بازگشت

مقدمات سفر كربلا


حضرت آية اللّه شهيد دستغيب رضوان اللّه تعالي عليه داستاني را از مرحوم حاج شيخ محمد شفيع آورده است مرحوم حاج شيخ محمد قريب سي سال با حضرت آية اللّه شهيد دستغيب رضوان اللّه تعالي عليهما رفاقت داشته و چند مرتبه حج و زيارت عتبات با او مصاحبت داشته عالمي عامل و مروجي مخلص و مردي خليق و عابدي صادق بود.

در هر شهري كه مي رسيد با خوبان و اخيار آن شهر آميزش داشت و در هر مجلسي كه بود اهل آن مجلس را به ياد خدا و آل محمد ص مي انداخت و از ذكر مناقب آن بزرگواران و ملامت دشمنان آنها خود داري نداشت و در ملكات فاضله خصوصا تواضع و حيا و ادب و محبت به بندگان خدا و سخاوت و خيرخواهي خلق به راستي كم نظير بود رضوان اللّه تعالي عليه .

كه نقل آن از سوي مرحوم چنين است : سالي عيد غدير، نجف اشرف مشرف شدم و پس از زيارت به سمت شهر و بلد خود جم مراجعت كردم و ايام عاشورا در حسينيّه اقامه مجلس عزاداري حضرت سيد الشهداء ع نمودم و روز عاشورا سخت مشتاق زيارت آن بزرگوار شدم و از آن حضرت در رسيدن به اين آرزو استمداد نمودم چرا كه از حيث اسباب عادتا محال به نظر مي آمد.

همان شب در عالم رؤ يا جمال مبارك حضرت اميرالمؤ منين ع و حضرت سيد الشهداء ع را زيارت كردم ، حضرت امير به فرزند خود فرمود:

چرا حواله محمد شفيع را نمي دهي . حضرت سيد الشهداء ع فرمود:

همراه آورده ام پس ورقه به من مرحمت فرمود كه در آن دو سطر از نور نوشته بود و از هر دو طرف هم مساوي بود چون نظر كردم ديدم دو شعر است كه نوشته شده و با اينكه اهل شعر نبودم به يك نظر از حفظم شد: از مخلصان درگه آن شاه او كشف اسمش محمد است و شفيع از ره شرف توفيق شد رفيق رود سوي كربلا با آنكه اندكي است كه برگشته از نجف مرحوم حاج محمد شفيع فرمود:

چون بيدار شدم با كمال بهجت و يقين به رواشدن حاجت منتظر بودم و بحمداللّه در همان روز وسائل حركت مُيسر شد و به سمت كربلا حركت كرده و به آن آستان قدس مشرف شدم .