بازگشت

نصيبين


نصيبيين: شهر آبادي است از بلاد جزيره، که در مسير قافله هايي که از موصل به شام مي روند قرار گرفته و از موصل تا بدانجا شش روز راه است (معجم البلدان 288 /5).

و چون به «نصيبين» رسيدند منصور بن الياس به آراستن شهر دستور داد! و آينه ها را در کار آرايش بکار بردند! و کسي که سر مقدس امام عليه السلام با او بود، خواست که وارد شهر شود ولي اسب او فرمان او را نبرد! اسب ديگر آوردند آن اسب نيز اطاعت نکرد! تا چند اسب عوض کردند ناگاه سر مطهر را ديدند که بر روي زمين است! ابراهيم موصلي، آن سر مقدس را برداشت و نيک در آن نگريست تا اينکه آن را شناخت و آنها را ملامت کرد، اهل شهر چون اين صحنه را مشاهده کردند، آن سر مقدس را از وي گرفته و او را کشتند و سر مطهر را در بيرون شهر گذاردند و به درون شهر نبردند! و گويا بعدها همانجا که سر شريف افتاده بود


زيارتگاه شد [1]

و در قمقام زخار آمده است: در اينجا سر امام را به مردم نشان دادند! زينب کبري عليها السلام از مشاهده ي آن صحنه ي جانخراش طاقت را از دست داد و اين ابيات را زمزمه کرد:


انشهر ما بين البرية عنوة

و والدنا اوحي اليه جليل


کفرتم برب العرش ثم نبيه

کان لم يجئکم في الزمان رسول


لحاکم اله العرش يا شر امة

لکم في لظي يوم المعاد عويل [2] [3] .



پاورقي

[1] نفس المهموم 426.

[2] «به ستم ما شهره بين خلائق شويم در حالي که پروردگار جليل وحي بر والد ما مي‏فرستاد؛ شما به خداي عرش و پيامبر او کافر شديد گويا که پيامبري در اين زمان نيامده است؛ اي بدترين امت! شما را خداي عرش لعنت کند که شما را در زبانه‏ي آتش روز معاد فغان و فريادي است».

[3] قمقام زخار 548.