بازگشت

من خادم عباس ...


((حاج آقاي شيخ عبدالرضا صافي )) كه از روحانيون كربلاي معلّي و از خدمه ((حضرت اباالفضل (ع ))) بود نقل فرمود:

يك روز در بيابان كه داشتيم طرف شهر مي آمديم يك وقت دزدان سني به ما حمله كردند، همين كه خواستند اسباب و اثاثيه را از ما بگيرند، گفتم :

((اَنَا مِنْ خَدّامِ عَباس بن علي (ع ) من از خادمهاي آقا حضرت عباس فرزند علي (ع ) هستم )).

تا اين حرف را زدم دست از من برداشتند و با من كاري نداشتند و تمام اسباب و اثاثيه را به من برگرداندند و به من مهرباني((اين حسابش با عباس است )). (122)


پاورقي

122- داستانهاي جالب ، 254