بازگشت

اسباب حزن


چنانكه هر وقت او را به دوش مبارك بر ميداشت و سرش بر دوش او تكيه مي كرد بياد مي آورد سر او را بر روي نيزه ها....، پس مي گريست .

و به اصحاب مي فرمود:

گويا مي بينم اسيران را بر شتران و سر فرزندانم را بصورت هديه براي يزيد مي برند.

چون به دامان مي نشاند نظر به صورت او مي نمود و مي گريست ، و مي فرمود:

يابن عباس گويا مي بينم او را كه ريشش را به خونش خضاب نموده اند و هر چند طلب ياري مي كند كسي ياريش نمي كند و چون روز عيد جامه (لباس ) جديد مي پوشيد ميگريست ، گويا به ياد مي آورد كه او را برهنه بر خاك مي اندازند، و چون بر سرسفره مي نشست با جد و پدر و مادر و برادر، طعام ميخورد، پيغمبر (ص ) اول خوشحال مي شد، بعد به گريه در مي آمد، و گويا به ياد مي آورد تشنگي خود و اطفالش را كه دنيا جلو چشمشان از شدت عطش سياه مي شود، و همه متفرق مي شوند، و بعضي را مي كشند، و بعضي را اسير مي نمايند.

و چون گلويش را مي بوسيد مي گريست ، و گاهي با اميرالمؤ منين (ع ) مي فرمود:

او را نگاه دار، آنگاه تمام بدنش را مي بوسيد و مي گريست ، عرض كرد:

چرا گريه مي كنيد؟

ميفرمود: موضع شمشيرها را مي بوسم ، و گاهي لب و دندانش را مي بوسيد، گويا ياد مي آورد چوب خيزران در مجلس يزيد و ابن زياد (لعنة الله عليهما) را، چنانكه زيدبن ارقم در نزد ابن زياد حاضر بود، چون اين حركت شنيع را ديد، فرياد برآورد كه چوبت را از اين لبهاي مبارك بردار كه قسم به آن خدائي كه غير او خدائي نيست ديدم دندادندانها گذاشته شده بود و آن را مي بوسيد. (65)


پاورقي

65- خصائص حسينيه ، 228