بازگشت

سهم تماشا، در وداع نازدانه ي امام حسين



دست مگر به دامنت مي رسد؟!

خوشه، کجا به خرمنت مي رسد؟!
غبار راهت شده ام، پاي من

مگر به گرد توسنت مي رسد؟
دويده ام، نفس نفس مي زنم

کسي به شوق ديدنت مي رسد؟!
دولت وصل تو نصيبم که نيست!

سهم تماشا به منت مي رسد؟!

چشمه ي خورشيدي خون مي شوي

ز بس که زخم بر تنت مي رسد!
دامني از عطر شهادت تراست

بوي اويس از قرنت مي رسد
گريه ي دلواپسيم مي رود

تا به نگاه روشنت مي رسد

جعفر رسول زاده (آشفته)