بازگشت

نور چشمان زهرا


حسين اي همايون هماي سعادت

حسين اي شه ملک صبر و شهامت



فروغي ز نور تو خورشيد رخشان

ز درياي جود تو کوثر حکايت



توئي نور چشمان زهرا و حيدر

گل احمر بوستان رسالت



بپا از قيام تو شد پرچم دين

نگون گشت اعلام کفر وضلالت



رهاندي تو اسلام از چنگ اعدا

فزوديش بر عزت و بر کرامت



جوانمردي و غيرت و همت تو

ز ناموس دين کرد الحق حمايت



الا اي ولي خداي يگانه

خداوند اقليم مجد و جلالت



فدا کرد اندر ره دين و قرآن

جوانان و ياران بکوي شهادت



گذشتي هم از اکبر و هم ز اصغر

ز عباس آن درّ بحر شجاعت



زياران نامي و صحب گرامي

شهيدان شمشير اهل شقاوت



همه عاشقان وفا و حقيقت

همه رهروان طريق ولايت



همه دشمن ظلم و طغيان و عدوان

همه پيشتازان راه ديانت



شعار همه بود الله اکبر

مرام همه قطع نخل غوايت



بنازم بآن همت عالي تو

بآن صبر و ايمان و آن استقامت



تو اعلام کردي بآزاد مردان

که مرگ است با سربلندي سعادت



بلطف تو دارند چشم شفاعت

عصاة محبان بروز قيامت



فداي سر انور بي تن تو

که بر نيزه مي کرد قرآن تلاوت



بقربان آن کودک شير خوارت

که تير ستم کرد او را سقايت



ايا مالک ملک حسن و معالي

ايا معدن جود، و فيض، و سخاوت



از اين وضع دوران و از شدت دهر

مرا هست بردرگهت بس شکايت



سخن در جناب تو سر بسته گويم

که ابلغ بود از صراحت کنايت



(بلطفي) ببخشي اگر هر دو عالم

نباشد شگفت اي محيط کرامت



نباشد مرا بيم از نار دوزخ

ببيني به من گر بچشم عنايت [1] .




پاورقي

[1] اشعار از مؤلف است.