بازگشت

عاشورا، روز حزن و اندوه


بدان که در اين روز، عجب مصيبتي براهل اسلام واقع شد، عجب بليه اي بر مسلمين روي داد، عجب بليه اي بر عالم رخ داد و عجب فسادي در بني آدم پديد شد.

به خدا قسم! داغي بر دل اهل ايمان گذاشتند که هرگز برطرف نمي شود، و جراحتي بر سينه ي شيعيان وارد نمودند که هيچ مرهمي آن را ملئتم نمي گرداند.

بهترين اعمال در اين روز، بلکه در ساير ايام، گريستن بر امام حسين عليه السلام و زيارت آن حضرت است.


از حضرت رضا عليه السلام روايت شده است که فرمود:

کسي که در روز عاشورا سعي در حوائج خود را ترک کند [خداوند حوائج دنيا و آخرت او را برمي آورد، و هر که روز عاشورا،] روز مصيبت، گريه و حزن او باشد، خدا روز قيامت را روز فرح و شادي او مي گرداند [و به وسيله ي ما، چشمان او را روشن مي نمايد].

و کسي که روز عاشورا را روز برکت قرار دهد و چيزي را در نزد خود ذخيره نمايد، خداوند آن را بر او مبارک نمي گرداند و در روز قيامت او را با يزيد،عبيدالله بن زياد وعمر بن سعد [به سوي پايين ترين درجه ي دوزخ] محشور گرداند. [1] .

پس تعجب مي کنم از آن دلي که بر او محزون نگردد و از چشمي که بر او نگريد.

حسن بن خارجه روايت مي کند و مي گويد:

ما در نزد حضرت صادق عليه السلام بوديم، از امام حسين عليه السلام ياد کرديم، حضرت صادق عليه السلام گريست و ما هم گريستيم، آن حضرت سر برداشت و فرمود: حسين بن علي عليهماالسلام فرمود:

«أنا قتيل العبرة، لا يتذکرني مؤمن الا بکي»؛

من کشته ي گريه و زاري هستم، مؤمني مرا ياد نمي کند مگر آن که مي گريد. [2] .

بنابراين، شنيدن مصايب او و ساکت بودن و اشک از ديده نريختن با ايمان جمع نمي شود، نه چنين است که تنها شما گريه کرده باشيد، بلکه همواره مقربان درگاه خدا گريستند و هميشه در اين عالم عزا برپا بوده است.

چنانچه ابن قولويه روايت مي کند که حضرت صادق عليه السلام مي فرمايد:

روزي حضرت امير عليه السلام به حسين عليه السلام فرمود:

«يا أبا عبدالله! اسوة أنت قدما»؛

تو از قديم باعث اندوه بوده اي و مدت ها است که مردم بر تو اندوهناکند.


آن حضرت عرض کرد:

«جعلت فداک، ما حالي؟»؛

حال من چگونه خواهد بود که باعث اندوه خلق بوده ام؟

فرمود: مي دانم آنچه را که مردم نمي دانند [و به زودي عالم و دانشمند از علمش سود خواهد برد]، اي فرزند! شنوا و بينا باش پيش از آن که به تو مصيبتي برسد.

«فوالذي نفسي بيده! ليسفکن بنوامية دمک! ثم لا يردونک عن دينک [و لا ينسونک ذکر ربک]»؛

به خداوندي که جانم در قبضه ي قدرت اوست، که بني اميه خون تو را خواهند ريخت، و ليکن نمي توانند تو را از دين حق بر گردانده و خدا را از ياد تو ببرند. حسين عليه السلام فرمود: قسم به خدا! همين مرا بس است و به آنچه خدا فرستاده اقرار مي کنم و رسول او را تصديق مي نمايم و پدر خود را تکذيب نمي کنم. [3] .

پس عزيز من! اين امر تازه اي نيست و گمان مکن که اين تعزيه را همين تو داشته اي، هميشه اين مجلس ماتم چيده شده و هميشه در اين مصبيت عظمي دوستان خدا براي شدت عزاداري، در ايام عاشورا گريستند و اين از خصايص اين امت است.

چنانچه در حديثي آمده:

حضرت موسي عليه السلام عرض کرد: خدايا! چرا امت محمد صلي الله عليه و آله و سلم را بر ساير امت ها تفضيل داده اي؟

ندا رسيد: به جهت ده خصلت.

