بازگشت

وداع امام حسين با فرزندش امام سجاد


آن حضرت، گريه کنان بر سر بالين فرزندش زين العابدين عليه السلام رفت و او را در بغل


گرفت، روي او را بوسيد و او را نوازش نمود و اسرار امامت را به او سپرد و او را به آنان سفارش نمود و فرمود:

اي زنان! آماده ي مصيبت باشيد، زنهار که دست از شکيبايي بر نداريد و کلام ناخوش بر زبان مياريد که باعث نقص ثواب شما خواهد شد، وقتي من کشته شوم موپريشان مکنيد، سيلي بر چهره مزنيد، روي و سينه مخراشيد، جامه چاک منماييد، و «واويلا و واثبورا» مگوييد؛ ولي شما را از گريه منع نمي کنم که شما غريبان و مصيبت زدگان هستيد. [1] .


لا تلطمي يا ابنة الزهراء خدک من قتلي

و قد غمرت أعضاک أشجان


و لا تشقي علي الجيب صارخة

فالشق کشف و نشر الشعر خذلان


اي خواهر! اي دختر فاطمه! به جهت کشته شدن من سيلي بر رو مزن، اگر چه اندوه تو بسيار باشد، و جامه پاره مکن و موي سر را پريشان منما.


لکن اذا انصغت في الرمضاء منجدلا

و انحط من شامخ المعروف بنيان


حني حنين حمام الأيک نادبة

و استمطري الدمع حيث السحب أعيان


لکن اي خواهر! هرگاه بر زمين بيفتم و مرا شهيد کنند و بدنم را پاره پاره بر زمين اندازند، اشک از ديده جاري کن و ناله ي دلسوز از پرده ي جگر بکش.


و ان تفرقت الأيتام فانتدبي

لجمعها فالجزا في البعث غفران


چون طفل هاي يتيم از ترس و جور ظالمان در بيابان متفرق شوند، تو از آنان مادري کن و آنان را جمع آوري نما که خداوند تو را جزاي خير دهاد و بيامرزد!


و ان يشق عليها سير قائدها

فاسترفقيه و ان عازتک احسان


اي خواهر! اگر در وقت اسيري آنان را به تندي و ناهمواري برانند، پس از موکلان آنان التماس کن که با مدارا روند، اگر چه مي دانم که رحمي در دل آنها نيست و احساني از آنها سر نمي زند.




و استسقي من خصمک الماء ان شکت

عطشا فربما رق ان الشط ملان


اگر تشنه شوند آبي به جهت آنان طلب کن، شايد بر آنها رحم کنند و جرعه ي آبي به آنان بدهند به درستي که آب را در اين صحرا قربي نيست، زيرا که اين شط عظيم مملو آب است.


هذا علي أبوها ان دعت بأب

و المؤمنون لها في الله اخوان


اينک فرزندم علي، سيد سجاد عليه السلام به جاي پدر آنان است، اگر بهانه پدر گيرند و مؤمنان به منزله ي برادر آنانند، اگر برادر جويند.


پاورقي

[1] بحارالانوار: 3/45، با اندکي تفاوت.