بازگشت

و في مناقب اميرالمؤمنين حسين (و مراثي آن حضرت)



دلم شکسته و مجروح و مبتلاي حسين

طواف کرد شبي گرد کربلاي حسين

شگفته نرگس و نسرين و سنبل تر، ديد

ز چشم و جبهه و جعد گره گشاي حسين
طراز طره ي مشکين عنبر افشانش

خضاب کرد به خون، خصم بي وفاي حسين
ز حلق تشنه او رسته لاله ي سيراب

ز خون که موجد زد از جانبت قفاي حسين
قدر چو واقعه ي کربلا مشاهده کرد

ز چشم چشمهخون راند بر قضاي حسين
نشسته بر سر خاکستر آفتاب مقيم

کبودپوش به سوگ از پي عزاي حسين
جماال روشن خورشيد را غبار گرفت

که در غبار نهان شد مه لقاي حسين
در آن محل که ز بيداد داد، داده شود

سزاي خود ببرد خصم ناسزاي حسين
به روز واقعه اي ظالم خدا ناترس

بيا ببين که چها کرده اي بجاي حسين
خداي قاضي و پيغمبر از تو ناخشنود

چگونه مي دهي انصاف ماجراي حسين
حسين، جان گرامي فداي امت کرد

سزاست امت اگر جان کند فداي حسين
به روز حشر ببيني به دست پيغمبر

کليد گنج شفاعت به خونبهاي حسين
>







r> حسين را تو نداني خداي مي داند

کمال منزلت و عزت و علاي حسين


نکاح مادر او زير سايه ي طوبي

ببست با پدرش در ازل، خداي حسين


غبار گرد مناهي به دامنش نرسيد

ز عصمت گهر پاک پارساي حسين


سحاب، قطره ي باران، حسين سر بخشيد

عطاي ابر کجا و کجا عطاي حسين


اگر رضاي خدا و رسول مي طلبي

متاب روي ارادت تو از رضاي حسين


به باغ منقبت آل مصطفي امروز

منم چو بلبل خوشخوان، سخنسراي حسين


خموش ابن حسام اين سخن نه لايق تست

ستايش تو کجا و کجا ثناي حسين؟!


مهيمنا، به دعائي که خواند پيغمبر

که ياد کرد درو صفوت و صفاي حسين


کز آفتاب قيامت مرا پناهي ده،

به زير سايه ي، دامن کش لواي حسين





محمد بن حسام خوسفي