گفت: آن خصال کدامند تا به بني اسرائيل نيز بگويم آنها را بجا آورند.

ندا رسيد: آنها عبارتند از: نماز، زکات، صوم (روزه)، حج، جهاد، جمعه، جماعت، قرآن، علم و عاشورا.


گفت: خدايا! عاشورا چيست؟

ندا رسيد:

آن گريستن و گريانيدن بر سبط پيغمبر آخرالزمان صلي الله عليه و آله و سلم و مرثيه نمودن و عزاداري کردن به جهت اوست.

اي موسي! بنده اي از بندگانم نيست که بگريد يا بگرياند و تعزيه ي فرزند مصطفي صلي الله عليه و آله و سلم را برپا کند مگر آن که بهشت از براي اوست، و کسي نيست که مال خود را در محبت فرزند دختر پيغمبرش با طعام دادن يا غير آن بقدر درهم - يا دينار - صرف کند، مگر آن براي او در دار دنيا مبارک گردانم و به هر درهم هفتاد برابر برکت دهم و گناهانش آمرزيده شود و داخل بهشت گردد.

«و عزتي و جلالي! ما من امرأة - أو رجل - سال دمع عينيه في يوم عاشوراء و غيره، قطرة واحدة، الا و کتبت له أجر مائة شهيد»؛

به عزت و جلالم سوگند! هيچ زني يا مردي نيست که در روز عاشورا يا غير آن، قطره اي اشک از چشم او بريزد، مگر آن که اجر شهيد از براي او بنويسم. [4] .

فنعوذ بالله من قلب لا يخشع و عين لا تدمع!


ليت العيون الباخلات بدمعها

يوما عليک لها العمي موجود


چشمي که در گريستن بر تو مضايقه مي کند کور باد!

نمي دانم درچه زماني مي خواهي اشک بريزي؟ و در کدام بليه اي مي خواهي گريه کني؟

نمي بيني که بليه او، چگونه بيني ما را بر خاک مذلت ماليد و سرهاي ما به زير انداخت؟!

به خدا قسم! شيعيانش ذليل شدند، مگر نمي داني ذلت مولا ذلت عبد است و عزت مولا عزت عبد است.

بشر همداني مي گويد: از ابواسحاق موسي بن جعفر عليه السلام پرسيدم: مردم چه


وقت ذليل شدند؟

فرمود:

حين قتل حسين بن علي عليهماالسلام وادعي زياد، و قتل حجر بن عدي»؛

مردم در وقتي ذليل شدند که حسين بن علي عليهماالسلام کشته شد و معاويه، زياد بن ابيه را به ابوسفيان ملحق کرد و حجر بن عدي کشته شد. [5] .

در حديثي آمده: حضرت صادق عليه السلام فرمودند:

هنگامي که امام حسين عليه السلام کشته شد اهل مدينه ندايي را شنيد که منادي مي گفت:

«اليوم نزل البلاء علي هذه الامة»؛

امروز بلاء بر اين امت نازل مي شود. پس هرگز شادي نخواهد يافت تا قائم شما [- عجل الله تعالي فرجه الشريف -] قيام نمايد، سينه هاي شما را شفا دهد، دشمن شما را هلاک کند و اين خون را طلب نمايد... [6] .

عبدالله بن عبداللطيف تفليسي از حضرت صادق عليه السلام روايت کرده و مي گويد: امام صادق عليه السلام فرمود:

چون شمشير بر بدن حسين عليه السلام زدند و بدن او از شمشير مجروح کردند و خواستند سر مقدسش را از بدن مطهرش جدا کنند؛ منادي از جناب رب العزة از بطنان عرش ندا کرد:

«ألا! أيتها الامة المتحيرة الظالمة بعد نبيها! لا وفقکم الله لأضحي ولا فطر»؛

اي امت حيران ظالم که بعد از پيغمبر صلي الله عليه و آله و سلم خود طغيان کرديد! خداوند شما را از براي فطر و اضحي موفق نکند... [7] .


