بازگشت

شقوق


«شقوق» منزلي است بعد از «واقصه» براي کسي که از کوفه به مکه مي رود. (معجم البلدان 356 /3).

ورود امام عليه السلام در اين منزل مصادف با روز يکشنبه بيستم ذيحجه بوده است، زيرا آن حضرت در منزل «خزيميه» نيز يک شبانه روز اقامت داشتند [1] .

در اين منزل، امام حسين عليه السلام مردي را ديد که از جانب کوفه مي آيد و امام از او درباره ي مردم کوفه سئوال نمود، و او وضعيت مردم را بازگو کرد.

امام فرمود: امر، دست خداي متعال است، هر چه خواهد انجام مي دهد و پروردگار ما هر روز اراده اي دارد، اگر قضاي الهي بر ما نازل شد، ما خدا را بر نعمهايش حمد کرده و از براي شکرش استعانت مي طلبيم و اگر قضاي الهي ميان ما و آرزوهايمان فاصله اندخت، کسي که نيت او خالص است و بر پايه ي حق استوار، از رحمت او بدور نباشد. پس اين اشعار را انشاد فرمود:


فان تکن الدنيا تعد نفيسة

فدار ثواب الله اعلي و انبل


و ان تکن الاموال للترک جمعها

فما بال متروک به الحر يبخل


و ان تکن الارزاق قسما مقدرأ

فقلة حرص المرء في الکسب اجمل





و ان تکن الابدان للموت انشئت

فقتل امري ء بالسيف في الله افضل


عليکم سلام الله يا آل احمد

فاني اراني عنکم سوف ارحل [2] [3] .


در تاريخ ابن اعثم کوفي آمده است که: فرزدق در اين منزل با امام حسين عليه السلام نيز ملاقات کرده است، و ما در صفحات قبل جريان ملاقات او را با امام در منزل «صفاح» نقل کرديم، ولي سيد ابن طاووس نقل کرده است که امام عليه السلام اين اشعار را در پاسخ سئوال فرزدق فرمود، و فرزدق گفت: چگونه بسوي کوفه مي روي و نسبت به مردم آن اميد بسته اي در حالي که همينها بودند که مسلم بن عقيل پسر عموي شما را کشتند؟!

امام حسين عليه السلام اشکش جاري و فرمود: رحمت خداي بر مسلم باد، مسلم بسوي رحمت و بهشت و رضوان خدا رفت و آنچه بر عهده ي او بود انجام داد، و آنچه بر عهده ي ماست، باقي است. سپس اشعار فوق را بجز بيت آخر نقل کرده است [4] .


پاورقي

[1] الامام الحسين و اصحابه 165.

[2] «اگر دنيا نفيس و گرانبها است، بهشت که محل پاداش الهي است گرامي‏تر و گرانبهاتر است. اگر نتيجه‏ي گردآوري اموال، بجا گذاردن آنهاست، چرا جوانمرد نسبت به آن بخل ورزد؟ اگر رزقها براي آدميان مقدر شده است، هر چه حرص در کسب روزي کمتر باشد، زيباتر است. اگر بدنها براي مرگ آفريده شده‏اند، کشته شدن آدمي با شمشير در راه خدا افضل است. سلام خدا بر شما اي خاندان احمد، من خود را مي‏بينم که بزودي از کنار شما کوچ خواهم کرد».

[3] مناقب ابن شهر آشوب 95 /4.

[4] الملهوف 32