بازگشت

سقاي لب تشنه



من واله گفتار گهربار حسينم

دلباخته و عاشق رخسار حسينم
اي لشکر بدکيش و جفا پيشه دوران

من از دل و جان يار و هوادار حسينم
سلطان زمن کرده قبولم به غلامي

سردار نيم، چاکر دربار حسينم
عشاق به جهان در طلب ديدن يارند

من در دو جهان طالب ديدار حسينم
داروي طبيبان نکند چاره ي دردم


بيمار، من از ديده بيمار حسينم
من تکيه به ديوار و در کس ننمودم

عمريست که در سايه ي ديوار حسينم
شبها ز غم فکرت او خواب ندارم

بيدار من از دولت بيدار حسينم
در کعبه ي دل بسته ام احرام محبت

در سعي و صفا همره زوار حسينم
در دام غمش طاير دل گشته گرفتار

آزاد از آنم که گرفتار حسينم
امروز مر راه علي (ع) راه حسين (ع) است

من هم به مثل ميثم تمار حسينم
از ديده فشانم گهر اشک بدامن

با اينهمه نقدينه خريدار حسينم
افتاده ام اندر خم چوگان بلا، ليک

در بند خم طره ي طرار حسينم
غم نيست که سقايم و لب تشنه و ليکن

آزرده ز افسردن گل



زار حسينم





تا دست من افتاد، علم گشت نگونسار

مشکم به دو دندان و علمدار حسينم


من «صالحم» اي وارث حيدر به دو عالم

اين فخر مرا بس که عزادار حسينم





احمد صالح تبريزي