بازگشت

غم سالار عشق


اي که گرفتي به دوش بار غم بار عشق

باز بيا سر کنيم قصه ي گلزار عشق

قصه شنيدم که دوش تشنه لب گل فروش

برد گلي سبز پوش هديه به بازار عشق

گل غم ناگفته داشت خاطر اشفته داشت

چشم به خون خفته داشت از غم سالار عشق

گرچه زمان دير بود تشنه لب شير بود

منتظر تير بود يار وفادار عشق

طفل تبو تاب داشت گل طلب اب داشت

کي خبر از خواب داشت ديده ي بيدار عشق

تا هدف تير شد چرخ ز غم پير شد

عشق زمينگير شد اي عجب از کار عشق

ان گل مينو سرشت بر ورق سرنوشت

با خطي از خون نوشت معني ايثار عشق

اين گل باغ خداست از چمن کربلاست

خوابگه او کجاست سينه ي سردار عشق

اه که از پشت خمپشت خيام حرم

نغمه سرايد به غم قافله سالار عشق

اي ادب اموخته جز دل افروخته

جز جگر سوخته نيست سزاوار عشق

غنچه ي خاموش من يار کفن پوش من

زينت اغوش من يار و من يار من

دشت پر از هاي و هوست مشتري عشق اوست

اي شده قربان دوست اوست خريدار عشق

خيمه به رويم زدي خنده به کويم زدي








مي ز سبويم زدي بر سر بازار عشق



تازه گل پرپرم من ز تو عاشق ترم



اصغرم اي اصغرم اي گل گلزار عشق



کودک من لاي لاي از غم تو واي واي



گريه کند هاي هاي چشم عزادار عشق

شفق مشهدي