بازگشت

قبر كوچك


((مرحوم علامه بحرالعلوم رضوان الله تعالي عليه ،)) قبر مقدس حضرت ابوالفضل العباس (ع ))) خراب شد. به ((علامه بحرالعلوم )) خبر دادند كه قبر مقدّس ((حضرت عباس (ع ))) دارد خراب مي شود، ((علامه بحرالعلوم )) دستور داد تا قبر شريف ترميم و تعمير شود.

بنا بر اين شد كه روز معين به اتفاق استاد بناء به سرداب مقدس بروند و قبر را تجديد عمارت كنند.

در روز مقرر علامه همراه استاد بنا وارد سرداب و زير زمين شدند.

معمار نگاهي بقبر و نگاهي به علامه كرد و گفت :

آقا اجازه مي فرمائيد سؤ الي بكنم ؟

فرمود: بپرس ؟ استاد بناء گفت :

((ما تا حالا خوانده و شنيده بوديم ((مولاناالعباس (ع ))) اندامي موزون و رشيد و قد بلند و چهارشانه داشته ، بطوري كه وقتي سوار بر اسب مي شده زانوهايش برابر گوشهاي اسب قرار مي گرفته .

پس بنابر اين بايد قبر مقدس هم بزرگ و طولاني باشد، ولي من مي بينم صورت قبر كوچك است ؟!)) آيا شنيده هاي من دروغ است ، يا كوچكي قبر علت خاصي دارد؟! ((علامه بحرالعلوم )) بجاي جواب سر بديوار گذاشت و سخت گريه كرد.

گريه طولاني علامه ، معمار را نگران و ناراحت و مضطرب نمود و عرضه داشت :

آقاي من چرا گريان و اندوهناك شديد و سرشك غم از ديدگان فرو ميريزيد؟!

مگر من چه گفتم ، آيا از سؤ الي كه من كردم تاثري بر شما روي آورده ؟

علامه فرمود: استاد بناء پرسش تو دل مرا بدرد آورد.

چون شنيده هاي تو درست و صحيح است ،امّا من بياد مصائب و دردهاي وارده بر عمويم عباس (ع ) افتادم . ((آري عباس بن علي (ع ) اندامي رشيد و قد و قامتي بلند داشت ، و ليكن بقدري ضربت شمشير و تبرهاي دلسوز و گرزها و نيزه ها بر بدن ، نازنين او وارد كردند كه بدنش را قطعه قطعه نمودند و آن اندام رشيد بقطعات خونين تبديل شد.

آيا انتظار داري بدن پاره پاره ((حضرت عباس (ع ))) كه بوسيله ((حدفن شد قبري بزرگتر از اين قبر داشته باشد؟! (50)


پاورقي

50- شخصيّت حضرت ابوالفضل (ع )