بازگشت

چهارم شعبان



ماهي از برج هاشم آمده رخشان

همچو مه چارده به چارم شعبان
مطلع آن ذيل پاک ام بنين است

مبدأ آن صلب شير بيشه ي يزدان
حضرت عباس شير بيشه ي صولت

حضرت عباس مير کشور امکان
زاده ي حيدر علي عالي اعلا

يار برادر حسين، مظهر سبحان
گفتي حيدر بود به جبهه ي صفين

تا که نهادي قدم به صحنه ي ميدان
داني عباس از چه آمده نامش

عابس و عباس را تو واژه ي آن خوان
يعني با هيبت و ابهت و قدرت

آن سان کز وي شدي حريف هراسان
آري از يک نهيب شير دلاور


روبهکان مي شوند جمله گريزان
باري داني چرا ولادت او شد

روزي بعد از ولادت شه خوبان
تا ادب خوي را نمايد اثبات

گشت وزير از قفاي شاه نمايان
بخ بخ از اين همت و فروتني و صدق

به به از اين عزت و شرافت و ايمان
نکته ديگر شنو ز خامه «خوشدل»

تا ببري پي بدين لطيفه ي پنهان
روشني مه بود ز پرتو خورشيد

اينکه تو بيني به شب مه آمده تابان
زان قمرش نام گشته حضرت عباس










> چون که ز شمس حسين بودي رخشان


هست فروغش بلي ز شمس ولايت

کاين همه شأنش بود ز پيروي آن


وه که چه خوش کرد پيروي ز شه دين

جاي اخي - سيدي نمودي عنوان


گفت برادر نيم، غلام تو باشم

مادر من خود کنيز فاطمه از جان





زين ادبش بد که گفت سيد سجاد

غبطه خورندي به وي تمام شهيدان


کيست جز او مظهر مروت و ايثار

کيست چو وي آيت سخاوت و احسان


با حوائج شدي که حاجت اطفال

خواست برآرد ز آب با لب عطشان


دست دو عالم بود بدامن آن شه

چون که گرفت از عزيز فاطمه دامان


بارالها به جاه و حرمت عباس

حق حسين آن بزرگ مظهر غفران


در گذر از جرم شيعاين که چو «خوشدل»

اهل خطايند و جهل و غفلت و عصيان





علي اکبر خوشدل تهراني