بازگشت

خون اصغر آسمان را سير كرد


بلبلان چهچه زماتم مي زنند
روز وشب از كربلا دم مي زنند
هر نظر بر غنچه اي تر مي كنند
يادي از غوغاي اصغر مي كنند
گفت: بابا! بي برادر مانده اي؟
بي كس و بي يار و ياور مانده اي؟
گر تو تنهايي بگو من كيستم؟
اصغرم اما نه! اصغر نيستم
خيز و اسماعيل را آماده كن
سجده ي شكري بر اين سجاده كن
اي پدر حرف مرا در گوش گير
خيز و اين قنداقه در آغوش گير
خيز و با تعجيل ميدانم ببر
بر سر نعش شهيدانم ببر
تشنه ام اما نه بر آب فرات
آب مي خواهم ولي آب حيات
آب در دست و كمان دشمن است
تير آن نامرد احياي من است
آتش اقيانوس را آواز داد
آخرين ققنوس را پرواز داد
خون اصغر آسمان را سير كرد
خواب زينب را چه خوب تعبير كرد
زينب آيا سر به محمل مي زند؟
كاروان را زخم بر دل مي زند؟
غنچه مي بينم دلم پر مي زند
بوسه بر قنداق اصغر مي زند

زنده ياد حاج محمدرضاآقاسي