بازگشت

قافيه «غ»



فَلَم يَطلُب عُلُوَّ القَدرِ فيها

وعِزَّ النَّفسِ إلّا کُلُّ طاغِ
وإن نالَ النُّفوسُ [1] مِنَ المَعالي

فَلَيسَ لِنَيلِها طيبُ المَساغِ
إذا بَلَغَ امرُؤٌ عُلياً وعِزّاً

تَوَلّي وَاضمَحَلَّ مَعَ البَلاغِ
کَقَصرٍ قَد تَهَدَّمَ حافَتاهُ

إذا صارَ البِناءُ إلَي الفَراغِ
أقولُ وقَد رَأَيتُ مُلوکَ عَصرٍ [2] .

ألا لا يَبغِيَنَّ المُلکَ باغِ

* * *

در اين دنيا جز طغيانگران

کسي دنبال برتري و عزّت (اقتدار) نمي رود.

اگر هم کساني در اين جهان به برتري دست يابند

باز، هيچ خوشي و گوارايي در آن نخواهد بود.

چون کسي به برتري و عزّت رسد

بخت از او روي برمي گرداند و به سوي نابودي مي رود

مانند ديوارهاي قصري که در پايان ساخت آن

از پايه فرو ريزند.

من پادشاهان عصر خود را ديده ام

و هشدار مي دهم که در پي پادشاهي نباشيد.


پاورقي

[1] في نسخة: «وإذ نالَ النفيس».

[2] في ديوان الإمام الحسين‏ عليه السلام: «عصري» بدل «عصرٍ».