بازگشت

كربلا بود و حسين



ظهر عاشورا، زمين کربلا بود و حسين

پيش خيل دشمنان، تنها خدا بود و حسين
هر طرف پرپر گلي از شاخه ي افتاده بود

و اندر آن گلشن خزان لاله ها بود و حسين
داشت در آغوش گرمش، آخرين سرباز را

زآن همه ياران، علي اصغر بجا بود و حسين!
آخرين سرباز هم غلطيد در خون گلو

بعد از آن گل، خيمه ها ماتمسرا بود و حسين
يک طرف جسم علمدار رشيد کربلا

غرقه در خون، دستش از پيکر جدا بود و حسين!
عون و جعفر، اکبر و اصغر به خون خود خضاب

کربلا چون لاله زاران با صفا بود و حسين
تيرباران شد تن سالار مظلومان (فراز)!

هر طرف از شش جهت بلا بود و حسين



تقي قريشي (فراز)