عاشق بي دست
اي ماه سه آفتاب عباس
عشقي تو و عشق ناب عباس
در دفتر عاشقان بيدست
گلواژه ي انتخاب عباس
آئين امام دوستي را
دادي تو به شيخ و شاب عباس
بودي تو کتاب حسن و افسوس
صد پاره شد اين کتاب عباس
آقاي شباب اهل جنت
نور دل بو تراب عباس
با نغمه ي جان من فدايت
کرده است ترا خطاب عباس
با موکب عصمت و امامت
هم محمل و همرکاب عباس
اي ماه سپهر خون که گرديد
بر گرد تو آفتاب عباس
آنجا که ز تاب عشق مي ريخت
گلبرگ رخت گلاب عباس
هر قطره ي خون دست و فرقت
شد چشمه ي انقلاب عباس
اي روح سکينه، جان زينب
بر پيکر اضطراب عباس
مي داد به اهل بيت اطهار
ديدار تو صبر و تاب عباس
در گريه بسي سؤال دارند
طفلان نخورده آب عباس
برخيز و بده سؤالشان را
با زخم سرت جواب عباس
اصغر ز عطش نبرده خوابش
رفتي تو چرا به خواب عباس
برخيز و دوباره آب بردار
کن سوي حرم شتاب عباس
>
سيد رضا مؤيد خراساني