بازگشت

شور حسيني



برو بو کن زمين کربلا را

کز آنجا بنشوي بوي خدا را
مگر اي کربلا خاک بهشتي

که خامي مشکبو، عنبر سرشتي
اگر خاکي، به معجز، کيميائي

بهشتي، کعبه يي، عرض خدائي
زمين کعبه هم، چون کربلا نيست

که او آغشته با خون خدا نيست
اگر خاک ترا دستي ببيزد

بجاي خاک، اشک و خون بريزد
اگر بستند بر اهل حرم آب

ترا اشک يتيمان کرد سيراب!
نه از آب فراتست اين نم تو

که گريد آسمان زين ماتم تو
ترا ديگر چه حاجت بر فراتست

که پيش اشک ما صد دجله ماتست
چه زيورها که زيب سينه ي تست

چه گوهرها که در گنيجه ي تست
يکي ياقوت خون حلق اصغر

يکي نافه ز مشکين موي اکبر
کنار بيدق سبزي نگونسار

فتاده دست عباس علمدار

درخشد چون ثريا در دل شب

چو مرواريد غلطان، اشک زينب
تو در گنجينه داري گوشواره

بياد گوشهاي پاره پاره
از آن روزي که او شد کربلائي

نهان شد در تو اوصاف خدائي
فلک صد ماه و خورشيد ار برآرد

چو تو منظومه ي شمسي











ندارد


بگو اي خاک با خورشيد گردون

ميا از حجله گاه شرق بيرون


که اينجا روي ني خواهد درخشيد

سري روشنتر از صد ماه و خورشيد


که يک ني آفتاب روز محشر

بلندست از زمين، الله اکبر!


کنار آفتاب و قله ي نور

سر ماه بني هاشم دهد نور


به گرد نيزه ي اين ماهپاره

کند گردش سر دهها ستاره


مگر ليلا به زلف او زده دست

که ماه روي اکبر در خسوف ست؟





خداوندا! باين انوار رحمت

باين شيران ميدان شهامت


باين خورشيد و اين ماه و ستاره

باين تنهاي پاک پاره پاره


بدود خيمه هاي نيم سوزش

بخون جبهه ي عالم فروزش


که: اين شور حسيني جاودان باد

جهان از يمن خونش در امان باد



محمد علي رياضي يزدي