حضرت زهرا به حاج شيخ علي اكبر ترك فرمود: مگر حسن پسر من نيست
حضرت حجة الاسلام و المسلمين حاج شيخ احمد کافي قدس سره فرمود:
يکي از منبري هاي مهم تهران مرحوم حاج شيخ علي اکبر ترک بود و خيلي منبري خوبي بود او دو خوبي داشت: يکي اينکه آدم رشيدي بود و دوم اينکه آدم متديني بود. حاج شيخ علي اکبر تبريزي در سالي که من در نجف بودم، در ايام فاطميه به عراق آمد. او در ايام فاطميه ي اول در کربلا، و در ايام فاطميه دوم در نجف منبر مي رفت. من اين قضيه را از خود ايشان شنيدم.
مرحوم حاج شيخ علي اکبر تبريزي مي گفت: من در زماني که جوان بودم، در تبريز منبر مي رفتم. در ماه رمضان تا شب بيست و هفتم، پيش نيامد که شبي نامي از آقا امام
حسن عليه السلام ببرم. غرضي هم نداشتم! زمينه ي حرف جور نشده بود.
ايشان گفت: در شب بيست و هفتم ماه رمضان به خانه رفتم و خوابيدم و در عالم رؤيا به محضر مقدس حضرت فاطمه عليهاالسلام شرفياب شدم وقتي که سلام کردم حضرت با ناراحتي جواب فرمودند!
من گفتم: بي بي جان! من از آن نوکرهاي بي ادب نيستم، خيال نمي کنم اسائه ي ادبي از من سر زده باشد که شما از من ناراحت شده باشيد. چرا اين طور جواب مرا مي دهيد؟!
حضرت فرمودند: حاج شيخ! مگر حسن پسر من نيست؟
فهميدم که اشکال کار از کجاست! مي فرمايند: چرا يادي از حسنم نمي کني؟ حسنم غريب است، حسنم مظلوم است. [1] .
پاورقي
[1] کرامات الحسينيه ج 2، ص 53 به نقل از نغمههايي از بلبل بوستان حضرت مهدي، ج 3، ص 198.