بازگشت

نوروز و محرم






عيد جم امسال با ماه محرّم توأم است

زين سبب سرتاسر عالم عزا و ماتم است



بر هلال عيد جم بنگر بسوي آسمان

پشتش از سنگيني بار غم و أندُه خم است



قبر شاه باستان را گر شکافي بنگري

غصه مند و اشک ريزان زين غم عظما جم است



چشم باطن گر دهد حق بر تو مي بيني عيان

سينه چاک و موکنان در سوک و ماتم مريم است



مي گزد عيسي به چرخ چارمين انگشت بُهت

در جنان بر سر زنان و اشک ريزان آدم است



کو بهار و کو نشاط و عيش، کو فرخندگي

غم عجين گرديد با نوروز، روز ماتم است



گل ستان کو، غنچه کو؟ گلها همه پرپر شدند

سبزه بر خود پيچد و اشکش به جاي شبنم است



در گلو شد نغمه هاي قمري و بلبل خموش

واحسينا واحسينا تا بعرض اعظم است



کشته شد چون بهر حق خواهي و حق گوئي حسين

عرش اعلا، لوح و کرسي، گر که خون گريد کم است



کو توان و کو درايت؟ کو لسان و آگهي

در بيان شرح اين اندوه ناطق أبکم است



بر تمام زخم هاي کشته گان دين شعار

اشک هاي عارفان اي مرد دانا مرهم است



گرچه اين اشعار شد انشاد، در بزم سرور [1] .

ليک پيش عقل دورانديش با غم مدغم است



هست پابرجا بهار و عيد نوروز اي «وفا»

ليک امسال اين بهار ما بهار ماتم است




پاورقي

[1] بزم سرور نام يکي از انجمن هاي ادبي اصفهان است که رئيس اين انجمن استاد سرور اصفهاني مي باشند.


وفا اصفهاني