يا أهل عاشوراء! يا لهفي علي ال

دين خذوا حذارکم [يا أهل يس]؛


اي اهل عاشورا! و اي مصيبت زدگان فرزندش شافع يوم نشور [اي اهل ياسين!] زينت هاي


خود را به جهت تأسف بر دين خود بگيريد و لباس مصيبت بپوشيد و جامه ي اندوه دربر کنيد.


اليوم شقق جيب الدين و انتهبت

بنات أحمد نهب الروم والصين


امروز گريبان دين پيغمبر صلي الله عليه و آله و سلم دريده شد، امروز پرده ي حرمت دين پيغمبر صلي الله عليه و آله و سلم که اهل آسمان و زمين حرمتش را نگه مي داشتند، دريده شد و دختران او را مثل اسيران روم و فرنگ اسير کردند.


اليوم شقوا علي الزهراء کلتها

و ساوروها بتنکيب و تحزين


امروز تاج فاطمه عليهاالسلام را دريدند و او را خوار و ذليل کرده و در وادي اندوه انداختند.


اليوم زعزع قدس من جوانبه

و طاح بالخيل سادات الميادين


امروز ارکان قدس متزعزع گرديد، امروز نامداران و شجاعان معرکه ي دلاوري را از اسب ها انداختند.


اليوم قام بأعلي الطف نادبهم

يقول: من ليتيم و من لمسکين


امروز روزي است که اسيران کربلا نوحه مي کنند و مرثيه خوان آنان زينب خاتون عليهاالسلام بر بلندي زمين کربلا ايستاده و ندا مي کرد: کيست به فرياد يتيمان بي کس برسد که اين زنان مسکين و دختران نورس را پرستاري نمايد؟


اليوم خضب حبييب المصطفي بدم

أمسي عبير نحور الحور والعين


امروز روزي است که پيغمبر خدا صلي الله عليه و آله و سلم از ملأ اعلي بر سر نعش بي سر حسينش آمد و جامه ي خود را به خون فرزندش رنگين کرد، خوني که از خوشبويي، همانند عبير حورالعين مي باشد.


اليوم خر نجوم الفجر من مضر

علي مناخر تذليل و توهين


امروز روزي است که ستاره هاي درخشان فلک عزت و جلال و فخر و کمال بر روي زمين افتادند و آنها را بعد از آن فخر و عزت، خوار و ذليل کردند.


اليوم هتک أسباب الهدي مزقا

و برقعت غرة الاسلام بالهون


امروز روزي است که آثار هدايت بر طرف و ضايع شد. امروز روزي است که برقع و پرده ي خواري و ذلت بر روي اسلام افتاد.


أطفال فاطمة الزهراء قد فطموا

من الثدي بأنياب الثعابين


طفل هاي فاطمه عليهاالسلام را از شير گرفتند و به نيش هاي زهرآلود تير و نيزه آب خوردند.


سبحان الله! عجب داغي بر دل پيغمبر خدا صلي الله عليه و آله و سلم گذاشتند؟ و عجب جراحتي بر سينه ي فاطمه عليهاالسلام زدند.

آري، به گمان تو کم بليه اي روي داد و اين مصيبت اندکي است.

عروة بن زبير روايت مي کند و مي گويد:

وقتي که ابوذر را به دستور خليفه ي سوم از مدينه بيرون مي کردند، مردم به جهت دلداري به او مي گفتند: اي ابوذر! دل خوش باش که آنچه به تو مي کنند، چون در راه خداست، سهل است.

ابوذر گفت: چقدر سهل و آسان است آنچه در مورد من انجام مي دهند.

«و لکن کيف أنتم اذا قتل الحسين بن علي عليهماالسلام قتلا»؛

شما چگونه خواهيد بود در حالتي که حسين بن علي عليهماالسلام را شهيد کنند.

به خدا قسم! در اسلام قتلي عظيم تر از قتل او نخواهد بود و خداوند بعد از قتل خليفه ي خود [8] شمشير انتقام خود را بر اين امت خواهد کشيد که هرگز او را غلاف نخواهد کرد و از ذريه ي او کسي را خواهد فرستاد که انتقام اين خون را بکشد.

و اگر شما مي دانستيد که در مصيبت او چه بر سر اهل درياها و ساکنين کوه ها و صحراها و اهل آسمان ها فرود مي آيد «لبکيتم والله! حتي تزهق أنفسکم»؛ هر آينه آن قدر گريه مي کرديد که روح هاي شما از بدن هايتان بيرون مي رفت... [9] .


