بازگشت
چاره جويي
اي خون خدا، خدا بود، ياور تو
توحيد چه خوش، نشسته در باور تو
خود، چاره ي تشنه کامي اصغر کن
افتاد ز تن، دو دست آب آور تو
خدامي