بازگشت

مظهر انوار باني


مظهر انوارِ باني حسين بن علي

آن که خاک آستانش دردمندان را شفاست



ابر رحمت ، سايبان قبه پر نور او

روضه اش را از پر وبال ملائک بورياست



دست خالي بر نمي گردد دعا از روضه اش

سائلان را آستانش کعبه حاجت رواست



با لب خشک از جهان تا رفت آن سلطان دين

آب را خاک مذلّت در دهان زين ماجراست



چند روزي بود اگر مهر سليمان معتبر

تا قيامت سجدگاه خلق مهر کربلاست



آن که مي شد پيکرش از بوي گل نيلوفري

چاک چاک امروز، مانند گل از تيغ جفاست



چرخ از انجم در عزايش دامن پر اشک شد

تا به دامان جزا،گرابر خون گريد رواست



مدحش از ما عاجزان صائب بود ترک ادب

آن که ممدوح خدا و مصطفا و مرتضاست




صائب تبريزي