بازگشت

رجعت سرخ



کربلا را مي سرود اين بار، روي نيزه ها!

با دو صد ايهام معني دار، روي نيزه ها!
نينوائي شعر او، از ناي هفتاد و دو ني

مثل يک (ترجيع)، شد تکرار، روي نيزه ها!
صحنه ي اوج و عروجست و طلوع و روشني

سير کن! سير تجلي زار، روي نيزه ها!
زنگيان آيينه مي بندند بر ني؟ يا خدا

پرده برمي دارد از رخسار، روي نيزه ها؟!
چوب خشک ني به هفتاد و دو گل، آذين شده ست

لاله ها را سر به سر بشمار، روي نيزه ها!
زخمي داغند اين گلهاي پرپر، اي نسيم!

گام خود آرامتر بگذار روي نيزه ها!
يا بر اين نيزار خون امشب متاب اي ماهتاب!

يا قدم آهسته تر بردار، روي نيزه ها!
قافله، در رجعت سرخ ست و، جاده فتنه جوش

چشم مير کاروان بيدار، روي نيزه ها!

صوت قرآنست اين، يا با خدا در گفتگوست

روبرو، بي پرده، در انظار، روي نيزه ها!
ياد داري آسمان! با اختران، خورشيد گفت:

وعده ي ديدارمان اين بار، روي نيزه ها!
با بردار گفت زينب راه دين هموار شد

گر چه راه تست ناهموار، روي نيزه ها


!


خواهرش بر چوب محمل زد سر خود را، که آه!

تيره تر بادا ز شام تار، روي نيزه ها!


چشم ما آئينه آسا غرق حيرت شد، چو ديد

آنهمه خورشيد اختربار روي نيزه ها!



محمد علي مجاهدي (پروانه)