بازگشت

ماجراهاي کوفه پس از ورود اسيران


از زيد بن ارقم روايت شده که: آن سر مقدس بر من گذشت، بر فراز نيزه اي بود و من در جايگاه خود نشسته بودم، و چون به مقابل من رسيد گوش فرا دادم، شنيدم که اين آيه را تلاوت مي کرد «ام حسبت ان اصحاب الکهف و الرقيم کانوا من آياتنا عجبا» [1] «مگر پنداشته اي که از جمله آيات و نشانه هاي ما که اهل غار و رقيم اند شگفت انگيز بوده اند»، بخدا سوگند که پس از مشاهده ي اين صحنه به خود لرزيدم و فرياد برآوردم که: اي پسر رسول خدا! سر مقدس تو عجيب تر و شگفت انگيزتر از اصحاب کهف و رقيم است [2] [3] .





پاورقي

[1] سوره‏ي کهف: 9.

[2] ارشاد شيخ ‏مفيد 117 /2.

[3] بدون ترديد تکلم سر مقدس امام حسين عليه‏ السلام معجزه‏ي باهره‏اي است که هر شنونده و بيننده‏اي را به خود مجذوب مي‏کند. مطلبي که در خور تامل و دقت است و نديده‏ام کسي تاکنون متعرض آن شده باشد بجز رياض الاحزان 55، اين است که آيا تلاوت قرآن توسط سر مقدس را مثلا زيد بن ارقم فقط در کوفه مي‏شنيد و يا همه مانند زيد مي‏شنيدند! و اگر ديگران نيز شنيده‏اند، چرا ذکر نکرده‏اند؟ و اگر صوت قرآن امام حسين عليه‏ السلام را همه‏ي مردم مي‏شنيدند، چه بسا انقلابي در کوفه در همان هنگام رخ مي‏داد و حتي دشمنان اهل ‏بيت را اين منظره‏ي اعجاب‏انگيز دگرگون مي‏کرد. با بعضي از اهل نظر و برخي از فضلاء اين مطلب را طرح کردم، آنان را نيز عقيده چنين بود که اين تجليات فقط براي عده‏اي که در خبر آمده، بوده است. مثلا در کربلا حميد بن مسلم مي‏گويد: «فو الله لقد شغلني نور وجهه و جمال هيبته عن الفکرة في قتله!»«بخدا سوکند که نور روي او و جمال و هيبت او مرا مشغول ساخت از آنکه به فکر کشتن او باشم» آنچه را که او مي ديد کساني که سنگ بر پيشاني مي‏زدند، نمي‏ديدند، و همانند بزرگ نصرانيان نجران که گفت: من چهره‏هايي را مي‏بينم که براي مباهله آمده‏اند و اگر از خدا بخواهند که کوه را از جاي بردارد، بر خواهد داشت، خلاصه بايد گفت که: همانگونه که از نظر ادراک، مردم مختلفند، از نظر احساس نيز انسانها متفاوتند و به قول شاعر:



آنان که به چشم خويش، ديدند ترا

رفتند و به پاي دل رسيدند ترا



وان کوردلان که بر دلت تير زدند

ديدند ترا، ولي نديدند ترا!.