرگي و داراي خيرات زياد بوده و بازارها و اطراف آن را ديواري محکم احاطه نموده است، فاصله ي آن شهر حمص يک روز راه و تا دمشق براي قافله پنج روز مسافت بوده است. (معجم البلدان 300 /2).
از «سيبور» رهسپار «حماة» شدند، در آنجا نيز دروازه ها را بر روي آنان بستند و از ورودشان به آنجا جلوگيري کردند [1] .
پاورقي
[1] در رياض الاحزان از يکي از کتب مقاتل روايت کرده است که مؤلف آن گفته است: به سفر حج رفتم تا به حماة رسيدم، در باغستانهاي آنجا مسجدي بود که آن را «مسجد العين» ميگفتند، وارد مسجد شدم، در يکي از ساختمانهاي آن پردهاي از ديوار آويخته ديدم، آن را کنار زدم، سنگي ديدم که در ديوار مورب کار گذاشته بود و نشانه ي گردن در آن ديدم! و بر آن خون خشک شدهاي مشاهده کردم، از يکي از خادمان مسجد پرسيدم که: اين سنگ و نشانهي گردن و آن خون منجمد چيست؟! گفت: اين سنگ، جاي سر مبارک حسين بن علي است که وقتي آن را به دمشق ميبردند، بر اين سنگ نهاده بودند. (رياض الاحزان 83).