بازگشت

آتش جانسوز


اينکشته ي فتاده به هامون حسين توست
وين صيد دست و پا زده در خون حسين توست
ايننخل تر کز آتش جانسوز تشنگي
دود از زمين رسانده به گردون حسين توست
اين ماهيفتاده به درياي خون که هست
زخم از ستاره بر تنش افزون حسين توست
اين غرقهمحيط شهادت که روي دشت
از موج خون او شده گلگون حسين توست
اين خشک لب فتادهدور از لب فرات
کز خون او زمين شده جيحون حسين توست
اين شاه کم سپاه که باخيل اشگ و آه
خرگاه زين جهان زده بيرون حسين توست
اين قالب طپان که چنينمانده بر زمين
شاه شهيد ناشده مدفون حسين توست
چون روي در بقيع به زهرا خطابکرد
وحش زمين و مرغ هوا را کباب کرد

محتشم کاشاني