بازگشت

گريه امام حسين


امام حسين عليه السلام در کربلا در چند مورد گريه کرد:

اول: به حال اهل بيت خود گريه کرد، چرا که اصل گريه بر اهل بيت از طاعات محسوب مي شود.

آخر امام چگونه مي توانست گريه نکند، در حالي که ياران و برادران و فرزندان خود را از دست داده و تنها و بي کس مانده، زمين با همه بزرگي اش ‍ برايش تنگ شده و خود و اهل بيتش لب تشنه در خيمه ها در محاصره دشمن قرار دارد، مي خواهد به ميدان برود و به آنها مي گويد که خود را براي اسارت آماده کنيد و آنها را به صبر فرا مي خواند و براي آرام کردن آنها به زحمت مي افتد. مي خواهد به ميدان برود که دختر کوچکش شيون کنان و سر برهنه مي آيد و دامن پدر را مي گيرد و مي گويد پدر آهسته تر، بايست تا از ديدار تو توشه برگيرم و تو را سير ببينم که اين وداع آخر است. آنگاه دست و پاي پدر را مي بوسد. امام مي نشيند و دختر را در دامن خود مي گيرد و شديدا گريه مي کند و اشک ديدگانش را با آستين پاک مي کند و مي گويد: سکينه جان! بعد از من گريه تو طولاني خواهد شد. بايد بعد از مرگ من تو گريه کني. آيا مي توان تصور کرد در چنين حالتي، کسي طاقت بياورد و متأثر نشود؟!

يکي ديگر از مواردي که امام حسين گريه کرد هنگامي بود که بر بالين برادرش عباس حاضر شد و او را ديد که با مشک پاره بر زمين افتاده و هر دو دستانش قطع شده و به طرفي پرت شده اند. در اين حال بود که امام سخت گريه کرد. آنگاه که قاسم عزم ميدان کرد نيز امام را در آغوش گرفت و آنچنان گريه کرد که از هوش رفت و زماني هم که بر بالين جسد قاسم آمد و ديد که پايمال اسبان شده، شديدا گريه کرد. زماني هم که فرزندش علي اکبر راهي ميدان شد اشک ديدگانش جاري گرديد و دست به محاسن شريف برد و سر را بلند کرد و به درگاه پروردگارش دعا نمود. هنگامي که خواهرش زينب سلام الله عليها را دلداري مي داد نيز امام حسين عليه السلام گريه کردند. اگر در هر يک از اين موارد تأمل کني متوجه مي شوي که براي صاحب قلب سليم و مهربان غير ممکن است در چنين حالاتي گريه نکند و در مي يابي که در هر کدام از اين حالت ها حکمت و خصوصيتي نهفته است.

دوم: يکي ديگر از دلايل گريه امام حسين براي اين بود که ملاحظه مي کردند، دين اسلام در حال اضمحلال و نابودي است.