بازگشت

جنگ امام حسين (ع)


مي رود آقا بسوي خيمه ها

مشک سوراخي بروي شانه ها

مشک يعني رمز محيا و ممات

مشک يعني رشته اي سوي نجات

مشک يعني آبروي يک دلير

مشک يعني نعره آن نره شير

مشک يعني العطش در دشت خون

مشک يعني رمز حق در کاف و نون

مشک يعني پاسداري از لوا

مشک يعني دست از پيکر جدا

مشک يعني کاف حق باشد زتن

مشک يعني بر تن مردان کفن

در دلش سوز گداز حالي است

در کنارش جاي ياران خالي است

چون که دستار پيامبر سر نهاد

ياد آن ايام پر محنت فتاد

تيغ حيدر بست ،ردا بر دوش داد

ناله طفلان خود را گوش داد

گوئيا او خود همان پيغمبر است

يا همان شير ژيان خيبر است

زينبش را ناگهان او زد صدا

از ميان خيمه بيرون شد خدا

گفت خواهر اين وداع آخر است

چون حسينت بي معين و ياور است

اين رسالت بر تو هم بنهاده اند

نام تو ام المصائب داده اند

بهر طفلانم فقط مادر توئي

ملجع درماندگان خواهر توئي

بعد من تنها روي از من جدا

دل قوي دار
و توکل بر خدا



خواهرم ديگر سخن پايان رسيد

نوبت سالار مظلومان رسيد

عليرضا عصار