بازگشت

شفا دادن حر


بنده 23 سال قبل در كربلا بودم و به مرض تب مزمن و اختلال حواس مبتلا بودم رفقا مرا براي تفريح و تغيير هوا به سمت قبر جناب حر شهيد عليه الرحمه بردند.

در حرم حر بودم و قدرت ايستادن نداشتم نشسته زيارت خواندم در اين اثناء ديدم زن عربي بياباني وارد شد و نزديك ضريح نشست و انگشت خود را در حلقه ضريح گذارد و اين دعا را خواند.

يا كاشِفَ الْكَرْبِ عَنْ وَجْهِ مَوْلانا الْحُسَيْن ((ع )) اِكْشِفْ لَنَا الْكَرْبِ الْعِظامِ بِحَقِّ مَوْلانَا الْحُسَيْن ((ع )) پس انگشت خود را بر مي داشت و در حلقه متصل به آن گذاشته و آن ذكر را مي خواند و دور مي زد و دور پنجم يا ششم او بود كه من هم آن جمله را حفظ كردم .

چون توانائي ايستادن نداشتم كه از بالا شروع كنم خود را كشان كشان به ضريح رسانده و انگشتم را به حلقه پائين ضريح گذاشتم و همان جمله را خواندم و بعد در حلقه ديگر و چون به حلقه سوم مشغول خواندن شدم گرمي مختصري از داخل ضريح به انگشتانم رسيد بطوريكه به داخل بدن و تمام رگهاي بدنم سرايت كرد مانند دوائي و آمپولي كه تزريق مي كنند، حس كردم مي توانم برخيزم ، پس برخواستم و بقيه حلقها را ايستاده خواندم و به كلي آن مرض بر طرف گرديد و اثري از آن پيدا نشد.