بازگشت

در مصيبت قمر بني هاشم (ع)


كجا تو رفتي از برم ابوالفضل ابوالفضل

ضـياء ديـده ي تــرم ابـوالفضل ابوالفضل

زجــا تـو خـيـز و يــك دمـي بـرادر بـرادر

بــبين چـگـونه ايــن سپــاه كـافر برادر

نمــوده قـصــد جـــان مــن بـرادر بـرادر

بـه تـيــر و تيــغ و خــنـجـرم برادر برادر

دلـــيــــر و يــــــار بــــا وفــا بــرادربــرادر

در ايــن زمــيــن پــر بــلـاي نـينوا برادر

تو بودي و زمن تو هم شدي جدا برادر

چـرا يـگانه گوهرم ابوالفضل ابوالفضل؟

تــو اي عــزيـــز مـــهـربـــان برادربرادر

قـــدم نـــمـوده اي كــمـــان برادربرادر

ســپـرده دســت نــاكسان برادربرادر

بخون تپيده پيكرم ابوالفضل ابوالفضل

چــو كــافــري بريده دستهايت، برادر

بـه خـون فـكنـده قامت رسايت، برادر

بـگـو چـه شد تو پرچم و لوايت، برادر

يـگـانه يار و ياورم، ابوالفضل ابوالفضل

پـس از تـو رفـتـه قدرت و توانم، برادر

نـظــر كــن و بـبـيــن قد كمانم، برادر

چـگـونـه بـي تــو زنده من بمانم برادر

بـه دل فـكنده آذرم ابوالفضل ابوالفضل

زداغ دســت هـاي تــو گلستان، برادر

نــمـوده پــاره از تـنـش گـريبان، برادر

نـوشــتـه نـوحــه را بــه چشم گريان

بــراي تـو دلــاورم ابوالفضل ابوالفضل

مرحوم محمدرضا گلستاني