أليلة الحشر؟ لا بل يوم عاشور

أنفخة الصور؟ لا بل نفث مصدور


آيا قيامت برپا شده و روز حشر فرارسيده که عالم متزلزل شده و آسمان و زمين مضطرب گرديده؟ نه، بلکه روز عاشوراست که لنگر زمين و آسمان را بر زمين انداخته و عالم را متزلزل کرده اند.


آيا در صور دميده شده که عالم پر از آشوب است، يا آه حسرت اسيران کربلا است که عالم را سياه کرده و دنيا را در انقلاب انداخته است!


يوم به اهتز عرش الله من حزن

علي دم لرسول الله مهدور


روزي است که عرش عظيم از اندوه متزلزل گرديده است به جهت خوني که از پيغمبر خدا صلي الله عليه و آله و سلم بهدر رفته.


يوم به کسفت شمس الهدي أسفا

و أصبح الدين فيه کاسف النور


امروز روزي است که آفتاب هدايت منکسف گرديد و دين پيغمبر صلي الله عليه و آله و سلم به جهت تأسف بر مظلومي شمس فلک امامت، ظلماني گرديد.


يوم به ذهبت أبناء فاطمة

للبين ما بين مقتول و مأسور


امروز روزي است که بعضي از اولاد فاطمه عليهاالسلام را به شمشير آبدار پاره پاره کرده و بعضي را اسير و شترسوار و ديار به ديار گردانيدند.


يا وقعة الطف! خلدت القلوب أسي

کأنما کل يوم يوم عاشور


اي واقعه ي کربلا! چنان اندوه دايمي در دل ها گذاشتي که گويا همه ي روز ما، روز عاشورا و همه ي ايام، ايام ماتم است.


يا وقعة الطف! هل تدرين أي فتي

أوقعته رهن تعقير و تعفير؟!


اي واقعه ي کربلا! آيا مي داني که چه بزرگواري را در بلا انداختي که او را پاره پاره کردند و رويش را بر خاک ماليدند؟


مغسل بدموع من أحبته

ودم نحر بسيف الکفر منحور


شهيد بي غسلي که غسل او از آب ديده ي دوستانش بود و خون سينه ي مجروحش از شمشير کفر بود که او را نحر کرده بودند.


ما غمضت عينه أيدي أحبته

و لا جنازته شيلت بتوقير


بي پرستاري که کسي نبود که چشم هاي او را در وقت مردن بر هم گذارد، و دوستي نبود که جنازه او را از زمين بردارد.


فياسماء! جري هذه الامور علي

مثل الحسين فموري بعده موري


آيا اين ظلم ها را بر مثل حسين عليه السلام مي کنند و اين ستم ها را بر جگرگوشه پيغمبر صلي الله عليه و آله و سلم مي نمايند؟ اي آسمان! متحرک، متزلزل و خراب شو!




و أنت يا أرض! صيري بعده قطعا

و يا جبال! علي وجه الثري سيري


اي زمين! بعد از کشته شدن حسين عليه السلام سرنگون و پاره پاره شو، اي کوه ها! بر جاي خود قرار مگيريد که لنگر آسمان و زمين را کشتند و بدنش را بر زمين انداختند و عالم را پر آشوب کردند.


پاورقي

[1] امالي شيخ صدوق: 191 ح 201، بحارالانوار: 284/44 ح 18.

[2] کامل الزيارات: 215 ح 313، بحارالانوار: 279/44 ح 5.

[3] کامل الزيارات: 149 ح 178، با اندکي تفاوت، بحارالانوار: 262/44 ح 17.

[4] مجمع البحرين: 405/3، مستدرک الوسائل: 318/10 ح 12085.

[5] بحارالانوار: 145/42 ح 1.

[6] بحارالانوار: 172/45 ح 21.

[7] امالي شيخ صدوق: 232 ح 244، بحارالانوار: 217/45 ح 42.

[8] در برخي از نسخ کامل الزيارات و بحارالانوار آمده:«بعد از قتل حسين عليه‏السلام» ومنظور از خليفه، مولا اميرمؤمنان علي عليه‏السلام است.

[9] کامل الزيارات: 153 ح 190، بحارالانوار: 219/45 ح 47.