بازگشت

مفخر اول البشر


مفخر اول البشر، مهدي آخرالزمان

وحي به جاش آمده آيت عدل گستري

با که گيرم انس کز اهل وفا بي روزيم

روزي من نيست، يا خود نيست در عالم وفا

در همه شروان مرا حاصل نيامد، نيم دوست

دوست خود ناممکن است اي کاش بودي آشنا

من حسين وقت و نااهلان يزيد و شمر من

روزگارم جمله عاشورا و شروان کربلا

اي عراق الله جارک سخت مشعوفم به تو

وي خراسان عمرک الله سخت مشتاقم ترا

گرچه جان از روزن چشم شما بي روزي است

از دريچه گوش مي بيند شعاعات شما

ز صد هزار خلف يک خلف بود چو حسين

که نفس احمد بختي رام او زيبد

ز صد هزاران بختي يکي نجيب آيد

که کتف احمد جاي زمام او زيبد

خاقاني شرواني