بازگشت

ريحانه پيامبر


روزي حسين(ع) گريه كنان خدمت مادرش فاطمه آمد و عرضكرد:

جدم پيامبر از من سير شده از بس كه به خدمتش رفته ام ، حضرت فاطمه (عليهاالسلام ) فرمود:

مادرت فدايت شود مگر چه شده ؟

عرض كرد: امروز صبح برادرم حسن را به زانوي راست خود نشانيد و دهان او را بوسيد و مرا به زانوي چپ نشانيد و از دهان من اعراض كرد زير گلوي مرا بوسيد، اي مادر بيا دهان مرا بو كن ببين بوي بدي مي دهد كه جدم دهان مرا نبوسيده .

حضرت فاطمه (عليهاالسلام ) فرمود:

نه اي فرزندم جدت از تو ملالت پيدا نمي كند به خدا قسم بسيار شنيده ام كه جدت مي فرمود:

حسين از من است و من از حسين مي باشم تو در گهواره گريه مي كردي پدرم وارد خانه شد فرمود:

اي فاطمه ، حسين را ساكت كن آيا نمي داني گريه او مرا اذيت مي كند مكرر جدت مي فرمود:

((اللهم اني احبّه و احب من يحبه )) خدايا من حسين را دوست مي دارم و دوست مي دارم كسيكه حسين را دوست دارد.

حضرت فاطمه (عليهاالسلام ): دست حسين (ع ) را گرفت و حضور پيامبر(ص ) آورد و عرضكرد:

بابا آيا شما نمي فرمودي حسين ريحانه من است ، آيا نفرمودي حسين زينت زمين و آسمان است ، آيا نفرمودي بوي بهشت را از حسين مي شنوم .

فرمود: بلي .

عرضكرد: حسين از اين رنجيده كه چرا دهان او را نبوسيده اي مثل آنكه دهان برادرش را بوسيده اي فرمود در اين مطلب سرّي است كه مي ترسم دلت بشكند و طاقت نياوري ، عرضكرد شما را به حق خدا سرّش را بفرما. فرمود:

اينك جبرئيل به من خبر داد كه به حسن (ع) زهر مي خورانند و من محل زهر خوردن او را بوسيدم و حسين(ع) را با تيغ جفا نحر مي كنند، پس جاي نحر او را بوئيدم .

همينكه حضرت فاطمه (عليهاالسلام ) اين قضيه را شنيد بلند بلند گريه كرد و به صورت خود لطمه زد و خاك به سر كرد، فاطمه (س) فرمود:

حسين را كجا مي كشند؟

فرمود: در زميني كه آنجا را كربلا مي گويند،

عرضكرد: به چه سبب او را شهيد مي كنند؟

فرمود: اهل كوفه نامه هايي براي او مي نويسند كه تو از جانب خدا و پيامبر خليفه مي باشي به سوي ما بيا، همينكه مي رود او را با لب تشنه شهيد مي كنند.

هر چه صدا مي زند آيا كسي هست ما را ياري كند كسي جوابش نمي دهد عاقبت او را مثل گوسفند ذبح مي كنند، برادران و فرزندان او را شهيد مي كنند، سرهاي آنها را بالاي نيزه مي كنند، فاطمه فرياد برآورد پس تمام مردم به گريه درآمدند جبرئيل نازل شد يا محمد خدا به تو سلام مي رساند و مي فرمايد فاطمه را ساكت كن كه ملائكه آسمانها را به گريه درآورد و مي فرمايد و به عزت و جلالم قسم كه شيعياني براي او خلق مي كنم كه مالها و جانهاي خود را در راه عزا و زيارت او انفاق كنند، آگاه باش كه هر كس او را بعد از شهادتش زيارت كند به هر قدمي كه برمي دارد ثواب يك حج مقبول برايش نوشته مي شود و هر كس برايش گريه كند ملائكه اشكهاي او را در شيشه هاي بلور ضبط مي كنند و روز قيامت كه مي شود و آتش جهنم شعله مي كشد به او مي گويند:

اي دوست خدا بگير اين اشكي است كه در مصيبت مولايت حسين ريخته اي و از آتش آزاد شدي ، پس يك قطره از آن اشكها را به آتش جهنم مي زنند آتش جهنم پانصد سال راه از آن بنده دور مي شود.

پيامبر خدا(ص ) به حضرت فاطمه (عليهاالسلام ) اين بشارتها را داد فاطمه سجده شكر به جاي آورد حسين عرضكرد يا جداه جزاي آنها در نزد شما چيست ؟

فرمود: من آنها را در نزد خدا شفاعت مي كنم رو به پدر بزرگوارش كرد و فرمود:

شما چه مي كني ؟

فرمود: من هم آنها را از آب كوثر سيراب مي كنم ، از برادرش امام حسن (ع) پرسيد شما چه مي كني ؟

فرمود: من داخل بهشت نمي شوم مگر با آنها داخل شوم .

حضرت فاطمه (عليهاالسلام ) هم فرمود:

به عزت پروردگارم قسم و به حق پدر و شوهرم من جلوي در بهشت با چشم گريان مي ايستم تا خداوند مرا شفيع آنها كند.

حضرت سيدالشهداء (ع) هم فرمود:

به حق جد و پدرم قسم من هم از خدا سؤ ال مدر بهشت مقابل قصر خودم باشد. (62)


پاورقي

62- ثمرات الحيوة : ج 1، ص 98