بازگشت

تاريخ ساز كربلا






مي روم مادر! که اينک کربلا مي خواندم

از ديار دوست، يار آشنا مي خواندم



مهلت چون و چرائي نيست مادر! الوداع

زانکه آن جانانه، بي چون و چرا مي خواندم



واي من گر در طريق عشق کوتاهي کنم

خاصه وقتي يار با بانگ رسا مي خواندم



مي روم آنجا که مشتاقانه با حلقوم خون

جاودان تاريخ ساز کربلا مي خواندم



ذوالجناح رزم را گاه سحر زين مي کنم

مي روم آنجا که ناي نينوا مي خواندم




حسن حسيني