بازگشت

حسين محبوب خدا



بيا در کربلا بيداد بين کين گستري بنگر

نظر کن در حريم کبريا غارتگري بنگر
فروشنده حسين و جنس هستي، مشتري، يزدان

بيا کالا ببين بايع نگه کن مشتري بنگر
به فکر خير امت بود وقت مرگ، فرزندش

ز امت کشته شد، امت ببين، پيغمبري بنگر
ز بي بي به وقت مرگ هم عباس نام آور

خجل بود از سکينه، يادگار حيدري بنگر
بجاي آب، خون پاشيده شد در راه اين غيرت

به دشت عشق فرمانده ببين، فرمانبري بنگر
بجاي شاه دين فرمانده ي خيل اسيران شد

مقام زينبي را بين، وفاي خواهري بنگر
براي گريه هم رخصت ندادند اهلبيتش را

مسلماني نگه کن، رسم مهمان پروري بنگر
خدا را کشته بود و خونبها مي داد مشتي زر

ببين کار يزيد بيحيا، زشت اختري بنگر
خدا محبوب خود را غرقه در خون ديد «لاهوتي»

نکرد اين دهر را نابود، صبر داوري بنگر



لاهوتي